شماره ۴۸۹ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۱ بهمن
صفحه را ببند
با منوچهر نيازى و مژده طباطبايى، پديدآورندگان كتاب نقاشى «خيزش خيال»
گزارش يك نقاش به تاريخ

|  سمیه باقری |

به‌تازگى كتاب نقاشى «خيزش خيال» مشتمل بر ٦٠‌سال تلاش هنرمندانه منوچهر نيازى به همت مژده طباطبايى، مدير گالرى مژده و انتشارات موسسه فرهنگى گلستان هنر جوان منتشر شده است؛ كتابى كه مى‌كوشد برگ‌هايى درخشان از آثار رمانتيك تاريخ نقاشى كشورمان را به ثبت رساند؛ اين كتاب شناختنامه‌اى نقاشانه از هنرمندى است كه ٧٨‌سال پيش در تبريز به دنيا آمد، در كودكى مهاجر تهران شد و نقاشى را در مكتبخانه
كمال الملك نزد بزرگان آن روزگاران فراگرفت اما به همين هم قناعت نكرد؛ براى بيشتر دانستن درباره نقاشى رهسپار آمريكا و نيويورك شد و از نو به دانشگاه رفت و اتفاقا نزد استادانى مانند دكتر‌ هارپر جانسون قدر ديد و توانست به‌عنوان يك ايرانى در آمريكا با فروش نقاشى زندگى كند؛
با منوچهر نيازى و مژده طباطبايى، به بهانه انتشار كتاب نقاشى «خيزش خيال» گفت‌وگو كرديم كه در اين ميان انرژی و هیجان پيرمرد نقاش به همراه صراحت
 دوست داشتنى‌اش جالب توجه بود.
چطور شد که اندیشه چاپ کتابی از آثار استاد منوچهر نیازی به ذهن شما خطور کرد؟
طباطبایی: من فکر می‌کنم که هر هنرمندی به‌خصوص وقتی به این جایگاه می‌رسد، احتیاج دارد که کتابی از مجموعه گزیده آثار و سیر حرکت هنری خود داشته باشد تا مجموعه‌ای برای بررسی و تحلیل باشد اما این کمبود همیشه در آثار استاد به چشم می‌خورد. به سبب این‌که ایشان در سفر بودند شاید دغدغه این امر نبود و کار کتاب به تعویق افتاد. بعد از این‌که من به صورت جدی مجموعه کارهای استاد را به دست گرفتم، متوجه شدم که بحث کتاب تنها برای دیدن هنرمندان، دانشجویان و مردم نیست بلکه در دنیای حرفه‌ای مارکتینگ نیز ما را دچار بحران کرده است. یعنی در سطوح بین‌المللی مدام سوال این بود که از این هنرمند سرشناس چرا کتابی به چاپ نرسیده است. در این مرحله ضرورت کتاب احساس شد و من به این نتیجه رسیدم که هر هنرمندی بخواهد در مارکت جهانی هنر قد علم کند، نیازمند چاپ کتاب است. این حرکت درواقع از اواخر مهرماه آغاز شد و دی ماه کارها تحویل گرفته شد. يادمان نرود استادى با پيشينه جناب نيازى در زمره ميراث معنوى جامعه ايرانى است و بايد آثار و دستاوردهاى‌شان را به نسل آينده انتقال دهيم؛ اين كتاب در عين اين‌كه يك گونه گزارش به تاريخ است، يك جور روايت تاريخ هنرى است كه جامعه ايرانى را از منظر هنر بازتاب مى‌دهد.
چرا با گذشت بیش از 6 دهه فعالیت حرفه‌ای تا امروز کتاب نداشتید؟
نیازی: این‌گونه نیست که هیچ کتابی تا به امروز نداشته باشم. کتابچه‌هایی در دوران گذشته دارم که آثار من همراه با اساتیدم در آن به چاپ رسیده است. البته قبلا برای چاپ یک کتاب منسجم به من پیشنهاداتی شده اما نگاه بیشتر مادی بود درحالی‌که من چنین خواسته‌ای نداشتم. چندین پیشنهاد در این بخش داشتم اما تأکید بر جنبه تجاری بخش مرا وا پس زد. من مانند یک کرم ابریشم هستم که مدام می‌لولم تا بتوانم پروانه شوم. من مدیر برنامه‌های زیادی داشتم اما در این میان همکاری با خانم مژده طباطبایی برای من بسیار مثمر ثمر بود. درواقع دیر شدن چاپ کتاب به این خاطر بود که مدام سعی می‌کردم که بهترین حالت کار را شروع کنم به همین خاطر زمان به تعویق افتاد. البته در چند‌سال آینده اگر خداوند عمری عطا کند انشاءالله کتاب عمیق‌تر و بهتری ارایه خواهم کرد. امیدوارم تا روزی که مانند اساتیدم هوشنگ سیحون، مهدی ویشکایی و استاد اولیایی از این دنیا بروم بتوانم کارهای بهتری ارایه کنم.
با توجه به گستردگی آثار و مدت زمان طولانی فعالیت استاد نیازی، گزینش آثار کتاب بر چه اساسی انجام شد؟
طباطبایی: این کار چندان ساده نبود زیرا ما هر چه جلوتر رفتیم بیشتر به این نتیجه رسیدیم که اسپانسری در کار نیست از طرفی هم نمی‌خواستیم که از کیفیت کار و تعداد صفحات کم شود. ابتدا تعداد صفحات محدودتر در نظر گرفته شده بود اما به مرور که در گیر عکاسی شدیم ضرورت اثرهای دیگر احساس شد زیرا سیر تاریخی را مدنظر قرار دادیم. استاد خود در انتخاب آثار صاحب نظر بودند. تعدادی از آثار فروخته شده بود یا در موزه‌هایی بود که اجازه عکاسی نداشت لذا بین سال‌های 1334 تا 1393 در یک سیر تاریخی مرور کردیم. برخی از آثار در صفحه‌بندی دچار تغییر سایز و جزییات شد تا زیبایی خود را حفظ کند. لذا صفحه‌بندی براساس این عوامل تغییر کرد. اگر دست ما باز بود امکان گزینش آثار بیشتری وجود داشت اما به لحاظ محدودیت‌ها 3 مجموعه کاری تعریف شد. یک دوره قدیم یعنی قبل از سفر به آمریکای ایشان بود که مجموعه پرتره‌ها، کلاژها و منظره‌های نرم را داریم. یک دوره کارهایی است که در طول اقامت خود در آمریکا داشته‌اند را مدنظر قرار دادیم. سومین دوره بازگشت ایشان به ایران در 15‌سال اخیر است که به آن نگاه داشتیم. سعی کردیم صفحه‌بندی به گونه‌ای باشد که کارها در کنار یکدیگر جا بگیرند. تنه‌های درخت موضوعاتی هستند که در هر 3 دوره هستند که این در مورد ازدحام نیز صادق است. این کتاب بیانگر سیری است که ایشان در دوران فعالیت هنری داشته است و تغییرات و استعاره‌ها یا تغییر فرم‌ها را در خود دارد.
انتخاب نام خیزش خیال برای کتاب آیا بر مبنای خاصی بود؟
نیازی: ما تحقیق زیادی انجام دادیم اما این نام نوعی نگاه رمانتیک دارد که با آثارم منطبق است. ما 10 اسم انتخاب کردیم که بهترین این بود زیرا خیزش همان الهام و حرکت یکباره را به ذهن می‌آورد.
طباطبایی: بحث خیال انگیزی و وهم آثار استاد بسیار مهم است لذا می‌خواستم این حس را به مخاطب بدهیم. روی این مسأله فکر زیادی شد تا نامی که انتخاب می‌شود ترجمه انگلیسی آن نیز جذاب شود. اگر چه من دلم می‌خواست اسمی که روی کتاب می‌گذاریم به بحث موسیقی نزدیک شود زیرا موسیقی در این آثار بسیار مهم است و از آنها الهام می‌گیرند. بسیاری از کارهای ایشان نام سمفونی‌ها را در خود دارند لذا جذاب‌تر بود که ما روی اسم حرکتی انجام دهیم که موسیقایی هم باشد.
شما به موازات هنر نقاشی موسیقی را نیز دنبال کردید و حتی برخی از آثار شما نام‌ سمفونی را بر خود دارند. این ترسیم براساس موسیقی چگونه شکل می‌پذیرد؟
نيازى: تابلویی در موزه هنرهای معاصر که از سمفونی 5 بتهوون دارم که القای همان ریتم و حرکات است و کار حالتی فیگوراتیو دارد. موسیقی نقش مهمی در کار من ایفا می‌کند. یعنی وقتی که من در حالت سکوت نشسته‌ام، این سکوت به من چیزی می‌دهد یا نمی‌دهد اما وقتی به موزیک گوش می‌دهم بین من و بوم یک جنگ رخ می‌دهد تا من به او حمله کنم یعنی موسیقی برای من حسی القا می‌کند که براساس آن دست من حرکت می‌کند. وقتی سمفونی گوش می‌دهم به من حرکت می‌دهد و اثرگذار است. درواقع حسی به من القاء می‌شود.
یک‌جا گفته بودید که دید شما نسبت به گذشته دچار تغییرات زیادی شده است. درباره این تکامل دید و تاکیدی که روی این عرصه دارید توضیح دهید.
نیازی: کار من از کلاسیک صرف شروع شد و آرام‌آرام تغییر یافت. الان دید من به آن شکل که طبیعت کار و تنه درخت را ترسیم کنم نیست و فقط سطر، خط و رنگ برای من مطرح است. من در 20 سالگی این‌گونه نمی‌دیدم خود این فضای تهران که تا این حد تغییر کرده به من الهام می‌دهد. نگاه من از نظر رئال تفاوت کرده و بیشتر آنالیز شده و به آبستره نزدیکتر است. من اخیرا برای دیدن پسرم به نیویورک رفتم. دیدم که منهتن پر از جمعیت شده است. این فضا به من ایده داد و براساس آن زود اتود کردم به نظر من دید بسیار مهم است. هنر مانند یک زنجیر بافته شده است که موسیقی، نقاشی، شعر و ... را به یکدیگر متصل می‌کند.
تنه‌های نرم درخت و کومه‌ها جزو محبوب‌ترین کارهای دوره نخست شما بودند، چرا دیگر کارهای دوره اول را انجام نمی‌دهید؟
نيازى: تعدادی از این آثار را در خانه دارم اما دیگر انجام نمی‌دهم. البته ممکن است روزی دوباره احساس بازگشت را داشته باشم و شروع مجدد در این بخش داشته باشم اما الان این احساس را ندارم اگر چه انجام هم بدهم قطعا آن نخواهد شد و براساس روند فکری من تغییر خواهد داشت. اما هر هنرمند براساس حس درونی خود و دید شروع به ترسیم یک تابلو می‌کند. درحال حاضر نگاهم به سمت تنه‌های درخت نیست.
طباطبايى: نكته جالبى برايتان بگويم معمولا خريداران آثار استاد از همه جور قشرى از مردم هستند و از آن جالب‌تر اين است كه به‌طور همزمان همه دوره‌هاى ايشان خريدار دارند، هر چند كه شايد دوره ازدحام ايشان اين روزها محبوبيت خاصى داشته باشد اما مراجعه براى مجموعه تنه درختان، سكه‌ها و... همچنان هست اما ايشان هيچگاه براى پول حاضر نشده‌اند كارى انجام دهند.
بسیار گفته شده که یک هنرمند باید روی یک شاخه خاص یا سبک مشخصی تمرکز داشته باشد اما شما بارها اذعان داشتید که در یک سبک نمی‌مانید، كتاب‌تان را كه ورق مى‌زنيم همين نگاهتان خود را نشان مى دهد، چرا؟
نيازى: مسلم است كه بايد كار‌هاى هنرى يك هنرمند متنوع باشد؛ به نظر من زندگی با یکنواختی معنا ندارد. من استادانی مانند هوشنگ سیحون داشتم که نمد، رنگ روغن، آبرنگ و... را به صورت همزمان کار می‌کرد. یک روز من نیز سوال شما را پرسیدم. او گفت امروز احساسم این است. من هم وقتی یک قفل را لمس می‌کنم با خودم زمزمه می‌کنم که چه کسی این را ساخته است و سناریویی در ذهن من شکل می‌گیرد. کارهای مختلف من نتیجه احساس من است و هنرمندانی نظیر پیکاسو نیز این‌گونه بوده‌اند و کارهای مختلفی ارایه کرده‌اند. البته من فکر می‌کنم که این نماندن در یک سبک حسن من است نه عیب. من از تکنیک خسته می‌شوم. تنه درخت‌های من تا جایی حرف برای گفتن دارد البته ممکن است زمانی دوباره به آنها روی بیاورم و احساس من مرا به آن‌سو بازگرداند اما امروز حس من مرا به آن سو نمی‌کشاند درواقع یک هنرمند باید به احساس خود احترام بگذارد. به نظر من دید امر بسیار مهمی است زیرا همه چیز دارای فرم است و از آنها باید الهام گرفت. من به کارم ایمان دارم و از خدا بسیار سپاسگزارم زیرا بسیار به من کمک کرده است لذا هر روز حرکت می‌کنم و به دنبال تجربه‌ای تازه می‌روم.
طباطبايى: امضا و تثبيت سبك اثر بايد در روح اثر جارى باشد نه در شكل و فرم آن؛ لذا به گمان من هم اين تنوع دلپذير در زمره خصوصيات برجسته و شاخص استاد است؛ بديهى است كه ٦ دهه كار چنين دوره‌هاى متعددى را مى طلبد؛ يادمان نرود تكرار براى هر هنرمندى سم است؛ همه الگوهاى جهانى چنين رويكردى را تاكيد مى‌كند؛ كتاب خيزش خيال همين دوره‌ها را مرور مى‌كند و اتفاقا نخ تسبيح و خط سير را مى‌توان در آثار جناب نيازى يافت.
شما 23‌سال در نیویورک زندگی کردید، چرا ایران را ترک کردید؟
نيازى: مهم‌ترین دلیلی که به خاطر آن وطنم را ترک کردم رشد‌ کردن بود. می‌خواستم کارم رشد کند و در یک اشل جهانی باشد زیرا همیشه به دنبال تفاوت بودم. مدام درحال حرکت بودم زیرا دوست داشتم در سطح جهانی حرکت کنم.‌ سال 78 ایران را ترک کردم. فرزندانم به تحصیل پرداختند و من نیز در دانشگاه شروع به تحصیل کردم و تاریخ هنر خواندم. در این دوره تحصیل موارد مختلفی را آموختم که از آن بسیار خوشحالم و مهم است كه در آنجا با فروش نقاشى‌هايم زندگى خانواده‌ام را چرخانده‌ام.
چه مى‌شود كه بعد از ٢٣‌سال به تهران برمى‌گرديد؟
نيازى: هميشه دلم براى آسمان ايران پر مى‌زد؛ البته من هر‌ سال به تهران مى‌آمدم و برمى‌گشتم اما ديگر آنجا برايم قابل تحمل نبود. ١٤‌سال است برگشته ام و خيلى هم از اين بابت خوشحالم.
شما 6 دهه فعالیت مداوم در عرصه نقاشی داشتید و این هنر را در کشورهای دیگر نیز تجربه کرده‌اید، وضع نقاشی را در ایران و بین نسل جوان چگونه می‌بینید؟
نيازى: استعداد زياد داريم اما اشكال ديگرى وجود دارد، ببينيد به نظر من استاد بودن بسیار سخت است و من هنوز خود را استاد نمی‌دانم. هنوز وقتی تالار آینه کمال‌الملک را می‌بینم مقهور این قدرت می‌شوم. اما متاسفانه امروز خيلى از جوان‌ها در اول راه خود را استاد مى‌دانند؛ متاسفانه امروزه تکنولوژی اثر منفی در جوان‌ها گذاشته و آنها را اسیر کرده است. یعنی به سرعت می‌خواهند کاری ارایه کنند و نمایشگاه بزنند درحالی‌که این درست نیست. این‌قدر اتود زدم تا به این‌جا رسیدم. من هرگز فکر نکردم که رشد و تلاش تمام شده است. آرزو می‌کنم جوان‌ها به این دید دست یابند. استاد مثل ضياپور، استاد هوشنگ سيحون، استاد مسعود عربشاهى و... اين ديد را در سايه تمرين و ممارست بسيار به دست آورده بودند.
چیز بسیار جالب  برای من، این است که شما افرادی که همسن خود شما هستند را به نام اساتید می‌شناسید، این اخلاق مدت‌هاست که دیگر بین جوانان ما نیست؟
نيازى: به نظر من از نظر شرعی گناه کبیره است كه كسى كه به شما چيزى آموخته را استاد و معلم خويش خطاب نكنيد. حضرت علی می‌گوید، کسی که چیزی به تو آموخت مرید او باش و مولانا نیز چنین می‌فرماید، من به منزل استاد محمود اولیا می‌رفتم و در خانه او آتلیه را تمیز می‌کردم و سه پایه را قرار می‌دادم و کار می‌آموختم باید از او یاد کنم. متاسفانه شاگردان امروز افتادگی ندارند و این نتیجه تکنولوژی است. برای رشد و پیشرفت نیازمند نگاه اینچنینی هستیم.
شما سال‌ها به‌عنوان گالری‌دار نیز فعال بودید و پیشینه موفقی در این امر داشتید، فکر می‌کنید درحال حاضر شرایط هنرهای تجسمی چگونه است؟
نيازى: من نمایشگاه‌های زیادی را اجرا کردم بر همین اساس یک ارگان را بسیار مقصر می‌دانم. من معتقدم که اگر صداوسیما درست فعالیت کند هنرهای تجسمی‌ ایران در سطح خاورمیانه می‌درخشد. ما می‌توانیم در یک برنامه تلویزیونی این هنرمندان را معرفی کنیم و ورک شاپ داشته باشیم. مقصر اصلی برای عدم حرکت هنر ما صدا و سیماست. تمام دنیا درباره این هنر بحث می‌کنند اما در ایران این‌گونه نیست. باید جوانان از پیشکسوتان بهره ببرند اما این اتفاق در ایران نیست. من خودم 200 نمایشگاه
 راه انداختم که نتیجه سال‌ها گالری‌داری من بود. عشق به هنر مرا به این عرصه کشاند اما امروز این تجربه‌ها ناگفته مانده است و صداوسیما نیز تلاشی برای بیان آن نمی‌کند.
وقتی پس از سال‌ها آثارتان را در قالب كتاب ورق مى‌زديد چه احساسی داشتید؟
نيازى: آثار با من حرف می‌زنند و به نوعی فرزندان من هستند. من از هرکدام خاطره‌ای دارم که مانند سناریو جلوی چشمم می‌آید. از دیدن آنها خوشحال می‌شوم و خدا را شکر می‌کنم. به نظر من دید در نقاشی بسیار مهم است. من هرگز فکر نکردم که کار تمام شده و هر بار به دنبال تجربه‌ای جدید بودم لذا دیدن این سیر برای من لذتبخش است. آرزو می‌کنم جوان‌ها به این دید دست یابند.
طباطبايى: ما منزلت و قدر هنرمندان‌مان را نمى‌دانيم؛ آنچه در ساليان دراز توسط اساتيدمان خلق شده سرمايه ملى ما است؛ اما مثلا ما چند اثر كمال‌الملك را ديده‌ايم يا از ساير بزرگان چه مى‌دانيم؟ اين در حالى است كه در كشورهاى توسعه يافته چنين نخبگانى پشتوانه پولى ممالك‌شان هستند؛ اين‌كه مى‌بينم استادى در جايگاه نيازى از این كتاب اين طور به شوق آمده‌اند حيرت مى‌كنم چرا چنين اتفاق‌هايى به‌طور مستمر انجام نمى‌شود.


تعداد بازدید :  203