| مهدي افروزمنش |
کوچه زاهدان، در خرمآباد است. یک کوچه باریک و بلند که با خانههای فرسوده و رنگ پریده درست شده است. خانهها تماما یک طبقه هستند، در قلب خرمآباد، پشت بازار مرکزی شهر. روزها کوچه در اختیار زنان و کودکان است که بساط همصحبتی و بازی را در کف کوچه پهن کردهاند و شبها «زاهدان» مرکز رد و بدل خرده و عمده مواد است. حشیش، تریاک، هرویین و کراک. میگویند سلاح هم اگر لازم باشد میتوان پیدا کرد. کوچه یک سرش از دل بازار طلافروشها در میآید و سر دیگرش به خیابانی که به «باجگیران» معروف است. هر دو این محلات بخش بزرگی از پرآسیبترین نقطه شهر خرمآباد هستند. محلاتی که واکنش مسئول و غیرمسئول در برابر آن تعجب است و این توصیه که « هرگز پایت را آنجا نگذار».
حسن اما نظر دیگری دارد. او که 38ساله است، قبول میکند که همراهم بیاید، به عمق محلهای که کسی ابایی ندارد از «بریدن سر» یا «لخت کردن» حرف بزند و البته اینها یک بلوف نیست. حسن که از بچههای خرمآباد است میگوید: «زورگیری و چاقوکشی و حتی تیراندازی بارها و بارها در این محله اتفاق افتاده است». و ما به داخل «زاهدان» میرویم. هوا هنوز تاریک نشده است و باید قبل از تاریکی از آنجا خارج شد. زنها کمکم آماده میشوند که بروند و این از خلال خداحافظیهایشان یا جمع کردن زیراندازها و تلاش برای به تو بردن بچهها کاملا مشخص است اما در همین شرایط هم پیشنهادهایی میشود. با حسن حرف میزنند که همزبان است و بیشتر مرا برانداز میکنند که غریبگی از سر و رویم میبارد. در یکی از پیچها بالاخره اولین فروشنده خودش را نشان میدهد. کوچه کمکم به سمت تاریکی مطلق میرود. لامپ تیرهای
چراغ برق را شکستهاند و هیچ نوری نیست. تنها بعضی از خانهها لامپی در مقابل در خانه آویزان کردهاند. فروشنده روی پشتبام خانهاش دراز کشیده است و ما تنها سرش را میبینیم. نزار است و دستهایش پر از خالکوبیهای قلب و تیز و شمع آب شده. میپرسد که چیزی میخواهیم و بعد که مطمئن میشود خریدار نیستیم، دهان بيدندانش را نشان میدهد و پولی میخواهد که مواد بزند. معتاد است و حسن میگوید که از اول میدانسته فروشنده نیست. این شگردی است در کوچه زاهدان که فقط بچههای محل مجاز به انجام آن هستند. آنها از سقفهای کوتاه آویزان میشوند و مشتریهای نابلد را تلکه میکنند. به اسم فروشنده وارد معامله میشوند و پول را میگیرند و دیگر تمام. بیشتر معتادان محله اینطور گذران امور میکنند. البته اینها هم ساعت حضوری دارند که حداکثر یک ساعت است که در خلال ترک زنها و بچهها و آمدن فروشندهها محله را در دست میگیرند. حرفهایها که وارد میشوند این نوع فروشندهها که «کفتار» هم صدایشان میکنند از دور خارج میشوند. مراد یکی از تازه
ترککردههای خرمآباد که 12 سالی پاتوقش کوچه زاهدان بوده، میگوید: «برخلاف ظاهرش کوچه کاملا قانون دارد و اینطور نیست که سرچراغی کفتارها جرأت داشته باشند آفتابی شوند». او که روزهای زیادی را آنجا گذرانده ادامه میدهد: «در کوچه زاهدان از شیرمرغ تا جون آدمیزاد را میشود پیدا کرد، مواد که ساده است». استاندار لرستان نیز این گفته را اینطور تأیید میکند: «متاسفانه کوچه زاهدان یکی از آسیبهای جدی شهر خرمآباد است که برنامهریزیهایی برای کنترل آن انجام شده است».
اگر کوچه زاهدان به خاطر مواد معروف است تنها کمی آنطرفتر محله باجگیران است که از قدیم محله باجگیرها بوده و تا به امروز هم ادامه دارد. چند سال قبل استانداری لرستان در قالب برنامهای که بودجه آن از طرف سازمانملل تأمین شده بود تصمیم به بازسازی این محله گرفت که در جوار دیدنیترین نقطه خرمآباد یعنی قلعه فلکالافلاک قرار دارد. اقدامی که با خراب کردن تعدادی از خانهها به قصد تعریض کوچهها آغاز شد اما به هر دلیلی که حتی استاندار جدید هم نمیداند، متوقف شد. نتیجه شد خرابههایی که پاتوق معتادان بيخانمان شد و فضایی ساخت که حتی تردد آن برای ماموران پلیس هم دشوار شد. یکی از افسران پلیس که نمیخواهد نامش برده شود دراینباره میگوید: «خرابههایی که درست شد فضایی ایدهآل برای خلافکارهای آشنا به محله ساخت که از دست مامورها فرار کنند. این ستوان میگوید: «مامورها و گشتیهای ما الان میدانند که اگر خلافکاری در تعقیب و گریز گذرش به کوچه زاهدان و اطرافش بیفتد احتمال بازداشتش بسیار ضعیف میشود.
محسن اقبالی، رئیس شورای شهر خرمآباد نیز شرایط موجود را تأیید میکند و میگوید: «کوچه زاهدان یکی از قدیمیترین مناطق شهری است که میبایست بازسازی شود اما متاسفانه نیمهکاره رها شده و اکنون نقطه آسیبزایی است».
اقبالی البته گل سفید، پشت بازار، علیآباد را نیز در همین اندازه میداند که متأسفانه بازسازی آنها با بودجه شهرداری همخوانی ندارد.
هوا کمکم تاریک میشود و چهرههای جدیدی در محله سر کار میآیند. محله روی تپهای است مشرف به شهر که کاملا شهر را زیر پا دارد. چهرههای جدید کمتر به معتادها میخورند، بیشترشان درشتاندام هستند و حرفزدنشان کاملا از موضع برتری و خشونت است. کوچه تاریکتاریک است اما تحت نظارت بودنش را به خوبی حس میکنی. دور دوم کمکم لای بعضی درها به اندازه بند انگشت باز میشود یا احساس میکنی که از روی پشتبام نگاهت میکنند.
مطابق آمارهای رسمی، استان لرستان یکی از نقاط آلوده ایران از نظر اعتیاد به مواد مخدر محسوب میشود. استانی که اگرچه در مسیر هیچکدام از راههای اصلی جابهجایی مواد در کشور قرار ندارد اما به دلیل حجم بالای بیکاران از مقاصد مهم محمولهها به شمار میآید. طی سالها مواد سنتی مورد مصرف در سطح استان تریاک بوده اما به تازگی این الگو به سمت مواد صنعتی تغییر کرده است. بازوند، استاندار لرستان دراینباره میگوید: «براساس کشفیات پلیس استان هماکنون کراک بیشتر ماده مصرفی است و کلا تغییر الگو از مواد سنتی به سمت صنعتی در استان لرستان به سرعت درحال انجام است».
در کوچه زاهدان هم وضع قابل لمستر است. مراد میگوید: «این روزها کاسبهای تریاک و حتی هرویین در سطح محله کم شدهاند یا اگر هم هستند در کنار جنسشان موادی مثل کراک و شیشه هم میفروشند». او به نقل از بعضی کاسبها میگوید: «بازار این روزها در اختیار کراک و شیشه بهخصوص کراک است».
«این مسأله اگر برای استان آب نداشته برای بسیاری نان که داشته است»، این را غلامی میگوید که سالهاست یک مرکز ترک اعتیاد را در خرمآباد اداره میکند. به گفته او رشد اعتیاد در سالهای اخیر و به دنبال آن تغییر الگو باعث شیوع راهاندازی مراکز ترک اعتیاد در استان شد که بسیاری از آنها نه مجوز این کار و نه تخصص و دانش لازم را دارند. همین چند ماه قبل بود که یکی از مسئولان بهزیستی استان از وجود 60 مرکز غیرمجاز ترک اعتیاد خبر داده بود. این درحالی است که در مراجع رسمی تنها 7 کمپ ترک اعتیاد در لرستان به ثبت رسیده است. مراد چند صباحی را در این کمپها به سر کرده است. او از کتک زدن، بستن به درخت، گرسنگی دادن، ترساندن با سگ و تحقیر کردن بهعنوان شیوههای درمان بسیاری از این کمپها نام میبرد.
محله کمکم ناامن میشود، این را حسن میگوید، چند بار دور زدن در محله باعث جلب توجه شده و بدتر از آن سر و وضع نامتناسب با محیط شاخکها را حساس کرده است.
پیشنهاد میکند که برویم و چارهای هم نداریم. یک موتوری آرامآرام از کنارمان رد میشود و ابایی ندارد که بفهمیم درحال برانداز کردنمان است. مراد میگوید: درحال ارزیابی این نکته هستند که آیا ماموری یا غریبه. نحوه مواجهه با هرکدام کاملا متفاوت است. فردایش رئیس شورای شهر تفاوت را اینطور توضیح میدهد، «شانس آوردی که سالم برگشتی».