سعید اصغرزاده
لابد شنيدهايد كه وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات گفته که تاکنون در کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه، درخصوص بستن شبکههای اجتماعی بحثی صورت نگرفته است. دادستان عمومی و انقلاب تهران، حدود 2هفته پیش گفته بود فیلترینگ برخی از نرمافزارهای موبایل همچنان پابرجاست و دستگاههای مربوط موظف هستند که این دستور را اجرا کنند. حکم دستگاه قضایی در مورد فیلترینگ شبکههای اجتماعی تانگو، واتسآپ و لاین اواخر دیماه گذشته اعلام شد و گفته میشد که این حکم به وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بهعنوان مجری نیز ابلاغ شده اما این وزارتخانه آن را مسکوت گذاشته است.
وزیر ارتباطات و فناوری گفته دانشگاهها و بخش خصوصی باید تولید محتوا را در اولویت قرار دهند تا مردم از شبکهها و محتواهای داخلی استفاده کنند و تولید اطلاعات در داخل کشور متمرکز باشد. واعظی میگوید تا زمانی که این محتوا ایجاد نشود بنا نداریم مردم را با مشکل مواجه و شبکههای اجتماعی را مسدود کنیم. پیشتر وزارت ارتباطات قصد داشت دو اپلیکیشن موبایلی «ساینا» و «بیسفون» راهاندازی کند که گفته میشد امکاناتی مشابه وایبر، واتسآپ و تانگو را زیر نظر ایران ارایه میداد.
اما ميدانيد مشكل كار كجاست؟ درست همان جايي كه وزير محترم اشاره دارد! اصلا بگذاريد از فيلم شبکه اجتماعی The Social Network به کارگردانی دیوید فینچر شروع كنم. این فیلم درباره ایجاد شبکه اجتماعی فیسبوک و زندگی مارک زوکربرگ خالق این سایت، در اینترنت است. در سال ۲۰۰۳، مارک زوکربرگ، دانشجوی دانشگاه هاروارد بعد از شکست در برقراری رابطه عاشقانه مانند ساير همسنهاي خود به اتاقش پناه میبرد و وبسایتی به نام فیسمش درست میکند که در آن اعضای سایت میتوانند به دانشجويان از نظر جذابیتشان نمره بدهند. سایت خیلی زود موردتوجه قرار میگیرد تا اینکه سرورهای سیستم پایگاه اینترنتی دانشگاه مختل میشود. زوکربرگ 6ماه از تحصیل محروم میشود و وقتی که بازمیگردد همه او را میشناسند. دو قلوهای وینکلوس، او را استخدام میکنند تا وبسایتی مخصوص دوستیابی برای آنها درست کند و بعد از بروز اتفاقاتی وبسایت فیسبوک خلق میشود که مورد توجه پانصدمیلیون نفر قرار میگیرد.
نكته فيلم اينجاست كه فيسبوك شبكهاي بود براي آنهايي كه درد زوكربرگ را داشتند. انسانهايي منزوي، طرد شده، فاقد ارتباطات اجتماعي و نيازمند به بروز خلاقيتها و توانمنديهاي خود در جايي كه كسي با چوب بالاي سر آنها نايستاده تا آنها راه مجرد كوچكترين زبان درازي تاديب كند. آنجا خلاقيت دستوري وجود ندارد. هركسي ميتواند داوطلب خلق چيزي شود كه فكر ميكند توان انجام آن را دارد. به شرط اينكه به ديگري لطمهاي وارد نياورد!
اما آيا ما در ايران به صورت دستوري خواهيم توانست كه سايتها و برنامههايي طراحي كرده تا مورد استقبال مردم قرار بگيرند؟ آيا جذابيتهاي شبكههاي اجتماعي و تواناييها و امكانات آنها را خواهيم داشت؟ آيا چيزهايي افزون بر آنها خواهيم داشت؟ آيا بناست مانند برخي از كارهايي كه تاكنون صورت گرفته كپيكاريهايي داشته باشيم و اسمش را بگذاريم برنامه ايراني؟ آيا...
نكته اساسي در شبكهاي اجتماعي چند موضوع است: 1- مردم و جوانان به تبادل اطلاعات و اخبار از كانالهاي غيررسمي و شبكههاي اجتماعي مطمئنتر هستند.
2- اين شبكهها به آنها اجازه ميدهد كه قابليت دسترسي به انجمنها و گروههاي تخصصي را داشته باشند و به دور از مصلحتانديشيهاي رايج از ديدگاههاي ديگران مطلع و خلاقيتهاي خود را بروز دهند. 3- آنها كه در جامعه خود منزوي و مورد بيمهري دستگاهها و نهادهاي مرتبط و حتي خانوادهاي خود شدهاند در شبكههاي اجتماعي عضوي از يك خانواده با سلايق مشترك محسوب ميشوند. 4- در بسياري از موارد به دور از رياكاري، آنان ميتوانند داوطلب كارها و ارتباطاتي شوند كه علني از توان اجراي آن عاجزند. 5- براي آنها رسانه فقط يك ابزار است. شبكه اجتماعي بايد در خدمت ما باشد و نه ما در خدمت شبكه اجتماعي. 6- ....
ميبينيد! اين كه وزير محترم موضوع فيلترينگ را مسكوت ميگذارد امري پسنديده است. اينكه فعلا استفاده از شبكههاي خارجي را مجاز ميداند نيز امري پسنديده است اما اينكه چرا دو اپلیکیشن موبایلی «ساینا» و «بیسفون» مورد توجه قرار نميگيرند يا اينكه از دانشگاهها و بخش خصوصي خواسته ميشود دست به كار شوند و نمي شوند امري است جدا.
از صحبتهاي وزير خوشم آمد چرا كه به نكته مهمي اشاره كرده بود؛ توليد محتوا! بله. ما ميتوانيم داوطلب توليد محتوا براي شبكههاي اجتماعي شويم. اگر محتواي مناسب و فرهنگي براي اقشار مردم در دسترس باشد، چه فرق ميكند كه نرمافزارش تانگو باشد يا بيسفون!