گشت استا سست از وهم و ز بیم بر جهید و میکشانید او گلیم
خشمگین با زن که مهر اوست سست من بدین حالم نپرسید و نجست
خود مرا آگه نکرد از رنگ من قصد دارد تا رهد از ننگ من