| مرتضي ناديافشار | معلم |
يكي از مهمترين دلمشغوليهاي من دانشآموزان مدارس روستايي و مناطق محروم است.
بهدليل حرفهاي كه دارم، بخش مهمي از دوران معلمي خود را در اين مناطق سپري كرده و با سختيهايي كه كودكان و نوجوانان ما در روستاها و دهستانها براي تحصيل تحمل ميكنند، آشنا هستم. چندي پيش يكي از دانشآموزان گفت كه در يكي از روستاهاي استان البرز مدرسهاي وجود دارد كه دانشآموزانش علاقه فراواني به مطالعه كتابهاي كودك و قصه دارند، اما كتابي در دسترس ندارند. يادم افتاد، فرزندم كه اكنون در مقطع متوسطه تحصيل ميكند، صدها كتاب قصه از دوران كودكي خود دارد. همسرم اين كتابها را با وسواس بسياري نگاه داشته و ميخواست آنها را بهعنوان يادگاري حفظ كرده و به نوه ما بدهد. افسوس خوردم از اينكه دانشآموزان يك مدرسه روستايي از داشتن يك كتاب محروم هستند و ما براي خود يادگاري جمع ميكنيم. سراغ كتابخانه فرزندم رفتم. تمام كتابهاي كودك او، غير از 2 كتاب را جدا كردم. اين 2 كتاب نيز حاوي خاطرات بسياري براي خانواده ما است. يكي، نخستين كتابي است كه براي فرزندم خريدم و ديگري، نخستين كتابي است كه او خود از كتابفروشي انتخاب كرد و هر دو را با تاريخ و امضا نگاه داشتهايم. مابقي را در جعبهاي قرار داده و صبح فردا به كتابفروشي محل رفتم. در حد توان تعدادي كتاب كودك و 17 جعبه مدادرنگي خريدم و همه را به اين مدرسه روستايي هديه دادم.