«چند مترمکعب عشق» در عین حال که قصه گویا و مهمی دارد، از لحاظ فرم بصری به گفته بسیاری از منتقدان و همچنین بزرگان سینما به یکی از فیلمهای خوشفرم و خوشساخت سینمای ایران تبدیل شده است. تا جایی که بسیاری از کارگردانان صاحبسبک سینما، حضور چنین فیلمی در سینمای ایران را غنیمت شمردهاند و نگاه کارگردان آن را در این فیلم پسندیدهاند. در اینجا سعی کردیم نگاهی داشته باشیم به اظهارنظرهایی که کارگردانان و اشخاص مهم در طول مدت نمایش این فیلم با رسانهها داشتهاند.
بهروز افخمی
«چند مترمکعب عشق»، یک فیلم داستانگوی واقعی است. البته داستانی که بازار و تهیهکنندهپسند باشد را هم نمیگوید بلکه داستان خودش را بیان میکند. انگار فیلمساز میخواهد بگوید، من نمیخواهم آنطور که شما میپسندید داستانم را بگویم، بلکه من میخواهم داستان خودم را بگویم و این اتفاق کوچکی نیست. خود من به فیلمسازی درمورد افغانها بهشدت علاقهمندم و زمانی دوست داشتم فیلمنامه عاصف سلطانزاده که ماجرای جالبی بود که در افغانستان اتفاق میافتاد را فیلم کنم، اما موفق نشدم. اعتقادم این است که افغانستان جزو حوزه فرهنگی ایران است و ما با آنها نسبت نزدیکی داریم که در سینما هم باید این نسبت دیده شود. در این میان «چند مترمکعب عشق» فیلم جذاب و غافلگیرکنندهای بود و تصویر واقعی و دلنشینی از مسائل افغانها در ایران نشان میداد. معمولا تحقیق درمورد این نوع فیلمها سخت است و نوشتن یک فیلمنامه اصیل باورکردنی در این حوزه خاص بهدلیل کم کار شدن و بد کار شدن سخت است. اما «چند مترمکعب عشق» بهعنوان فیلم اول یک کارگردان سربلند بیرون آمده بود تا جایی که اصلا به نظر نمیآمد که فیلم اولش باشد.
همایون اسعدیان
من هنگام تماشای فیلم و وقت بیرون آمدن از سینما حالم خوب بود، فیلم پایان تلخی داشت، دو شخصیت اصلی قصه در پایان فیلم در میان انبوه آهنها میمردند، اما حداقل من یکی حالم خوب بود و فکر میکردم که مشغول تماشای یک فیلم عاشقانه هستم. چرا این اتفاق میافتد؟ چون آقای محمودی یک نگاه شریف و انسانی به قضیه دارد. نگاهی که در آن حتی آن مرگ تلخ هم منجر به ناامیدی نمیشود، چیزی شبیه به رومئو و ژولیت... من فیلم را که میبینم ناامید نمیشوم از عشق. در دل فقر و فلاکت و سیاهی و بدبختی، سازنده عشق را پیدا میکند و بیرون میکشد و به ما نشان میدهد. از این جهت فیلم برای من بهشدت دوستداشتنی است، چون هیچوقت نمیخواهد بین این بیغولههای زندگی افغانها، فقط نشان دهد که آنها بدبختند، بیچارهاند، مشکلات دارند و... همه اینها هست، اما نکته مهم و گفتهنشده تمام این مدت این است که فیلم نشان میدهد، با همه این تفاصیل، آنها دارند زندگی میکنند، عاشق همدیگر میشوند و برای زندگیشان تلاش میکنند.
داریوش فرهنگ
برای اولینبار سالگذشته این فیلم را دیدم، با صدای بلند همه را تشویق میکردم که در این فیلم لابهلای همه زشتیها، آهن و پولاد و فقر و فلاکت چیزی جز «چند مترمکعب عشق» نمیخواهیم. روزگاری من فیلمی ساختم بهنام «طلسم» که در دوران غیبت عشق ساخته شد و صحبتکردن از عشق ممنوع بود. من به همه توصیه میکنم آنهایی که این فیلم را ندیدهاند، حتما آن را ببینند و امیدوارم به آشنایان و دوستان خود نیز دیدن آن را پیشنهاد کنید. «چند مترمکعب عشق» فیلم بسیار خوبی در این بازار رکود سینما است، فیلمی کلاسیک و با تناسب و توازن و تعادل خوب.
جمشید و نوید محمودی با پول توجیبی خودشان و بدون کمترین حمایت دولتی و خصوصی این فیلم را با جان و دل ساختهاند و برای آن کیسه هم ندوختهاند. توصیه من همیشه به این دو برادر این بوده که گرفتار جایزهها، فستیوالها، اسکار و دیگر جایزهها نباشند و بهدنبال پول ندوند. بگذارید پول بهدنبال شما بیاید و این شعار من است که من شخصا مغرورتر از آن هستم که بهدنبال پول باشم. من تردید ندارم آنها با تشویقهای مخاطبان این اثر برای ساخت فیلمهای بعدی انرژی بیشتری میگیرند.
سام قریبیان
تعریفهای خوبی از این فیلم شنیدم و از آشنایی و دوستی قدیمی که با برادران محمودی دارم و از همکاریهایی که در اجرای برنامه تلویزیونی با هم داشتیم به کارشان ایمان دارم. وقتی فیلمی از یک کشور بهعنوان نماینده اسکار فرستاده میشود، فارغ از اینکه پذیرفته شود یا نه بهقطع استانداردهایی دارد که توانسته به این بخش راه پیدا کند، پس دارای ارزش زیادی است.