| ایرج اسلامی | روزنامه نگار |
خانههای محله ما همگی بیست و چند ساله هستند. هرجور که نگاه کنی جوان حساب میشوند. اتفاقا در و همسایه اعتقاد دارند که خوب و محکم ساخته شدهاند. این را حتی میشود از دشواری تخریب آنها فهمید. تقریبا تمام خانههای این دو سه کوچه و نیز کوچههای دیگر یا تخریب شدهاند یا در صف تخریب هستند.
سطح اشغال بلوکهای آپارتمانی ما حدود ۲۸۰ متر بوده و پس از تخریب و دوباره سازی به ۵۰۰ متر خواهد رسید. در زمینی که ۸ خانوار ساکن بودند حداقل ۱۸ و حداکثر ۳۰ خانوار ساکن خواهند شد. به جای ۴ طبقه فعلی، ساخت ۶ طبقه مجوز دارد و این در حالت عادی است. چون سازندگانی هستند که مالکان را با وعده مجوز گرفتن برای طبقه هفتم به مشارکت در ساخت راضی کردهاند. موضوع فقط کمی پول بیشتر است که باید در شهرداری خرج شود.
معامله شیرینی است. مالک که یک آپارتمان حدود ۱۳۵ متری داشته خانهاش ۶۰ متری بزرگتر میشود و البته نوتر. شهرداری به صدهامیلیارد تومان پول میرسد که با رضا و رغبت گرفته است. سازنده هم بابت هر ۷ تومانی که خرج کرده حدود ۱۲ تومان برداشت میکند.
اینکه این گوشه شهر که بنبست هم هست روزی با حساب و کتاب برای سکونت تعداد خاصی از شهروندان طراحی شده بوده و پس از این انقلاب ساختوساز قابل سکونت خواهد بود یا نه موضوع مهمی نیست. اینکه کوچهها و خیابانها ظرفیت ماشینهای جمعیت حدودا ۴ برابر شده را خواهد داشت هم مهم نیست. موضوعاتی مثل مدیریت شهری، آیندهنگری، شهرسالم و از این قبیل شوخیهای بامزهای هستند.
مهم معامله شیرین و پرسودی است که همه طرفهای آن طی امسال سود میکنند. ما ایرانیها از دیرباز به داشتن خصلت بازرگانی و معاملهگری شهره بودهایم. تازگیها با حمایت نهادهای قانونی شهری این امکان را پیدا کردهایم که آیندهمان را هم بفروشیم. وقتی همه از این معامله راضی هستند چه جای نگرانی از آینده؟