شماره ۴۸۴ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۵ بهمن
صفحه را ببند
کار شورایی و لزوم آموزش‌همگانی

اميد    علي‌احمدي  جامعه‌شناس و عضو هيأت‌علمي دانشگاه‌آزاد

در طول تاريخ جامعه ايران داراي ساختارهاي حاكميتي خاص و ويژه‌اي بوده كه از اساس با اخذ مشورت براي پيشبرد كارها مشكل داشته است. علت اصلي اين امر، حاكميت حكومت‌هاي استبدادي در طول تاريخ است كه در اين شيوه حكومت، يك‌نفر براي ديگران تصميم‌گيري كرده و همين تصميم بدون كم‌وكاست اجرا مي‌شد. استقرار چنين حكومت‌ها و نظام‌هايي نيز به‌دليل شكل نظام معيشتي ايران است. نظام معيشتي در كشورمان بيشتر كشاورزي و تيول‌داري بوده و مناسبات ارباب- رعيتي در جامعه كشاورزي حاكم بوده است. در اين نظام ارباب- رعيتي روابط حاكمان و محكومان يك‌طرفه بوده و فرد حاكم چه با اخذ نظر چند مشاور و چه به‌صورت فردي به يك تصميم رسيده و اين تصميم را به رعيت‌ها تحميل كرده و مردم مجبور بودند، تصميم حاكم را اجرا كنند. بنابراين اين ساختار يك‌طرفه روابط اجتماعي در تمام مناسبات اجتماعي ما از بالاترين درجه تا پايين‌ترين نهادها كه نهاد خانواده است، حكمفرما بوده و حتي در جوامع كوچك (خانواده) نيز اين مرد بوده است كه به‌جاي تمام اعضاي خانواده فكر كرده، تصميم‌گرفته و اين تصميم اجرا شده است. وقتي چنين فرهنگي به مدت قرن‌ها در يك جامعه حاكم باشد، نه فرهنگ مشورت‌پذيري و كار جمعي و نه نهادهاي جمعي و دموكراتيك شكل نمي‌گيرد.
اساسا در طول تاريخ ايران مردم هيچ زماني نقش مشورت‌دهنده نداشته و براي ايفاي چنين نقشي نيز آماده نبودند. اگر در يك‌دوره‌اي به‌صورت استثنايي از آنها خواسته مي‌شد كه در امور دخالت كنند، به دليل عدم آمادگي از كوچكترين فرصت‌ها و روزنه‌ها نيز نمي‌توانستند به‌درستي استفاده كنند. بنابراين در جامعه ايران كه نظام اجتماعي بر پايه كشاورزي بوده و تصميم‌گيري‌هاي كلان نيز عمدتا از سوي يك يا حداكثر چند نفر اتخاذ مي‌شد، نمي‌توان انتظار زيادي از مردم داشت تا به جمع‌گرايي و مشورت‌پذيري گرايش داشته باشند.
البته اين تحليل مربوط به گذشته تاريخي ايران است. اما در دهه‌هاي اخير يك تغيير مهم در دنيا اتفاق افتاده و همه جوامع از نظام مكانيكي به نظام ارگانيكي تبديل شده‌اند. براساس نظريه اميل دوركيم در گذشته جوامع و اجتماعات به‌صورت محلي بوده و هر واحد اجتماعي (فرد- خانواده) مي‌توانست نيازهاي خود را بدون نياز به ديگر خانواده‌ها تامين كند. اما با گسترش جوامع و افزايش جمعيت، مناسبات اجتماعي نيز پيچيده‌تر شده و آدم‌ها هريك در موضوع خاص تخصص پيدا كردند. اين امر موجب شد كه واحدهاي اجتماعي به يكديگر نياز پيدا کنند که اين نياز خصلت جامعه ارگانيك است. به‌عنوان نمونه در جوامع پيشرفته‌تر نسبت به گذشته افراد در حوزه‌هاي مختلف تخصص پيدا كردند. مثلا فردي در نانوايي و فرد ديگر در خياطي. اين دو براي تامين خواسته‌هاي خود به همديگر نياز پيدا مي‌كنند. اين نياز موجب شد كه انسان‌ها ديگر نتوانند مانند گذشته در جوامعي زندگي كنند كه يك نفر براي همه تصميم مي‌گيرد و اساسا نيازي به مشورت از افراد جامعه نيز وجود ندارد. حال براي گذار از جوامع‌سنتي به جوامع‌مدرن، بايد همراه تغيير ساختارها، تغيير انديشه‌ها نيز پديد آيد. در جوامع پيشرفته اين كار به‌وسيله آموزش و تربيت صورت گرفت. يعني مراكز آموزشي از كودكي به‌افراد كارهاي جمعي را آموزش داده و آنها را براي فعاليت‌هاي خود در گروه‌هاي مختلف قرار دادند. اين كودك با ورود به مدرسه و سپس دانشگاه، ياد مي‌گيرد كه چگونه تحقيق و پژوهش‌هاي علمي خود را به‌جاي تحقيقات علمي انفرادي، به‌صورت جمعي انجام دهد. ديگر نظام نمره‌دهي در مدارس و دانشگاه‌ها با گذشته متفاوت شده و نمره به‌كار گروهي داده مي‌شود، نه به امتحانات فردي. در دانشگاه‌هاي معتبر كشورهاي پيشرفته، تمام فعاليت‌هاي علمي به‌صورت گروهي انجام مي‌شود. به‌عنوان نمونه در سال‌هاي اخير اگر به برندگان جوايز نوبل دقت كنيم، درمي‌يابيم كه ديگر به يك‌نفر جايزه نمي‌دهند. بلكه آن دسته از يافته‌هاي علمي برنده جايزه نوبل مي‌شوند كه به صورت جمعي انجام شده باشد. بنابراين درمي‌يابيم كه ديگر كارهاي فردي در حوزه‌هاي مختلف نمي‌تواند كامل و جامع باشد و بايد امورات به‌صورت جمعي انجام شود. حال اين شرايط دنياي پيشرفته را اگر با وضعيت امروز ايران مقايسه كنيم، نتايج خوبي نمي‌گيريم. مگر در‌ سال چند مقاله علمي به‌صورت گروهي توسط دانشمندان و دانشجويان و اساتيد ما نوشته و منتشر مي‌شود؟ در كدام نظام آموزشي كارهاي علمي و تحقيقاتي به‌صورت گروهي انجام مي‌شود؟ كدام تصميم مهم اجتماعي را براساس خردجمعي و پذيرش آراي ديگران اتخاذ كرده‌ايم؟ ما حتي در ورزش نيز در رشته‌هايي موفق هستيم كه انفرادي است. مانند كشتي و تكواندو. بنابراين مهم‌ترين نياز ما در اين دوره گذار، آموزش كارهاي جمعي به افراد و آن‌هم از سنين پايه و كودكي است. اما اين آموزش‌ها نيز كامل نيست. كار زماني كامل مي‌شود كه نهادها و سازمان‌ها به اين درك برسند كه كارهاي گروهي را اهميت داده و ديگر به افراد متكي نباشند. به‌عنوان نمونه، اگر سازماني مي‌خواهد، پروژه‌اي را طراحي و اجرا كند، از يك گروه متخصص استفاده كرده و به اين گروه‌ها اهميت دهد. به طور قطع تا زماني كه از اين آموزش‌ها بي‌بهره بوده و سازما‌ن‌ها و نهادهاي اجتماعي ما به‌كار گروهي اهميت ندهند، نمي‌توانيم اميدوار به حاكميت و نهادينه‌شدن فرهنگ كار شورايي در جامعه خود
 باشيم.


تعداد بازدید :  215