شماره ۴۸۴ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۵ بهمن
صفحه را ببند
مدیریت شادی با خانواده است یا قوه قهریه؟

بحث شادي در حوزه جامعه‌شناسي اوقات‌فراغت قرار مي گيرد. با توجه به اين‌كه شادي حالتي است كه در فرد بروز و ظهور مي‌يابد، روانشناسي اجتماعي نيز به آن مي‌پردازد. در جامعه‌شناسي اوقات‌فراغت، مبحث جامعه‌شناسي شادي، به بررسي تأثير روابط اجتماعی بر شادي و ارتباط متقابلي كه شادي در روابط اجتماعي، طبقات و گروه‌هاي سني مختلف مي‌گذارد، پرداخته مي‌شود.
برخی لازمه شاد بودن را ايجاد تعادل در زندگي مي‌دانند. كسي كه زندگي متعادلي دارد، چه از نظر مالي و چه از نظر رواني، درنهايت مي‌تواند آدم شادي نيز باشد. تعادل، در مفهومي وسيع به‌وجود نوعي توازن، ميان تعدادي از پديده‌هاي وابسته به‌هم دلالت مي‌كند. اين توازن، ممكن است آشكار يا صرفا پنهان و از لحاظ عيني امري واقعي يا تخيلي و نيز ايستا يا پويا باشد.
تعادل‌اجتماعي به‌معناي وجود توازن رفتاري افراد در چارچوب قواعد حاكم و تنظيم‌كننده خواست‌هاي اجتماعي است. از تعادل يك جامعه يا فرهنگ، جهت مشخص ساختن پيوستگي انسان و محيط اجتماعي يا فرهنگي او و همچنين به‌منظور درك آن كه آيا مجموعه اجتماعي يا فرهنگي از نيروي دروني به‌منظور ثبات و تداوم و انطباق‌ براي پا برجا ماندن برخوردار است يا نه، استفاده مي‌شود. درواقع، تعادل اجتماعي بيان‌كننده شيوه بديعي است كه يك گروه يا جامعه- درجهت ايجاد سازماني براي ارضاي نيازهاي فردي و جمعي، تمهيد نهادهايي منطبق با شرايط نو و انجام كاركردهاي گوناگون حيات‌جمعي- به‌كار برده است.
فریدون مشیری می‌گوید: «شادبودن هنر است/ شاد کردن هنری بالاتر». اما آیا ما جامعه شاد و متعادلی داریم؟ آیا به‌دلیل عدم‌تعادل ما است که شادی و نشاط از این جامعه رخت بربسته‌اند؟
پارتو معتقد بود: در صورتي جامعه‌اي متعادل است كه اگر به‌صورت مصنوعي در معرض تغيير قرار بگيرد، بي‌درنگ واكنشي روي دهد كه جامعه را به‌وضع واقعي يعني وضع عادي آن بازگرداند. هومستر، صورت جديدي از تعريف پارتو ارایه كرده است؛ وي معتقد است، يك نظام اجتماعي هنگامي درحال تعادل است كه وضع عناصري كه داخل نظام مي‌شوند و روابط متقابل بين آنها به‌كل گونه‌اي باشد كه هر تغيير در نظام، كاهش يابد. پارسونز، يكي ديگر از جامعه‌شناسان، معتقد است: تعادل، يك مقياس نظري است و در واقعيت تجربي، هيچ نظام اجتماعي كاملا متعادل و یکپارچه دیده نمی‌شود.
بنابراین این گمشده تعادل در کجاست؟ از ديدگاه تحليل رفتار، ساختار جامعه مانند ساختار خانواده است و ساختار خانواده نيز شبيه ساختار فرد است. در نتيجه ساختار جامعه شبيه ساختار فرد است. جامعه‌اي كه شاد نيست، درست مانند انساني است كه شاد نيست. تفاوت رفتار فرد در محيط‌هاي مختلف مانند مدرسه، اجتماع و خانه آن‌قدر زياد است كه سبب تزلزل شخصيت او مي‌شود و نهايتا اين تزلزل شخصيتي به جامعه نيز سرايت مي‌يابد. بايد از افراد و خانواده‌ها شروع كنيم. اگر افراد و خانواده‌ها شاد باشند، نهايتا جامعه شادي نيز خواهيم داشت. کارشناسان می‌گویند، اگر ما زندگي را يك مثلث تصور كنيم كه يك ضلع فعاليت (كار) باشد، ضلع دوم آن تفريح باشد و ضلع ديگر ارتباطات، اگر ما بتوانيم به هر سه اين ابعاد به‌قدر كافي توجه كنيم، آنگاه اين مثلث زندگي به‌صورت متوازي‌الاضلاع خواهد بود، اين مساوي‌بودن نشان‌دهنده همان تعادلي است كه ما از آن سخن مي‌گوييم.
در بعد سياست‌گذاري‌هاي اجتماعي، شادي به‌خاطر نقشي كه در بهزيستي و رفاه دارد، از اهميت بسياري برخوردار است. هرچند مقولات ذهني باعث مي‌شوند حتي با وجود رفاه مادي، افراد احساس بدبختي كنند. اما وظیفه ما است که شرایط جدید و مناسبی را با توجه به مقتضیات زمان و مکان برای مردم خود فراهم آوریم. ما شادي‌هايي را مهم و زندگي‌بخش مي‌دانيم كه شادي‌هايي‌جمعي باشد. خانواده ازجمله نهادهايي است كه مي‌تواند به اين روند كمك كند. به همان اندازه كه جامعه از شادي‌هاي اصيل دور مي‌شود، شادي غيراصيل و آسيب‌زا مي‌شود.
تلاش برای بروز شادی درقالب‌های جمعی و خانوادگی می‌تواند موثر باشد. البته شرط اصلی آن، این است که طبقاتی از جامعه این احساس را نداشته باشند که شادی‌جمعی دیگران سد راه آنان یا در مقابله با آنان قرار دارد... مدیریت شادی خوب است اما این مدیریت باید به بخش‌های خانواده، محله و منطقه سپرده شود، نه این‌که برای مدیریت آن از قوه‌قهریه استفاده کرد!

 


تعداد بازدید :  252