شماره ۴۸۳ | ۱۳۹۳ شنبه ۴ بهمن
صفحه را ببند
جهان زنانه؛ جهانی که جنگ را دوست ندارد

قدمعلی سرامی استاد دانشگاه

روزي كــه نقـش زن بــه درآمـــد
بـر كـارگــاه خود نـظــر افــکنـد
ديد اندر آن مـيـان نتــوان يافــت
با زن يكــي بـه جـلـوه هـمانــنــد
در مردانگي، غارت و كشتار، كينه و پيكار هست، اما جامعه بشري همواره اميدوار به تحقق دنيایي بي‌تاراج، قتل، دشمني و جنگ يعني دنيایی زنانه بوده است. تمدن بشر در همه خاستگاه‌هايش گواه است، مردان كه هميشه از خشونت‌ها و
برتري طلبي‌ها رنج مي‌برده‌اند، دم از حقوقي مي‌زنند كه بر آشتي و تفاهم، بخشش و ايثار، استوار است. در زن همگي حقيقت حق را، عارفاني چون ابن‌عربي و مولانا ديده‌اند، پرستش زيبایي و در نازل‌ترين صورت آن تجمل‌گرايي و مدپرستي كه پاره‌اي از واقعيت جهان امروز است و بي‌گمان پاره‌اي از حقيقت فردايمان نيز خواهد بود، زنانه است. خوب كه فرهنگ روزگار را وارسي، درمي‌يابي، همه روندها حتي اگر به ظاهر و دروغ، در پوسته مهرباني پيچيده‌اند. يعني آينده بشر، تحقق زنانگي است. انسان امروز دقيقه ياب و جزیي‌نگر است و همين از اسباب نوآوري‌هاي دم‌افزون در همه پاره‌هاي فرهنگ ازجمله در تكنولوژي، صنعت و ابزارسازي است. جهاني كه در آن، مهرباني، زيبایي، كمال و به‌خصوص توليد و تكثير، همچنان كار فرماست و خواهد بود، در كار تحقق حوايي ديگرگون، از همگي جهان خلقت است تا هم عالم صغير، حق را آیينگي كند و هم جهان كبير آرمان او را كه رسيدن به معشوق انتها و عاقبت است كه همان حوا در صورت تفصيل خويشتن است. چونين است كه دست‌كم به باور شماري از عارفان، زنان، بركت جهان خدايند به همان‌گونه كه مردان حركت آن‌اند، نام مرد و مردي هميشه يادآور هشدارهاي فرشتگان به او يعني فساد و خون‌ريزي است و به شهادت تاريخ بيشترين اقوام عالم، زنان را در جنگ‌ها انبازي نمي‌داده‌اند. و جنگ جنگل آورد را مردان به جهان آوردند و مردان همچنان به بهانه‌هاي واهي باهم در ستيزه‌اند. جهاني كه جنگ را دوست ندارد، جهاني زنانه است. حقيقت زن آشتي و حل عقده‌هاي كينه و انتقام به حاصل آمده از جنگ‌ها است. همه اقوام باستاني با  بهره‌گيري از وجود زنان و ايجاد وصلت زناشویي، ميان خود و قوم و قبيله دشمن، بسياري از ستيزه‌ها را سرانجام مي‌داده و به صلحي پايدار تبديل مي‌كرده‌اند. سده‌هاست كه در ميان لرها، سنتي باستاني با عنوان «خونسول» برقرار است كه همواره، كارآیي خود را در حل اختلافات بين قومي، نشان داده است. هنوز ميان لرها مثل «مگر عوض خون، مرا گرفته‌اي!» (فرهنگ لكي، مقدمه، ص 57) رايج است. اين ضرب‌المثل لكي حكايت از اين دارد كه به ميانجي ازدواج، دشمنان خوني، با هم دوست توانند شد. در ميان لرها، وقتي در منازعات قبيله‌اي كسي كشته مي‌شود، با
 پا درمياني ريش‌سفيدها، ضمن پرداخت خونبها به قبيله مقتول، دختري را هم از قبيله كشنده به عقد پسري از قبيله كشته، در مي‌آورند و اين رسم را، خيسول (XISOL) يعني «خونصلح» مي‌گويند. اين آیين نمودار نقش زن در تبديل دشمني‌ها به دوستي‌هاست. معمولا دختر تبار قاتل به عقد پسر يا برادر مقتول درمي‌آيد و به او «عوض خون» مي‌گويند. زن ابزاري مي‌شود براي آن‌كه خويشاوندانش در تاس لغزنده «پدر كشتي و تخم كين كاشتي/ پدر كشته را كي بود آشتي» نيفتند. آري دختري از طرفي با پسري از طرف ديگر را با ازدواج، به كمال خويشتن مي‌رسانند و به ياري آن دو، ميان دو تبار، پيوند مي‌زنند و ميوه‌هاي اين پيوند كه همانند فرزندان اين عروس و دامادند با هم يگانگي را به آزمون مي‌گذارند.


تعداد بازدید :  414