لیلا مهداد| برجها، آسمانخراشها، مراکز خرید خوش آبورنگ شهر را که کنار بزنید، به این گوشه شهر میرسید. از خانههایی با نماهای آجری و مرمری خبری نیست. اینجا محل جولان آلونکهایی است که از سر ناچاری نامشان را گذاشتهاند، خانه.
سیمان سیاه خودش را کشیده روی دیوارهای خانه. چهاردیواری داخل هم حالوروزی بهتر از سیاهی بیرون از خانه ندارد. گاهی پارچهای رنگو رو رفته چهاردیواری خانه را محصور کرده از چشم نامحرم. بعضی خانهها هم حلبی زنگزده را کردند دَر ورودیشان.
پیچوخمهای باریک، نامشان را گذاشتهاند کوچه. راههای باریکی که خاک میپاشند به سر و روی عابران. خبری از گرمای بخاریهای گازی نیست، سرمای نشسته بر تن اهالی خانه چشم دوخته به چراغ خوراکپزی در میانه خانه. مردان پی روزی رفتهاند به میانه شهر خیلی دورتر از خانه.
یکی سرش را در سطلهای نقرهای کنار خیابان میکند در جستوجوی شیشه یا پلاستیک. مرد دیگر چرخدستیاش را میکشد در پیاش برای چرخیدن چرخ خانه. عدهای از مردان هم چمباتمه میزنند در میدانهای بنام شهر برای رفتن پای کار ساختوساز یا نقاشی خانه.
این گوشه شهر سرنوشتها یکجور نوشته میشود. زندگی رفته بر مادرها را دختران تکرار میکنند. راه رفته و کمر خمشده پدرها هم نصیب پسرها میشود تا این چرخ معیوب بچرخد و بچرخد میان پدران و پسرها.
آپاندیس شهر در مرز انفجار
بیست میلیون حاشیهنشین، به عبارتی راندهشدن یکچهارم جمعیت به حاشیهها. توسعه شهرنشینی و افزایش مناطق کلانشهرهای شهری در کشورهای درحالتوسعه فاصله معناداری دارد با توسعه شهرنشینی در جوامع توسعهیافته. توسعه شهرنشینی در ایران هممعنی شده با هجوم روستاییان به شهرها. در میانه این هجوم سیلآسا اما نظامهای سنتی تولید از هم پاشیدهاند.
مهمانان تازه شهری محلههای حاشیهای را به ناچار انتخاب میکنند برای تجربه زندگی جدید. و اما نتیجه میشود رشد قارچگونه حاشیهنشینی یا به عبارتی آپاندیس نواحی شهری. شرایط فیزیکی-کالبدی این آلونکها، زاغهها و حلبیآبادها حال خوشی ندارد.
تراکم بالای جمعیت، فقدان تسهیلات مناسب زندگی، کمبود خدمات اولیه زیربنایی و محیطزیست آلوده بخشی از کالبد این بخش شهر است. مناطقی که پنجه در پنجه فقر، بیکاری، بزهکاری، تفاوتهای فرهنگی، بیسوادی، جنایت و ناهنجاریهای روانی هستند.
حاشیهنشینی مترادف است با حوزه حساس آسیبهای اجتماعی. حاشیهنشینی در سطح خرد یعنی ایجاد اختلال در امنیت روانی ساکنان شهر. سطح کلان این معضل هم یک معنا بیشتر ندارد؛ ایجاد انواع آسیبها و ناهنجاریها. واقعیت تلخ ماجرا این است که حاشيهنشينی مشکلات اجتماعی شهرها را تشديد میکند.
قیمت بالای اجارهبها موفقتر از طرحهای دولتی
«مهرآفرین» قرار بود مرحمی باشد بر تن خسته تهران. طرحی که تصمیم گرفت به انتقال کارمندان دولت از کلانشهرها به مناطق کمتر توسعهیافته. طرحی به سال 89 که قرار شد با اجراییشدنش تسهیلاتی به کارمندانی که قصد مهاجرت داشتند، بدهد؛ افزایش 20درصدی حقوق.
دولت دهم آخرین روزهایش را پشتسر میگذاشت که «مهرآفرین» تصویب شد. طرحی که عمر کوتاهی به خود دید و درنهایت مرداد 92 متوقف شد. دلیل توقف هزینه اضافی بر دوش دولت عنوان شد. سه سال بعد یعنی به سال 95 هیأت وزیران از مسکن اجتماعی گفتند. طرحی که نبود بودجه از همان ابتدا آن را ابتر گذاشت.
دو سال بعد مسکن دوباره هوس گرانشدن کرد تا دوباره از اجراییشدن طرح مسکن اجتماعی گفته شود. طرحی که وزیر راهوشهرسازی وقت تن نداد به اجراییکردن آن. محمد اسلامی در حاشیه پنجمین جلسه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران گفته بود؛ «طرح احداث مسکن در برهوت و در مناطقی که فاقد زیربناها و تاسیسات زیرساختی است، انجام نمیشود.»
اسلامی از مخالفتش با این طرح گفته بود. «اجراییشدن مسکن اجتماعی در هر کجای دنیا یعنی مراکزی برای فقر و انواع معضلات.» موفقتر از طرح «مهرآفرین» گرانشدن مسکن بود. مسکن و اجارهبها در توطئهای در رقابت با دلار، قیمتشان را بالا کشیدند. اجارهنشینان ماندند و هزینههای گزاف و تنها یک راه؛ کوچ به اجبار.
حاشیه شهرها؛ مراکز جرمخیز و مهاجرپذیر
حاشیهنشینی؛ معضل دنیای مدرن امروزی و بستری برای رشد آسیبهای اجتماعی. شهرکهای ارزانقیمتی که اطراف کلانشهرها با نامهای زیبا قد میکشند برای کمدرآمدها. شهرکهای خالی از سینما و مراکز تفریحی و حتی مهیا بودن زیرساختهای لازم برای زندگی. تهران از سالهای پیش شاهد قد کشیدن پرند، اندیشه، هشتگرد و رباطکریم و ... بود.
شهرک قشقایی، شهرک طالقانی، پانصد دستگاه، اسلامآباد و حسینآباد هم گوشه کوچکی از حاشیههای کلانشهر اصفهاناند. محله «خواجه ربیع» و «قلعه ساختمان» هم وصله شدهاند به مشهد. اگرچه کلانشهرهای دیگر هم حال خوشتری ندارند و با مشکلات حاشیههایشان دست به گریباناند.
مراکزی جرمخیز و مهاجرپذیر که دامن میزنند به حوادثی از دسته آسیبهای اجتماعی. با تکیه بر پژوهش بهرام بیات، جامعهشناس ساکنان حاشیه یا بیکارند یا در جستوجوی کار. افرادی بدون تخصص و مهارت که درنهایت خوششانسی در بخشهای غیرمولد و غیررسمی مشغول به کار میشوند. کارهای خدماتی، واسطهگری و دلالی مشاغلیاند در انتظار حاشیهنشینان.
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران هم حاشیهها را بستر رشد جرایم و آسیبها میداند. به باور سیدحسن موسویچلک حاشیه شهرها مأمن امنیاند برای حضور بزهکاران. محلههایی که بارانداز جرایم شدهاند. به اعتقاد او حاشیه شهر یعنی شهروندانی که از حداقلها محرومند.
حاشیهنشینی در بندها و تبصرههای برنامه ششم توسعه خودنمایی میکند. با استناد به برنامه ششم تا 1404 مناطق حاشیهای باید یکسوم خدمات عمومی را به خود ببیند؛ در حداقلترین حالت. بلاتکلیفیای که حالا بیش از سه دهه از آن میگذرد و هنوز حاشیهها وضعیت روشنی به خود نمیبینند.
48هزار هکتار سکونتگاههای غیررسمی در کشور!
15درصد از مساحت کل کشور یعنی چیزی معادل 130هزار هکتار در زمره مناطق ناکارآمد شهریاند. آمارهایی که مسئولان وزارت راهوشهرسازی از آن سخن به میان آوردند. مناطقی که به روایت آمارهای سال98 سه بخش به خود میبینند 56هزار هکتار بافت ناکارآمد بخش اول را تشکیل میدهد. 25هزار هکتار عرصههای تاریخی و 48هزار هکتار سکونتگاههای غیررسمی هم هستند.
سال 90 بود که وزارت مسکن از 14درصد جمعیتی گفتند که به حاشیهها رانده شده بودند. اگرچه چند روز پیش مجتبی یوسفی، عضو کمیسیون عمران مجلس از 20میلیون نفری خبر میدهد که جزو حاشیهنشینها هستند. به باور یکی از اعضای هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی آینده حاشیهنشینی در ایران بسته به سیاستهای دولت و مدیران شهری است.
به گفته محمود مشفق، دنیا برای حل مشکل حاشیهنشینی دو سیاست اتخاذ کرده است؛ سیاست اول راندن و عدمحمایت را سرلوحه خود قرار داده. ایجاد محدودیتهای بیشتر و حمایتهایی که دریغ میشوند. «این رویکرد مسلما آسیبهای اجتماعی را شدت میبخشد.»
نگاهی به ترکیب جمعیتی حاشیهها نشان از دو گروه در این بخش جامعه دارد. بخش اول مهاجران فقیر روستایی است که توان زندگی در بافت اصلی شهر را نداشتند. قشری که فقر و محدودیتهای مالی آنها را به حاشیه شهرها رانده است. اما بخش دوم گروهی هستند که زمانی ساکن شهر بودند و حالا قیمت بالای اجارهخانه آنها را از بافت اصلی شهر دور کرده است. شهروندانی که مجبور به نقل مکان به حاشیهها هستند.
حس بازندگی همیشگی!
حاشیهنشینی بخش لاینفک کلانشهرها؛ پدیدهای ناهنجار که خود روایتگر داستانش است. به عبارتی مهاجرت اجباری زاییده تورم، رکود اقتصادی و ... است. مهاجرانی که از منطقهای به منطقه دیگر رفته و درنهایت به حاشیه شهر تبعید میشوند.
به باور «مصطفی آبروشن» این دست از مهاجران موقت از شهرها فاصله میگیرند، اما اغلب اوقات ساکن دائمی میشوند. «این دست مهاجران همیشه در حالت اسکان موقت باقی میمانند.» به باور این جامعهشناس ناهمخوانی فرهنگی دردسر دیگر این حاشیهنشینان جدید است. دردسری که باعث میشود این مهاجران هیچگاه با شرایط جدید اخت نشوند. انس گرفتن مهاجران با شرایط تحمیلی باعث میشود تا آنها با قبول واقعیت حس بازندگی همیشگی را با خود یدک بکشند.
حاشیهنشینی یا اسکان غیررسمی پدیدهای گره خورده با آسیبهای اجتماعی؛ اعتیاد، خودکشی، بزهکاری و ... در این میان تورم بیش از همه بر اقشار آسیبپذیر تاثیر میگذارد. اگرچه تاثیر تورم بر اقشار میانی جامعه گسترش خط فقر است. درواقع تورم موجب میشود به تعداد فقرا اضافه شود. «تورم باعث میشود اقشار متوسط مسکنشان را هم از نظر کیفی، هم کمی و هم کالبدی تغییر بدهند.»
در بحبوحه مسائل و مشکلات اقتصادی این اقشار ضعیف و متوسط هستند که بیشترین آسیب را تجربه میکنند. «از بین رفتن تدریجی قشر متوسط ترکیب اجتماعی را به هم میریزد.» واقعیت جوامع بشری گویای این مسأله است که توسعه کمی و کیفی اجتماعی جوامع روی دوش طبقه متوسط است. دموکراسیخواهی، آزادیخواهی، غنای فرهنگی و هنری، تعمقات معنوی و ... همگی بر دوش طبقه متوسط است. طبقهای که کوچکشدنش جامعه را از تو خالی میکند. «اخلاقیات در چنین جامعهای نزول پیدا میکند. آرمانگرایی هم همینطور.»
تورم، متهم پرونده حاشیهنشینی
زلف حاشیه شهر گره خورد با آسیبهای اجتماعی. به باور محمود مشفق، جامعه شناس، ضعف مالی پتانسیل بالایی است برای مبتلاشدن به آسیبهای اجتماعی و احتمال گسترش بزههای اجتماعی در این مناطق. «مسأله اساسی این است که این قشر توان شکستن چرخه فقری که در آن گرفتارند، ندارند.»
به گفته او، این بخش از جامعه برای هماهنگی با شرایط اقتصادی و اجتماعی نیازمند حمایتاند. «بحث اصلی توانمندسازی آنهاست. مدیران شهری باید بتوانند در کنار خدماترسانی، آنها را از نظر اقتصادی، آموزشی و اجتماعی توانمند کنند.»
توانمندسازی به این بخش از جامعه کمک میکند تا بتوانند از راههای درست به درآمدزایی برسند. «توانمندکردن این قشر از جامعه کمک میکند بخشی از جامعه بتوانند زندگی نرمال و متناسب با معیار آبرومندی و عزت نفس داشته باشند.»
تورم متهم بعدی است در پرونده حاشیهنشینی. روند پیش رفتن تورم بیشک بر کاهش یا افزایش حاشیهنشینی تاثیرگذار خواهد بود. «یکی از نتایج تورم در بخش مسکن و در ادامه در حاشیهنشینی نمود پیدا میکند.» کنترل تورم کمک میکند تا بخشی از شهروندان صاحب مسکن شوند و در ادامه شاهد آمار حاشیهنشینی باشیم.
به باور مشفق بحث بعدی نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی بین استانها و مناطق پیرامونی و مرکزی است. «دولت باید به مناطق حاشیهای توجه کند. حاشیهنشینی را در شهر و همینطور در سطح ملی داریم.» بخشی از حاشیهنشینها را افرادی تشکیل میدهند که از امکانات و خدمات مرکز محروماند. «نیاز است فاصله و شکاف میان مناطق محروم و برخوردار را تا حد امکان کاهش دهیم.»
کاهش شکاف میان طبقات محروم و برخوردار به معنای دستیابی به امکانات شهری برابر است. همینطور این شرایط به معنای دسترسی به راههای پیشرفت و توسعه فردی است.