امیر حسین احمدی | در شماره پیش با محمدحسین کاویانی درباره سیر نزولی کشت پنبه در ایران به گفتوگو نشستیم. او داستان تلخ واردات غیرقانونی پنبه در نیمه اول دهه 80 و مسائل دیگری را ذکر کرد که همه منجر به یک نتیجه شد؛ دلسردشدن همه کشاورزان از کشت پنبه. با این حال کاویانی معتقد است که کشت پنبه میتواند موتور محرک صنایع بسیاری در کشور باشد و توان صادراتی ایران را افزایش دهد. قسمت دوم و پایانی گفتوگوی او با «شهروند» را در ادامه میخوانید:
آقای کاویانی در بخش پیشین مصاحبه گفتید که سال 82 صنایع نساجی به بهانه تولید پنبه طول تار بلند دست به واردات پنبه یازیدند. پس از این چه شد؟ آیا پنبهکاران داخل کشور متضرر شدند؟
آن سال کسی پنبه کشاورزان را نخرید و دست آخر مجبور شدند محصول خود را به قیمت بسیار پایینتر بفروشند و خسارت زیادی کردند. این باعث دلسردی کشاورزان شد.
پنبه وارداتی ازبکستان بهتر بود، چراکه از بذرهای آمریکایی استفاده میکردند. در ازبکستان شرکتهای چندملیتی در کاشت و داشت و برداشت پنبه فعال شده بودند و توانستند کشت مکانیزه را جایگزین کشاورزی سنتی پنبه کنند.
با این حال، در کشور ما از 50 سال گذشته تا امروز روش کشت همین گونه است که پیش از این بوده و تغییری نکرده. البته قبل از انقلاب چند ماشین ردیفکار و ماشین برداشت پنبه وارد شد و به صورت آزمایشی شروع به کار در مزارع کردند. با این حال، پس از انقلاب این دغدغه وجود داشت که ماشینهای برداشت باعث بیکارشدن کشاورزها میشود و آن چهار، پنج ماشین از کار افتادند.
از سوی دیگر زیرساختهای استفاده از فناوری هم فراهم نبود. مثلا ماشین برداشت پنبه تنوع خاصی از بذر را میتواند برداشت کند و بذرهایی که ما در طول این سالها استفاده کردیم، آنقدر طول ریشه ندارند که ماشین برداشت بتواند درو کند.
آن روز ماشینهای دو ردیفه در کشور ما وجود داشت، اما پس از این، در این سالها ماشینهای چهار و ششردیفه هم وارد شدند.
در یکی، دو دهه پیشین چرا ماشین برداشت وارد نشد؟
برداشت پنبه، ماشین خاص خودش را میخواهد. برای مثال کمباین گندم یک ماشین برداشت چندکاره است که نهتنها به درد برداشت گندم و جو میخورد، بلکه سایر محصولات مثل برنج را هم برداشت میکند.
اما ماشین برداشت پنبه، هم بسیار گرانتر از کمباین گندم است و هم اینکه بازدهی پایینتری دارد و از طرفی تنها به درد یک کار میخورد، برداشت پنبه.
و لابد با کاهش سطح زیر کشت پنبه هم کسی ضرورت نمیدید که فناوریهای مربوط به این محصول را تامین کند.
علاوه بر این کوچکشدن زمینها هم پارهای دیگر از مسأله بود. در طی این سالها زمینها بر اساس نظام ارث و میراث خردتر و خردتر شدند و همین مسأله باعث شد هم دیگر درآمدی نداشته باشند که بتواند کشاورز پنبهکار را از شرایط یک کشاورز معیشتی بیرون آورد و هم کارکردن ماشین روی زمین صرفه مالی نداشت. اصولا در زمینهای کوچک هم امکان مانور ماشینهای کشاورزی بزرگ وجود ندارد.
در واقع همه اینها کنار هم جمع شد تا کشاورز دیگر آنقدری درآمد نداشته باشد که بتواند بین 20 تا 30میلیارد تومان هزینه خرید ماشین برداشت پنبه دهد و دولت هم که تاکنون از این کار صرفهنظر کرده است.
این ماجرا علاوه بر گلستان در مازندران هم تکرار شد؟
دقیقا؛ پنبهکاری مازندران را نباید از قلم بیندازیم. تا چند دهه گذشته 50هزار هکتار زمینهای پنبهکاری مازندران بود. اما امروز در هر دو استان برنج رقیب سرسخت پنبه شده است.
من فکر میکنم بخشی از این ماجرا به این علت است که ما در سیاستهای تامین غذا هیچگاه الگوی کشت و متغیرهای آن را در نظر نگرفتیم.
این مسأله که میگویم نیاز به بررسی آماری دقیق دارد، اما برای مثال تا چند دهه گذشته ذائقه مردم ایران چندان نسبتی با برنج نداشت و تنها در استانهای شمالی برنج مصرف میشد. امروز میبینیم که قوت غالب ایرانیان برنج شده و این به خاطر کاهش قیمت برنج در دهه 60 و عرضه کوپنی آن است.
همین یک مورد، نظام کشت در بسیاری از اراضی شمال کشور را بههمریخت و کار به جایی رسیده که ما امروز میبینیم کشاورز در یک سال دو نوبت روی یک زمین برنج میکارد، حتی به خاک زمینش اجازه تنفس نمیدهد. حق هم دارد. برنج امروز کیلویی 70هزار تومان قیمت دارد و یک هکتار کشت آن 200میلیون تومان درآمد؛ با هزینه و زمان کمتر.
آمار کشت برنج استان گلستان در چهار دهه گذشته نشان میدهد در این استان بین دوهزارو500 تا هفتهزارو500 هکتار بیشتر، برنج کشت نمیشد. آن هم در اراضی نسق؛ یعنی زمینهای حاشیه رودخانه که از آب سطحی رودها آبیاری میشدند.
امروز در همین استان گلستان تا 150هزار هکتار هم شالیکاری داریم. محصول برنج آببر است و ما بسیار گفتیم که کشت محصولات دیگر مثل پنبه باید احیا شود، اما اینجا مسأله هزینه و درآمد در میان است و دولت و وزارت کشاورزی هم هیچ حمایتی از محصولات دیگر نمیکنند. کشاورز هم با خود میگوید به جای آنکه 10هکتار پنبه بکارم، همان آب را میدهم و با هزینه و دردسر کمتر شالی میکارم.
این اتفاقات باعث شد همه زیرساختهای اقتصادی استان گلستان و بخشهای مهمی از استان مازندران دگرگون شود. برای مثال در استان گلستان 40 کارخانه پنبهپاککنی وجود داشت که هشت ماه از سال فعال بودند و کارگران در سه نوبت کاری کار میکردند. اما از آن 40 کارخانه اکنون فقط چهار کارخانه فعال باقی مانده که آن هم دو ماه از سال کار دارند و وقتهای دیگر متروکهاند.
در حال حاضر نیاز پنبه در کشور ما چقدر است؟
ما سالانه به 150هزار تن پنبه نیاز داریم. تولید کشور خودمان بین 50 تا 60هزار تن است و باید بدانیم این مقدار تولید هم به جبر است و کشاورز میلی به کشت آن ندارد. باقی نیاز خود را که به صدهزار تن میرسد، وارد میکنیم.
از کدام کشورها؟
ازبکستان سهم بیشتری دارد، اما در همه دنیا کشورهایی که تولیدکننده و مصرفکننده پنبهاند، ذخیره دارند. ذخیره جهانی پنبه 19میلیون تن است که 10میلیون تن آن در چین است. البته باید بدانیم این ذخایر دولتی است و یک نهاد خصوصی نمیتواند آن را تامین کند.
کشور ما هم ذخیره دارد؟
ذخایر ما لب به لب است. اگر یک ماه پنبه وارد نشود، صنعت نساجی با مشکل کامل روبهرو میشود.
برای مثال در مرداد و شهریوری که گذشت صنایع نساجی مشکلات بسیاری داشتند، زیرا ازبکستان از پنج سال پیش اعلام کرده بود که ما از سال 2020 صادرات پنبه را به حداقل میرسانیم و قرارمان بر این است که پنبه را تبدیل به نخ، پارچه و لباس کنیم.
آیا امکان این را نداریم که این میزان را در تولید احیا کنیم؟
امروز شرایط اقتصادی حرف اول را میزند، باید سیاستهای جهاد به گونهای باشد که کشت پنبه مقرونبهصرفه باشد. با این حال، باید این نکته را اضافه کنیم که پنبه محصولی است که میتواند موتور محرکه فعالیتهای اقتصادی بسیاری باشد. اینکه نگاه ما به پنبه اینگونه باشد که تنها نیازی از ما را برآورده کند، نگاه درستی نیست. پنبه میتواند باعث توسعه صنایع نساجی شود.
شما براساس یک دغدغه میگویید سرلوحه دفتر زراعت تناوب در کشت محصولات است. اما امروز کشاورز باید معیشت خود را بگذراند. راهکارهای توسعه کشت پنبه در ایران چیست؟
یکی از محصولاتی که میتوان از پنبه گرفت، روغن است. در حال حاضر کشور ما 90درصد از نیاز خود به روغن را وارد میکند.
یکی از آسیبهایی که محصول پنبه دید از ناحیه مدیرکلی اداره وزارت جهاد کشاورزی در سال 82 بود. اصلا انگار سال 82، سال مصیبت پنبه بود.
دولت آن موقع به تولید دانههای روغنی یارانه میداد و من هنوز نمیدانم ایشان بنا بر کدام دلیل، مانع از اعطای یارانه دولتی به کارخانههای روغنکشی پنبه شد. این در حالی بود که برای تولید روغن از سایر دانهها مثل آفتابگردان و ... یارانه اعطا میشد.
آن مدیر وقت از قسمت برنامهوبودجه وزارت جهاد کشاورزی به ریاست اداره پنبه وزارتخانه رسیده بود و هیچ تجریه و شناختی از مسائل پیرامون پنبه نداشت. تاکید میکنم؛ هیچ شناختی.
تمام کارخانههای روغنکشی پنبه از بهپاکِ بهشهر، خاوردشتِ علیآباد، نظامآبادِ گنبد کاووس گرفته تا جاهای دیگر که از پنبه دانه روغنکشی میگرفتند، وقتی یارانه را برداشتند، تعطیل شدند. برای روغنکش مقرونبهصرفه نبود و روغن گران تمام میشد. در نتیجه همه تعطیل و واردات روغن بیشتر شد. قیمت تخم پنبه هم کاهش پیدا کرد و این هم آسیبی زد که درآمد پنبهکار را کاهش داد.
از مقامات بالاتر پیگیری نکردید؟
ما از آن سال شاید 50 تا نامه نوشتیم و در 50 جلسه گفتم این چه سیاستی است؟ من نمیفهمم مملکتی که دارد روغن وارد میکند و این پنبه دانه 16ونیمدرصد روغن دارد و از روغن پالم بسیار بهتر است، چرا باید آن را خوراک گاو کنیم؟
یک نفر این حرف ما را گوش نکرد. هر سال مینویسیم. امسال هم این نکته را به آقای مهاجر معاونت زراعت و مجری طرح روغن وزارتخانه گفتهام.
پنبه چطور باعث توسعه صنایع نساجی میشود
برای این کار به چه اقداماتی نیاز است؟
یکی از مهمترین کارها توسعه کشت پنبه است تا بهصرفه شود. برای مثال بذر؛ واردات بذر در کشور ما سالها انجام نمیشد. به طور کلی، ما دو بذر در کشور داریم؛ بذر ساحل و ورامین. بذر ساحل برای پنبهکاریهای شمال کشور انجام میشود و بذر ورامین برای پنبهکاریهای باقی مناطق کشور.
درباره بذر پنبه ماجرایی که وجود داشت این بود که ما سالها میگفتیم نیاز به بذرهای کارآمدتر است. نهایتا آمدند موسسه تکمحصولی تحقیقات پنبه را تاسیس کردند. آقایان کارشناسها را فرستادند بورس گرفتند، عضو هیأت علمی شدند و خانه سازمانی در اختیارشان گذاشتند، اما متاسفانه اینها هم کاری نکردند.
در تمام این سالها میگفتند براساس آزمایشهای ما بذر ساحل و ورامین بهترین بذور هستند، نیاز به بذر دیگری نیست و اجازه این کار را نمیدادند. درنهایت آقای مهندس کشاورز در دوران کوتاهی که سرپرستی وزارت جهاد کشاورزی را داشتند، تصمیم گرفتند بذر وارد شود.
ترکیه از تکنولوژی آمریکا بهره میبرد و بذرهای تولیدی خوبی به ثمر رسانده. نهایتا تعاونی پنبهکاران داراب واردات بذر را به عهده گرفت و از ترکیه و یونان بذرهای جدیدی وارد شد.
کارکرد این بذرها خوب بوده و به طور موردی کشاورزان تا 6 تن هم از محصولات برداشت کردهاند. از سوی دیگر باعث شده تا محققان سازمان تحقیقات پنبه هم تشویق شوند تا شیوههای دیگری برای تولید بذر پیدا کنند.