امیرحسین احمدی| از هزار هکتار زمین پنبهای که سالها پیش در استان گلستان کشت میشد، تنها 10هزار هکتار باقی مانده است. پنبهای که زمانی موتور محرک صنایع نساجی بود و 21 کشور دنیا مقصد صادرات آن بودند. میان جهانیان به طلای سپید معروف است، اما برخلاف رنگش این روزها کشاورزان پنبه را سیاهبخت کرده. نرخ پنبه ارزان است؛ مشتری ندارد؛ مثل شالی آسان نیست و هر کدام از تجهیزات کاشت و داشت و برداشتش قیمتی دارند که سر به فلک میزند. اما چه شد که روزگار رونق پنبه، همچو خوابی خوش به پایان رسید؟
پنبهای که میتوانست صنعت پوشاک را زندگی دوباره ببخشد و جایگاه بیرقیبی در درآمد ارزی کشور داشته باشد. همین پرسش بود که ما را واداشت تا سراغ محمد حسین کاویانی، مدیرعامل صندوق پنبه ایران برویم. کاویانی از سال 52 به استخدام اداره پنبه وزارت کشاورزی وقت درآمد و تا سال 80 در این اداره به فعالیت مشغول بود. پس از آن بود که به صندوق پنبه ایران آمد. گفتههای او درباره کشت پنبه و نقش آن در نظام زراعی ایران شنیدنی و البته واقعبینانه است. این مصاحبه در دو قسمت منتشر خواهد شد که قسمت اول آن را در ادامه میخوانید:
آقای کاویانی در دهههای اخیر سطح زیر کشت پنبه در کشور بسیار پایین آمده است و کشاورزان هر روز کمتر از قبل به این محصول روی میآورند؟ در طی دهههای اخیر چه اتفاقی افتاده است؟
پیش از هر چیز باید بگویم پنبه به خصوص در استانهای شمالی کشور در تناوب با غلات بهترین محصول است. امروز بر کسی پوشیده نیست که سرلوحه دفتر زراعت تناوب است. اگر تناوب رعایت نشود، نباید انتظار کاهش هزینه و افزایش عملکرد در هکتار را داشته باشیم. بهترین تناوب در استان گلستان و استانهای دیگری که گندم کشت میکنند، پنبه است، چراکه ریشههای پنبه برعکس غلات، بلند است و تناوب کشت میان غله و پنبه این امکان را میدهد که یک سال سطح خاک و سال دیگر عمق خاک استراحت کند.
از سوی دیگر پنبه با کشتهای دیگر آفت مشترک ندارد و تناوب آن با محصولی مثل گندم این اجازه را میدهد که آفات به طور طبیعی امکان رشد نداشته باشند.
ما تا اواخر دهه 50 خورشیدی، سطح کشت پنبه بسیار بالایی داشتیم. استان گلستان که مرکز کشت پنبه بود، 180هزار هکتار از زمینهایش را زیر کشت این محصول داشت و پنبه این استان نهتنها نیاز داخل را تامین میکرد که به 21 کشور دنیا نیز صادر میشد. با این حال، امروز سطح زیر کشت پنبه استان گلستان به زحمت به 10هزار هکتار میرسد.
در استان مازندران نیز همین فرآیند را میبینیم. اگر آمار را بررسی کنید میبینید که برای مثال در سال 53 استان مازندران 50هزار هکتار پنبه داشته است، اما امروز سهم پنبه از استان مازندران به 100هکتار هم نمیرسد و آن هم تنها در زمینهایی زراعی بهشهر.
اواسط دهه 50، زمانی که سطح کشت پنبه رو به افول بود، من به وزیر کشاورزی وقت نامه نوشتم و هشدار دادم که کاهش سطح کشت نهتنها صنایع نساجی را زمینگیر میکند، بلکه در طولانیمدت باعث افزایش حاشیهنشینی و تشدید فقر در استان گلستان و استانهای مجاورش میشود.
بدون شک محصولات دیگری جایگزین پنبه شده بودند. چرا نکاشتن پنبه باید فقر را تشدید کند؟
ماجرا وجوه مختلفی دارد. مسأله پیش از هر چیز به شیوه کشت و داشت پنبه بازمیگردد که تفاوت اساسی با محصولات دیگر دارد. زراعت پنبه به سادگی محصولاتی مثل شالی یا گندم نیست. ردیفکار میخواهد، مراقبتهای ویژه خود را نیاز دارد و مسائل دیگری از این دست.
از سوی دیگر پس از برداشت، نیاز به تصفیه پنبه است که این هم نیروی کار زیادی میطلبد. همه اینها به کنار چه آن روز و چه حالا زراعت پنبه در کشور ما به صورت دستی و با نیروی کار انسانی انجام میشود.
به همین دلیل زمینهای پنبهکاری استان گلستان نیاز به کارگر داشتند. نهایتا سطح کشت پنبه که از اواسط دهه 40 تا اواسط دهه 50 افزایش پیدا کرد، باعث شد تا بزرگمالکان مناطق پنبهخیز کارگران بیشتری بر سر زمینها بیاورند که بیشتر این کارگران مهاجران استان سیستانوبلوچستان بودند.
مثل همین امروز، آن موقع هم سیستانوبلوچستان مشکلات خشکسالی و محرومیتهای خود را داشت. کسانی که از این استان میآمدند، با حداقلها میساختند، اما رفتهرفته میتوانستند در زراعتی که انجام میدهند، رونقی به زندگی خود دهند و بعضی هم خود صاحب زمین شوند.
سطح کشت پنبه که کاهش پیدا کرد، کشاورزی که تمام سال را بر سر زمین بود، حالا دیگر نیازی به کارگر بیشتر نداشت. کارگران نیز کار دیگری جز کشاورزی بلد نبودند و شغل دیگری هم برای آنها تعریف نشده بود. همین مسأله باعث شد که به حاشیهنشینی در شهرهای استان گلستان و استانهای مجاور روی بیاورند.
از سوی دیگر امنیت هم از نهاد زراعت میرفت، چراکه دیگر کارگری نبود که باردهی محصول را با کار خود تضمین کند.
این روند نزولی کاهش پنبه ادامه پیدا کرد، اما با این حال، در کل کشور همچنان نزدیک به 150هزار هکتار پنبه کشت میشد. در واقع ما بازارهای صادراتی پنبه را -که اگر ادامه مییافتند، میتوانستند به بازار صادراتی نخ، پارچه و لباس تبدیل شوند- یکییکی از دست دادیم، اما تا آخر دهه 70 همچنان میتوانستیم نیاز صنایع نساجی به پنبه را تامین کنیم.
عاقبت سال زراعی 79-78 وزارت صنایع وقت اعلام کرد که ما نیاز به 226هزار تن پنبه داریم. این در حالی بود که کل کشور تا آن سال بیش از 120هزار تن پنبه مصرف نمیکرد.
با این حال، وزارت جهاد کشاورزی وقت صورتجلسهای را امضا کرد که قیمت وش از 280 تومان به 340 تومان برسد، اما درنهایت قیمت 320 تومان برای وش پنبه تصویب شد. این انگیزهای بود که کشاورزان پنبه بکارند و آن سال زمینهای بیشتری زیر کشت رفت و در نتیجه 49هزار تن پنبه تصفیهشده، مازاد بر نیاز صنایع نساجی در کشور باقی ماند. از آن روز تا سال زراعی بعدی، نمایندگان استانها به وزیر کشاورزی فشار میآوردند که پنبههای تصفیهشده روی دست کشاورزان مانده و فکری به حال آنها کنید.
نهایتا صندوق پنبه را که در آن زمان آقای مهندس معنوی رئیسش بود، مکلف کردند 25هزار تن پنبه به قیمت هر کیلو 980 تومان بخرد.
بازار پنبه با خروج این مقدار تنظیم شد، اما سال بعد همین اتفاق افتاد، به اضافه آنکه 14هزار تن دیگر نیز از سال گذشته باقی مانده بود. وزارتخانه باز هم صندوق پنبه را مکلف کرد که از بانک کشاورزی 10میلیارد تومان وام بگیرد و پنبه کشاورزان را بخرد. پس از این خرید بود که من از اداره پنبه وزارتخانه بازنشست شدم و به صندوق پنبه ایران آمدم.
یعنی شما که آمدید پنبهها خریداری شده بود؟
بله؛ پس از این خود وزارتخانه دستور داد پنبههای موجود را به قیمت 795 تومان به صنایع نساجی بفروشیم. یعنی در هر کیلو بیش از 200 تومان ضرر میکردیم. با این حال، دولت تضمین کرد که ما پنبهها را بفروشیم و خود دولت میزان خسارت را به صندوق پرداخت کند.
مقداری از این پنبهها فروخته شد، اما 13هزار تن سال گذشته همچنان باقی ماند. درنهایت مجوز صادرات گرفتیم و کار سامان گرفت، چراکه پنبهها داشت در محوطه کارخانههای تصفیه زیر آفتاب و باران نابود میشد.
یک سال از این قصه گذشت و سال 82 از راه رسید. کشاورزان هم زمینهای خود را زیر کشت پنبه برده بردند و داشتند آماده برداشت میشدند که یک روز در جلسه وزارت کشاورزی با اصناف، آقای بصیری، دبیر انجمن صنایع نساجی اعلام کرد ما نیاز به 35هزار تن پنبه طول تار بلند داریم.
پنبه طول تار بلند یعنی پنبهای که الیافش از 31 میلیمتر بیشتر است و کمتر از این مقدار پنبه طول تار متوسط خوانده میشود. اصولا پنبه طول تار بلند استفادههای خاص و بسیار ظریفی دارد و کشورهای زیادی هم در دنیا آن را کشت نمیکنند. در کل دنیا، پنبه طول تار بلند در آمریکا، آفریقا، مصر و بخشهایی از تاجیکستان کشت میشود.
آقای بصیری که این نکته را در جلسه گفت و تقاضای واردات پنبه طول تار بلند را داشت، من پرسیدم که چرا تا سال گذشته نیازی به پنبه طول تار بلند نداشتید؟ آیا این ظرفیت امسال ایجادشده یا آن را در سالهای پیشین هم داشتهاید؟ اگر سالهای پیشین هم بوده از همانجایی تامین کنید که از قبل میکردید و نیازی به واردات نیست و اگر امسال چنین ظرفیتی ایجاد کردهاید، کارخانههای نخریسی را که پنبه طول تار بلند میخواهند، به ما نشان دهید.
متاسفانه آن روز به حرف من توجه نکردند و جواز واردات را دادند. علت چه بود، نمیدانم و قضاوتی هم ندارم، اما همان سال نرخ جهانی پنبه زیر یک دلار آمد و قیمت پنبه وارداتی از پنبه داخلی ارزانتر شد. با این حال، گفتیم پنبه طول تار بلند را یا آزمایشگاه باید تشخیص دهد یا کارشناس. این مسأله در صلاحیت کارشناس گمرک نیست. مقامات وقت وزارت جهاد کشاورزی گفتند پیگیری میکنیم که اگر پنبه طول تار متوسط آوردند 25درصد تعرفه دهند.
با این حال، برخی کارخانهها پنبه را وارد کردند. اولین محمولهای که وارد ایران شد، من نمونه گرفتم و تحویل آزمایشگاه خود وزارت جهاد کشاورزی دادم. همزمان یک نمونه از پنبه شهرستان فردوس هم دادند تا طول تار آن را اندازه بگیرند. نتیجهای که آزمایشگاه وزارتخانه اعلام کرد این بود: طول پنبه وارداتی به 28میلیمتر و طول پنبهای که در داخل کشور کشت شده بود به 30میلیمتر میرسید.
واردات اولین بذر پنبه در دوران میرزاتقیخان
زراعت پنبه آمریکایی در ایران در 1266 آغاز گردید؛ بنیانگذار آن «ستاکینگ» کشیش آمریکایی در ارومیه بود؛ در همان سال وزیر تجارت عثمانی نیز تخم پنبه را به کشور خود برد که کشت آن را ترویج کند؛ ستاکینگ اما در ایران نخست تخم پنبه را در مساحت سه طناب زمین کاشت و مردم به تماشا آمدند.
گل هایی از آن چیدند و به دیگران نشان دادند، نمونه از غوزه شکفته آن را نزد دولت فرستاد و نوشت: مردم از تخم آن طالب شدند و دور نیست که چند وقت بعد از این به طور کلی از این پنبه بکارند و چنین می دانم که هوای صاف و آفتاب گرم ولایت ایران این پنبه را خوب به عمل بیاورد.
نمونه پنبه را هم فرستاد که نرم تر از پنبه ایران و مانند ابریشم سفید بود.
امیر کبیر به ترویج زراعت پنبه آمریکایی برآمد و مقداری از تخم آن را خواست و بذر را توسط عیسی خان بیگلر بیگی میان زارع و مالک اطراف تهران برای آزمایش پخش کرد؛ از جمله علیقلی میرزا در خانی آباد، حاجی جعفر خان معمار در امیر آباد و حاجی محمد خان در ورامین به کشت آن پرداختند که نتیجهای نیکو داد چراکه از پنج سیر تخم آن یک خروار و نیم غوزه پنبه برداشته شد که هر بوته آن تا 300 غوزه داشت در ضمن جهت آگاهی و تشویق مردم به زراعت آن مقاله های متعددی در روزنامه منتشر شد .