شهربانو امانی فعال سیاسی
این اواخر به موسسهای برای آموزش دختران کمتوان ذهنی میروم و در مسیر مدت طولانی را با تاکسی و اتوبوس رفت و آمد میکنم. در کوچه پسکوچههایی که میخواهم به موسسه برسم، یک جوان چند معلولیتی را میبینم که صبح همان زمانهایی که ما میرویم سر کار با آن شرایط فیزیکی، خیلی قشنگ سوار اتوبوس میشود و سر کار میرود، تصاویر اینچنینی زیباست. دو، سه هفته قبل خودروام خاموش شد و جوانی به کمکم آمد. هرچه خواهش کردم که به امداد خودرو زنگ بزنم، او اصرار کرد که خودش کمک کند و گفت ممکن است این اتفاق برای مادرم بیفتد و کسی به مادرم کمک کند. برق خودرو قطع شده بود. همان موقع از تاکسی تلفنی محل که من چهرهشان را نمیشناسم و فقط گاهی برای آژانس زنگ میزنم، آمدند و یکی از آنها خودرواش را آورد که باتری به باتری کند و درنهایت آن را هل دادند تا روشن شد و یک راننده آژانس خودروام را تا سر خیابان برایم آورد. بعضی وقتها جوانی دست سالمندی را میگیرد و از خط عابر رد میکند و در مقابل یک وقتهایی هم میبینیم که خودروها آنقدر عجله دارند که روی خط عابر توقف کردهاند. در کشورهای توسعهیافته در بعضی وسایل حملونقل عمومی جایی را به کسانی که معلولیت جسمی دارند یا سالمند هستند یا باردار یا کودکاند اختصاص میدهند. ازجمله در متروی ژاپن حتی از روکش صندلیها مشخص است که متعلق به چه کسانی است و حتی اگر واگن پر باشد کسی روی آنها نمینشیند. در کشور ما هم گاهی میبینیم جوانها جایشان را به سالخوردهها میدهند. البته این رفتارها قبلا بیشتر بود و الان کم شده است. این کار اجتماعی و زیبا برای همه خوب است و رفتارهای بد هم برای همه بد است. ازجمله آنها بیرون گذاشتن زبالهها در مناطق مسکونی است. ما یاد گرفتهایم که برویم و به کسانی که درخت را قطع میکنند یا زباله میریزند، بگوییم. یک بار به یکی از سرایدارها گفتم شما که آشغالها را از واحدها جمع میکنید چرا در سطل سرکوچه نمیریزید و میریزید در کف خیابان؟ گفت همه این کار را میکنند! وقتی با مردم صحبت میکنید از فرهنگ و زندگی شهروندی و کمک به هم و لبخند به هم میگویند اما گاهی در لوکسترین خودروها دیدهام که شیشه خودرو را پایین میآورند و از پنجره آشغال را دور میاندازند. یکی از مواردی که در جامعه قشنگ نیست دستکاری چراغ راهنمایی است. گاهی در کشور حتی تایمرها را دستکاری میکنند و اغلب هم روی عدد 7 و 8 نگه میدارند و با این کار اعتماد عمومی را پایین میآورند. خاطره دیگرم مربوط به وقتی است که در مجلس بودم، یکبار با راننده به مجلس میرفتم خودرو پلیسی را دیدم که از چراغ قرمز رد شد. به راننده گفتم سریع برو جلو تا به آقای پلیس بگویم که خود شما که به قوانین عمل نمیکنید، چرا دیگران را جریمه میکنید. پلیس پاسخی نداد و گازش را گرفت و رفت و بعد فهمیدم که راننده ما را جریمه کرده است.
اگر اینطور فکر کنیم که شهر ما خانه ما است و یک کشور داریم که همهمان را زنجیروار به هم وصل کرده حواسمان به محیطزیست و منابعمان خواهد بود. به جای این همه دفع زباله و استفاده بیرویه از آب و کیسههای پلاستیکی که خود موجب هزینه بسیار هنگفت برای حفظ بهداشت محیطزیست کشور است، به دنبال وحدت ملی هستیم که ما را نسبت به جامعه و محیطزیستمان حساس میکند. وقتی همه میگویند دیگری باید رعایت کند، مشکلاتی پیش میآید که برای کشور هزینه فایده نمیکند. اگر قانون ملاک عمل باشد میدانیم که چیزهای قشنگ برای همه خوب است و همه باید قوانین را رعایت کنند. متاسفانه فردگرایی در این سالها رواج پیدا کرده، این فردگرایی حتی با احترام به حقوق همدیگر متفاوت است لذا نتیجه این میشود که هزینههای اجتماعی سرسامآور است. وقتی در مقابل میکروفن تلویزیون قرار میگیریم همه از فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی میگوییم اما در جایی که پل عابرپیاده در چند قدمیمان قرار دارد، از روی نرده میپریم و به آن سوی خیابان میرویم. باید از خودمان شروع کنیم و روابط انسانی را رعایت کنیم و حرمت هم را داشته باشیم، منشأ همه اینها صداقت است که متأسفانه آسیبدیده است. در نتیجه بعد از سالها میبینید به جای اینکه اعتمادسازی و اخلاقیات را رواج بدهند، مدام محدودیت ایجاد میکنند و از تفکیک جنسیتی محیط کار میگویند و سوال این است که آیا رفتوآمد در خیابانها را هم میخواهند تفکیک کنند؟ پس برخی از این مشکلات هم به عملکرد کارگزاران برمیگردد.