شماره ۳۴۸ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۸ مرداد
صفحه را ببند
جاده

منصور برزگر مربی کشتی

خاطرات خوب زیادی را دارم. تمام عمر من در این شهر گذشته و با مردمان زیادی در ارتباط بوده‌ام. مردم ما قدردان‌ترین مردم دنیا هستند. این یک شعار نیست. به عبارت بهتر مردم ما خادمان این مرز و بوم را از یاد نمی‌برند و این موضوع در رفتارهایشان با بنده ملموس بوده است. بارها در بدترین شرایط قرار گرفته‌ام و گنگ و مبهوت از خودم می‌پرسیدم باید چه کاری انجام دهم اما ناگهان کسانی به من کمک کرده‌اند که اصلا در خوش‌خیالانه‌ترین تصوراتم هم جایی نداشتند. نمی‌توانم هیچ‌کدام از آنها را فراموش کنم. برای مثال چند روز پیش وقتی برای رفع کسالتم در بیمارستان طالقانی، منتظر فرا رسیدن نوبت ویزیت بودم، شخصی سمت من آمد و در کمال تعجب، تمام کارهایم را انجام داد؛ بدون این‌که کوچکترین درخواستی از من داشته باشد. از او پرسیدم چرا این کار را انجام دادی. گفت اسامی اهمیتی ندارد. اگر شما نبودید هم برای هر شخص دیگری چنین خدماتی را ارایه می‌کردم. اصلا این کار را برای بهتر شد حال خودم انجام دادم. می‌دانید چرا؟ چون به نیکوکاری احتیاج داشتم! این اتفاق یکی از شیرین‌ترین خاطرات اخیر مرا در این شهر رقم زد. البته متاسفانه تجربه نامناسب و تلخی نیز داشته‌ام. در تعطیلات اخیر تصمیم گرفتم همراه خانواده به مسافرت بروم و چند روزی را مانند هموطنان دیگرمان استراحت کنم اما امان از رانندگی ما ایرانی‌ها که در شهر ما به یک معضل تبدیل شده است. در شرایطی که مسیری را طی می‌کردیم و جاده نیز کاملا باز بود، ناگهان به یک ترافیک برخوردیم و راه ما بسته شد. حدود 17 ساعت درگیر این ترافیک بودیم. پیاده شدم و دلیل این موضوع را پرسیدم و فردی شروع کرد به توضیح دادن و زمانی که توضیحات آن فرد به پایان رسید گفتم وای بر من و وای بر ما! کسی یا کسانی به دلیل تخلف و رعایت نکردن حق تقدم باعث ترافیک سنگینی شدند و هزاران نفر به خاطر اشتباه چند نفر تقریبا به مدت یک روز در ترافیک ماندند! نمی‌دانم چرا مردم یا این راننده‌ها این‌گونه رفتار می‌کنند یا بهتر است بگوییم که چه راحت حق اولیه یکدیگر را زیر پا له می‌کنند و به یکدیگر احترام نمی‌گذارند، این موضوع از نظر فیزیکی و روحی لطمه فراوانی را به من زد و تا همین چند روز پیش هم از این موضوع ناراحت بودم.

 

 


تعداد بازدید :  132