سعید اصغرزاده
نمي دانم اين موضوع را شنيدهايد يا نه؟ ديروز دوستي ميگفت پيرمرد گوشي موبايلش را برده تعميرگاه تا درستش كنند. بيچاره تعميركار همهجوره گوشي را چك كرده و ديده عيبي ندارد. پيرمرد برگشته تا گوشي را بگيرد و تعميركار گفته كه گوشي از همان اول سالم بوده است! پيرمرد اما ميگويد: عجيب است! پس چرا بچهها زنگ نميزنند؟
اين را كه راست و دروغش چه ميشود نميدانم. ولي اينكه بعضي از رفتارهاي ما قابل اصلاح هستند و ربطي به هيچ چيز ندارند جز مرام و معرفت، بحث ديگري است. اصولا براي داوطلب كار انساني شدن نبايد راهي دور برويم و سنگ بزرگي را براي زدن برداريم. در همين نزديكي و در خانه پدري خود، حالا نه، خانههاي همسايه يا محله يا آسايشگاه يا... هستند كساني كه با يك تلفن و با يك صداي محبتآميز دلگرم به زندگي ميشوند. آيا ميخواهيد اين كمك خود را از ديگران دريغ كنيد؟
ياد فيلم داستان توکیو افتادم. شايد تا حالا صدبار از تلويزيون جمهوري اسلامي ديده باشيدش.(و شايد تنها كار درست تلويزيون همين بوده در طول دوره خلقتش و فيلمي است كه براي بار صد و يكم هم ارزش ديدن دارد). داستان توكيو عنوان فیلمی ژاپنی به کارگردانی یاسوجیرو اوزو است کهسال ۱۹۵۳ ساخته شد. این فیلم در برخی نظرسنجیها جزو بهترین فیلمهای تاریخ سینما انتخاب شده و از آن با عنوان شاهکار اوزو نامبرده شدهاست. قصهاش لابد يادتان ميآيد؛ پدر و مادر مسنی تصمیم میگیرند در یک تابستان گرم به توکیو سفر کنند تا فرزندان خود را ملاقات کنند. اما فرزندان آنها به خاطر مشغلههای روزمره توجه چندانی به آنها نمیکنند. در این سفر تنها یکی از عروسهای این پدر و مادر به آنها محبت میکند که از قضا شوهر او یعنی پسر این پدر و مادر سالها پیش مرده است. مادر پیر در مسیر بازگشت به خانه بیمار میشود و درحالیکه فرزندان او در دقایق آخر بر بالینش حاضر شدهاند میمیرد.
بهقول منتقدي، این فیلم باعث افتخار سینماست و نشان مي دهد که سینما میتواند به ما کمک کند تا گامهای کوچکی در مقابله با نقصهایمان برداریم. فیلم این امر را توسط شخصیتهایی انجام میدهد که آنچنان جهانی هستند که ما بیدرنگ آنها را میشناسیم و تصدیق میکنیم. این فیلم بيش از60سال پیش ساخته شده، آنهم توسط کسی که 110سال پیش بهدنیا آمده است ولی این فیلم انگار درباره خانوادههاي ماست، درباره طبیعت و ذات خود ما، نقصها و جستوجوی دست و پاشکسته ما برای عشق و معناست و اینکه زندگی برای خانوادهمان آنقدر شلوغ نیست و این است که ما آنها را باید حفظ کنیم تا ما را در مقابله با پرسشهای بزرگ عشق، کار ومرگ محافظت کند. ما به بدیهیات، گفتوگوی کوتاه و بیاهمیت میپردازیم. در زمانهایی که اقوام و خانوادهها دور هم جمع شدهاند بهجای اینکه درمورد امید و ناامیدی صحبت کنیم درمورد آب و هوا گفتوگو میکنیم یا تلویزیون میبینیم.
ما چگونه خواهيم توانست ارتباط برون و درون خانواده را حفظ كنيم؟ چگونه خواهيم توانست با تقويت نهاد خانواده به تقويت بنيههاي اجتماعي بپردازيم؟ و چگونه رفتاري را انتخاب ميكنيم تا كودكانمان به ما در آينده كملطفي نكنند؟
شوخي نيست! آمار طلاقها را نگاه كنيد. آمار رهاشدگان را. آمار خانه سالمندان را. آمار خيابان خوابها را. آمار متكديها را. آمار... چه بر سر نهاد خانواده آمده است؟ مگر نه اين است كه روابط خانوادگی و خویشاوندی جزیی از وجود هر کسی را تشکیل میدهند و مگر نه اين است كه زندگی خانوادگی عملا کلیه انواع تجربه عاطفی را در بر میگیرد و مگر نه اين است كه روابط خانوادگی میان زن و شوهر،پدر و مادر و فرزندان، برادران و خواهران، یا میان خویشاوندان دور میتواند گرم و اميدبخش باشد. پس چه شده كه اين روابط به همان اندازه سرد، دلمرده و مملو از تنشهایی شده که افراد را دستخوش ناامیدی میسازند یا آنها را سرشار از احساس عمیق اضطراب و گناه میکنند.
جايي ميخواندم كه رویه تاریک زندگی خانوادگی بسیار گسترده است و با تصویرهای خوشبینانه حاکی از هماهنگی که بیوقفه در فیلمهای تجارتی تلویزیون و در جاهای دیگر در رسانههای جمعی مشاهده میکنیم در تناقض است. رویه ناخوشایند خانواده دارای جنبههای متعددی است، از جمله ستیزهها و دشمنیهایی که به جدایی و طلاق میانجامند و ارتباط روابط خانوادگی با آغاز بیماری روانی و...
بين خودمان بماند اگر معطل هستيد كه اين آسيب اجتماعي را كسي بيايد و حل كند يا نهادي يا دولتي و حكومتي، كور خواندهايد. اين موضوع به وانهادگي خود ما ارتباط دارد. ما در خيلي از مسائل وانهاده تشريف داريم. شايد هم از ما ميخواهند كه وانهاده باشيم. اما موضوع پيوندهاي عاطفي خانوادگي به خود ما ارتباط دارد. ما بايد داوطلب ارتباط با پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر و فرزند خود باشيم.