شماره ۴۷۵ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۴ دي
صفحه را ببند
روزنامه چی‌ها چگونه باید بنویسند؟

سعید  اصغرزاده

لابد شنیده‌اید که حدود هفتاد‌سال پیش یک روانشناس بنام پروفسور برترام فورر یک تست شخصیت‌شناسی به شاگردانش داد که مشتمل بر سوالاتی متفاوت بود و خواست تا به سوالات پاسخ دهند و به آنها گفت که با خواندن پاسخ آنها، شخصیت آنها را آنالیز کرده به هرکدام آنها خواهد گفت که چه شخصیت و ویژگی‌هایی دارند. پروفسور چند روز بعد به هر یک از دانشجویان برگه‌ای شامل توضیحات در مورد ویژگی‌های شخصی آنها داد و این‌بار خواست تا براساس این‌که چقدر توضیحاتش به واقعیت نزدیک است به او نمره دهند. نمره صفر یعنی توضیحات هیچ ربطی به آنها ندارد و نمره ۵ یعنی توضیحات کاملاً منطبق بر شخصیت آنهاست. نمره‌ای که پرفسور فورر از شاگردانش کسب کرد برابر با ۴.۲۶ بود. چیزی نزدیک به عالی.
بعد از اعلام نتایج پروفسور فاش کرد که به همه آنها یک پاسخ ثابت و یکسان را داده که از یک کتاب فالگیری روی دکه روزنامه‌فروشی کپی کرده بوده است. تنها برگه‌ای که داده بود شامل یک مشت اراجیف کلی و مبهم بود که می‌تواند شامل حال افراد بسیاری بشود.
در آزمایش دیگری از دانشجویان تست استاندارد MMPI گرفته شد. سپس به هر دانشجو هم پاسخ صحیح براساس تست داده شد و هم یک برگه کپی شده از مجله فالگیری و ستاره‌بینی. از دانشجویان خواسته شد تا تشخیص دهند کدام پاسخ مربوط به آنهاست. حدود ۶۰‌درصد دانشجویان پاسخ تقلبی را واقعی می‌دانستند.
اثر فورر می‌گوید وقتی شما یک متن مبهم و کلی در مورد خودتان می‌شنوید یا می‌خوانید به دنبال ارتباط آن با خودتان می‌گردید و اگر متن به اندازه کافی مبهم و کلی باشد شما ارتباطاتی پیدا خواهید کرد و آن را تعریف شخصیت و سرنوشت خودتان خواهید پنداشت. مهم‌ترین اثرگذاری، استفاده از کلماتی مانند «بعضی وقت‌ها» است. مثلاً جمله «بعضی وقت‌ها اعتماد به نفس دارید، اما بعضی وقت‌ها نه» می‌تواند برای همه صادق باشد.
حال سوال این است که آیا آنچه من می‌نویسم تکه‌هایی از هرجایی است که می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند یا خیر؟ مثلا مثل کلاژ است در نقاشی؟ یا اصلا بناست در این‌جا تکه‌هایی از زندگی اجتماعی خودمان را برش بزنیم و بی تعارف به یکدیگر تعارف کنیم؟ من داوطلب شدم که چیزهایی را درخصوص فعالیت‌های داوطلبانه برای خوانندگان بنویسم. یا باید با آنها ارتباط برقرار کنم یا آنها را گول بزنم که فکر کنند با نوشته من ارتباط برقرار کرده اند.... اما من سعی می‌کنم همان چیزهایی را که آنها می‌بینند و ایده‌ای را كه درخصوص آن شاید ندارند ببینم و به آنها توصیه کنم. واقعیت این است که درعصر بمباران اطلاعات و اخبار، اگر آدمی بخواهد داوطلب دریافت تمامی اطلاعات و اخبار باشد و با آنها همذات پنداری کند و فکر کند که چه میزان با او و خواست او مطابقت دارند، کلاهش پس معرکه است. شما از پس پاسخگویی به یک شبکه وایبرش بر نخواهید آمد، چه برسد به هزاران رسانه و شبکه اجتماعی و...
من امروز داوطلب شدم که به شما بگویم، هرچه که باب میلتان باشد، آن چیزی نیست که واقعیت دارد. و هر چه به شما داده می‌شود، آن چیزی نیست که مطابق نیاز و وضع روحی و روانی شما باشد. شما باید قادر باشید که رفتار خوب را از بد، و واقعیت را از کذب تشخیص دهید. اما چگونه به این باورها دست پیدا خواهید کرد؟ چگونه خواهید دانست آنچه من برای شما بیان می‌کنم در پسش اهداف خاصی گنجانده نشده؟ چگونه به باورهایی مشترک خواهیم رسید؟ و آیا فقط ارتباط نوشتار برای این مهم بسنده است؟ یعنی می‌شود از روی نوشته به دریافت‌های انسان‌شناسانه‌ای دست یافت؟
آیا ما باید به هر چیزی شک کنیم؟ پاسخ خیر است! اما پاسخ جدی‌تر این است که ما باید پرسشگر باشیم. پرسشگری اولین رهیافت یک فعل داوطلبانه نیز هست؟ ما تا موضوع درد را ندانیم چگونه خواهیم توانست به درمان آن مبادرت کنیم؟ ما چگونه خواهیم توانست بدون پرسشگری به نویسندگان، مجریان، قانون‌گزاران
 و ضابطین اطمینان کنیم؟ ما چگونه بدون پرسشگری از یک مددجو یا یک مظلوم یا... می‌توانیم بفهمیم که در یک موقعیت خاص چه اقدامات و امکاناتی را باید اجرا و مهیا کنیم؟
فقط خواستم امروز بگویم که چگونه می‌نویسم؟ آنگونه می‌نویسم که به خود اجازه دهم تا پرسش‌هایی را که شما می‌توانید از دیگران داشته باشید بیان کنم. به گونه‌ای می‌نویسم که در خفا بگویید این همان چیزی است که ما هم می‌گوییم و ببین با آن‌که در لفافه حرف زده است؛ اما حرف زده است! بله! می‌خواهم به شما بگویم که یکی از موضوعاتی که سبب کاهش آسیب‌های اجتماعی می‌شود و سبب می‌شود که فعل داوطلبی در قامت واقعی خود شکل بگیرد و درست عمل بکند این است که شما حرف دلتان را بزنید؟ این است که پرسشگر باشید و این است که از خودسانسوری و خودفریبی به دور باشید. واقعیت را نباید دور زد.

دیدگاه‌های دیگران

ن
ناصر |
مخالف 0 - 0 موافق
واقعا این خود سانسوری زاییده ماست یا علل واقعی و دردناک دیگه ای پشتش هست؛ تو خودت دچار خود سانسوری نشدی

تعداد بازدید :  330