شماره ۴۷۳ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۲ دي
صفحه را ببند
گفت‌وگو با اسماعیل چراغی، جامعه‌شناس
در تربیت شهروند مشارکت‌جو مشکل داریم
طرح‌نو| اميرتوحيد فاضل| ميزان مشاركت مردم ايران در امور اجتماعي به‌ويژه كارهاي داوطلبانه در مقايسه با برخي از جوامع توسعه‌يافته، اندك است. به همين دليل طي سال‌هاي اخير صاحب‌نظران به دنبال يافتن چرايي اين رويكرد اجتماعي در ايران بوده و اين پرسش را مطرح مي‌كنند كه چرا ايرانيان گرايشي به كارهاي جمعي و اجتماعي ندارند. در مقابل برخي از كارشناسان با استناد به مثال‌هاي تاريخي، روحيه مشاركت‌طلبي ايرانيان را مثبت ارزيابي كرده و دليل کاهش مشاركت آ‌نها در امور اجتماعي امروز را در جاهای دیگری می‌بینند. موضوع ميزان جامعه‌پذيري ايرانيان دستمايه گفت‌وگويي با اسماعيل چراغي، جامعه‌شناس و استاد حوزه و دانشگاه بود كه بخش‌هايي از آن را می‌خوانید:

 براي شروع بحث ابتدا لازم است كه تعريفي از جامعه‌پذيري داشته باشيم؟ تعریف شما از این اصطلاح چیست؟
جامعه‌پذيري فرآيندي است كه طي آن افراد يك جامعه كه به‌دلايل مختلف اعم از ملي، مذهبي، قومي و... با هم ارتباط دارند، از آموزش‌هايي بهره‌مند مي‌شوند تا بتوانند فرهنگ غالب و حاكم آن جامعه را قبول كرده و براساس فرهنگ پذيرفته‌شده، شخصيت‌‌يافته و در همان چارچوب عمل كنند. اساتيد جامعه‌شناسي معتقدند كه جامعه‌پذيري در حقيقت فرآيند ورود به گروه‌هاي انساني است. اين فرآيند نيز بر مبناي ارتباط و آموزش استوار است. ارتباط و آموزشي كه ابتدا در خانواده و توسط پدر و مادر و نزديكان شكل گرفته و رفته‌رفته فرد با ورود به جوامع‌ كوچك مانند مدرسه، دانشگاه و سپس محيط‌هاي كاري و دريافت آموزه‌هايي از عناصر آموزشي مانند رسانه‌ها، مساجد، هيات‌هاي مذهبي (در كشورهاي اسلامي) و... قراردادهاي اجتماعي را درك كرده و در نهايت با جامعه‌پذير شدن فرد، وي آماده مشاركت در امور اجتماعي و فعال مي‌شود.
  بنابراين جامعه‌پذير شدن افراد اكتسابي بوده و نيازمند دريافت یک سلسله آموزش‌ها است؟
دقيقا. جامعه‌پذيري افراد وابستگي كامل به عوامل و محيط‌هاي اجتماعي دارد. در علم جامعه‌شناسي، محيط‌هاي جامعه‌پذيري به چند بخش تقسيم شده‌اند، كه عبارت است از خانه، مدرسه، مراكز آموزشي و محيط‌هاي ديني كه در كشورها و جوامع‌اسلامي مي‌توان به مساجد، هيات‌هاي مذهبي،‌ بقاع متبركه و امامزاده‌ها،‌ رسانه‌ها، گروه‌هاي همسال و مراكز شغلي اشاره کرد. افراد با حضور در اين محيط‌ها، به‌طور مستقيم و غيرمستقيم،‌ آموزه‌هاي لازم براي جامعه‌پذيرشدن را دريافت مي‌كنند.
  جامعه ما طی سال‌های اخیر درگیر نوعی فردگرایی شده است. فکر می‌کنید دلیلش در کاستی فرآیند آموزشی جامعه‌پذيري در کشور نیست؟
پيش از آن كه به اين پرسش پاسخ دهيم، لازم است كه نقدي به‌برخي اظهارات و نظرها مبني‌بر اين‌كه ايرانيان جامعه‌پذير نيستند، داشته باشيم. با تعريفي كه از جامعه‌پذيري ارایه شد، بايد گفت كه بيان نظراتي چون «ايرانيان جامعه‌پذير نيستند» صحيح نيست. چراكه ما نيز مانند هر مردم ديگري در يك خانواده متولد شده و در ابتدا آموزه‌هايي را از پدر و مادر دريافت مي‌كنيم.  سپس با رسيدن به 7 سالگي به مدرسه مي‌رويم و سپس دوران خدمت سربازي و درنهايت نيز شغلي را انتخاب كرده و تشكيل خانواده مي‌دهيم. تمام اين دوران‌ نشان‌دهنده اين است که فرآيند جامعه‌پذيري در ايران نيز مانند ديگر كشورها زنده و پويا و فعال است. اما اين‌كه آيا آموزش‌هاي صحيحي براي مشاركت‌جويي شهروندان در محيط‌هاي جامعه‌پذيري ارایه مي‌شود، پرسشي اساسي است كه بايد با دقت بررسي و به آن پاسخ داده شود. همان‌طور كه پيش از اين نيز گفته شد، محيط‌هاي جامعه‌پذيري به 2 گروه كلي رسمي و غيررسمي تقسيم مي‌شوند. محيط‌هاي رسمي مانند مدارس و دانشگاه‌ها هستند كه آموزش‌هاي مستقيمي را به افراد ارایه كرده و فرآيند تربيت و يادگيري در آن‌جا شكل مي‌گيرد.
 محيط‌هاي غيررسمي نيز اعم از گروه‌هاي همسال، طرفداران يك تيم ورزشي، گروه‌هاي ورزشي مانند تيم‌هاي كوهنوردي است كه در آن نيز آموزش‌هايي را افراد فرامي‌گيرند. متاسفانه من معتقدم كه ما داراي محيط‌هاي جامعه‌پذيري هستيم،‌ اما در اين محيط‌ها اعم از رسمي و غيررسمي، آموزش‌ها براي اين‌كه تربيت يك شهروند مشاركت‌جو به‌خوبي محقق شود، صحيح نيست.
  اين‌كه مردم يك جامعه مانند ايران جامعه‌پذير باشند، آيا الزاما به اين معني است كه مشاركت‌جو هم هستند؟
انسان‌ها به‌طورطبيعي و ذاتي داراي روحيه اجتماعي بوده و گرايش به زندگي اجتماعي و كارهاي جمعي دارند. اساسا در دنياي امروز هيچ كاري بدون مشاركت تحقق نمي‌يابد.
ما ديگر مانند دوران ابتدايي زندگي انسان روي زمين، نيازهاي خود را به‌صورت فردي برآورده نمي‌كنيم. اگر نگاهي به زندگي روزمره افراد در پيشرفته‌ترين و توسعه‌يافته‌ترين كشور تا كشورهاي عقب‌مانده داشته باشيم،‌ درمي‌يابيم كه تمام زندگي آنها بر پايه روابط اجتماعي و جمعي شكل مي‌گيرد. اما آيا همه انسان‌ها در تمام جوامع مشاركت‌جو هم هستند، به‌طور قطع پاسخ اين پرسش منفي است.
 پيش از آن كه پرسش اصلي مبني‌بر اين‌كه «چرا ايرانيان در دوره کنونی استقبال زیادی از كارهاي جمعي و مشاركت‌هاي اجتماعي ندارند و بیشتر به محافل و گعده‌ها گرایش دارند؟» را مطرح كنيم، لازم است اين سوال پاسخ داده شود كه آيا شركت در امور جمعي با فرهنگ سنتی ايرانيان سازگار است؟
چرا مردم ما نبايد فرهنگ كارهاي جمعي و اجتماعي داشته باشند؟ همان‌طور كه گفته شد، اين امر جزو خصوصيات ذاتي انسان‌هاست. در ايران نيز نمونه‌هاي بسياري براي اثبات اين نظر مي‌توان بيان كرد. مانند انقلاب اسلامي كه واقعه‌اي ملموس و مربوط به تاريخ معاصر است. در دوران انقلاب در حالي كه بسياري از قدرت‌هاي جهاني نمي‌خواستند رژيم حاكم دستخوش تغيير شود، مردم ايران به اين نتيجه جمعي رسيدند كه تداوم حاكميت رژيم، منابع ديني و ملي آنها را تامين نكرده و به همين دليل در يك حركت جمعي و انقلابي، اساس حكومت را ساقط كردند. بلافاصله پس از انقلاب اسلامي نيز شاهد تجاوز به كشور بوديم و اين تجاوز زماني انجام شد كه ما از نظر انسجام داخلي شرايط متزلزلي داشتيم. اما با يك وحدت همگاني در مقابل ارتش متجاوز ايستادگي كرده و اجازه تعرض به ايران را نداديم. حال مي‌توان گفت كه اين مردم مشاركت‌جو نيستند و در اموري كه منافع كل را تامين مي‌كند، مشاركت نمي‌كنند؟ قطعا اين‌گونه نيست.
 اتفاقا تناقض در همين مثال‌هايي كه اشاره كرديد، نمايان مي‌شود. مردمي كه براي سرنگوني حكومت وقت يا دفاع از كشور خود حاضر به ايثار و فداكاري هستند، چگونه در امور داوطلبانه مانند حفاظت از جنگل‌ها و منابع‌طبيعي نه‌تنها استقبالي از خود نشان نمي‌دهند، بلكه به دعوت گروه‌هاي غيردولتي و NGO‌ها نيز پاسخ منفي مي‌دهند؟ اين تضاد در رفتار را چگونه مي‌توان تحليل كرد؟
مردم ايران براساس مستندات تاريخي صريحي كه در اختيار داريم،‌ هم جامعه‌پذير هستند و هم مشاركت‌جو. اما مشاركت‌طلبي آنها مانند تمام انسان‌ها وابسته به آموزش‌هايي است كه در محيط‌هاي جامعه‌پذيري به آنها ارایه مي‌شود. در فرآيند جامعه‌پذيري و شهروندسازي ما ضعف‌ها، نواقص و كاستي‌هاي جدي داريم كه بيشتر اين نواقص مربوط به حوزه تبليغي و آموزشي است. روحيه اصلي افراد در دوران كودكي و حداكثر تا نوجواني شكل مي‌گيرد. لذا وقتي ما آموزش‌هاي لازم براي مسئوليت‌پذيري به كودكان خود در محيط‌هايي چون خانه و مدرسه به افراد ارایه نمي‌دهيم، چگونه مي‌توان اميدوار بود كه اين فرد در جواني و بزرگسالي از مشاركت در امور اجتماعي استقبال كند. مباحثي چون احساس مسئوليت، ضرورت حضور مثبت در فعاليت‌هاي جمعي و اجتماعي، مساعدت به آدم‌هاي پيراموني،‌ مشاركت در امور داوطلبانه، لزوم حضور در امور خيريه و كارهايي كه منافع جمعي يك جامعه را تامين مي‌كند، نيازمند به آموزش است.
متاسفانه ما در حوزه آموزش و فرهنگ‌سازي ضعف‌هاي اصلي و جدي داريم و وقتي به‌دليل اين ضعف‌ها افراد استقبالي از كارهاي جمعي نمي‌كنند، مي‌گوييم ايرانيان مشاركت‌طلب و مشاركت‌جو نيستند.
ما در هر زماني كه توانستيم حساسيت جامعه را برانگيخته و تمركز اصلي مردم را به يك موضوع جلب كنيم، مانند دوران انقلاب و جنگ كه مردم به ضرورت حضور جدي در صحنه پي بردند، مشاركت خوبي را از سوي اقشار مختلف شاهد بوديم.
اما در حوزه‌هايي چون نظم عمومي، ضرورت رعايت قانون، ضرورت رعايت و احترام به حقوق ديگران، حفاظت از منابع‌طبيعي و محيط‌زيست، كمك به نيازمندان و... به‌دليل اين‌كه در محيط‌هاي جامعه‌پذيري رسمي و غيررسمي، گرفتار ضعف آموزشي و فرهنگ‌سازي هستيم، به‌طورطبيعي مردم استقبالي از مشاركت در اين امور نمي‌كنند. بنابراين اين‌گونه نيست كه عدم‌مشاركت‌طلبي در ذات ايرانيان باشد و بسياري از صاحب‌نظران و تحليلگران روابط اجتماعي نيز چنين اعتقادي ندارند.

 جامعه‌پذيري افراد وابستگي كامل به عوامل و محيط‌هاي اجتماعي دارد. در علم جامعه‌شناسي، محيط‌هاي جامعه‌پذيري به چند بخش تقسيم شده‌اند، كه عبارت است از خانه، مدرسه، مراكز آموزشي و محيط‌هاي ديني كه در كشورها و جوامع‌اسلامي مي‌توان به مساجد، هيات‌هاي مذهبي،‌ بقاع متبركه و امامزاده‌ها،‌ رسانه‌ها، گروه‌هاي همسال و مراكز شغلي اشاره کرد. افراد با حضور در اين محيط‌ها، به‌طور مستقيم و غيرمستقيم،‌ آموزه‌هاي لازم براي جامعه‌پذيرشدن را دريافت مي‌كنند.


 من معتقدم كه ما داراي محيط‌هاي جامعه‌پذيري هستيم،‌ اما در اين محيط‌ها اعم از رسمي و غيررسمي، آموزش‌ها براي اين‌كه تربيت يك شهروند مشاركت‌جو به‌خوبي محقق شود، صحيح نيست.

  مباحثي چون احساس مسئوليت، ضرورت حضور مثبت در فعاليت‌هاي جمعي و اجتماعي، مساعدت به آدم‌هاي پيراموني،‌ مشاركت در امور داوطلبانه، لزوم حضور در امور خيريه و كارهايي كه منافع جمعي يك جامعه را تامين مي‌كند، نيازمند به آموزش است. متاسفانه ما در حوزه آموزش و فرهنگ‌سازي ضعف‌هاي اصلي و جدي داريم.


تعداد بازدید :  236