شماره ۲۰۵۷ | ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۳ شهريور
صفحه را ببند
روانشناسان و جامعه‌شناسان از تأثیر بازارهای سرمایه بر سلامت روان خانواده‌ها می‌گویند
مسابقه‌ای بی خط پایان
آب‌روشن: با گسترش اقتصاد رانتی و غير شفاف، نارضایتی‌های اجتماعی افزایش پیدا کرده، به‌طوری‌ که در آینده‌ای نزدیک انسجام اجتماعی متزلزل خواهد شد بخارایی: وقتی اهداف مقبول اجتماعی ارایه می‌شود، اما ابزار مورد نیاز را در اختیار آنها قرار نمی‌دهیم، افراد میانبر را انتخاب می‌کنند؛ مبحثی در جامعه‌شناسی انحرافات

[شهروند] «سرمایه‌مان روزبه‌روز آب می‌رود.» 30سال راه اداره را رفته و برگشته؛ بی‌خبر از حال‌وهوای بورس‌ و بازار طلا و دلار. دست‌های استخوانی‌اش را روی چشم‌های گود افتاده‌اش سایه‌بان می‌کند برای در امان ماندن از آفتاب. «کارم شده دنبال کردن اخبار بورس. همه عمرم با پرونده و ارباب‌رجوع سر و کار داشتم، من را چه به سهم و نماد.» عمر بازنشستگی «مصطفی» یک‌ساله شده. «هفت‌ماهی است بورسی شده‌ام.» این را با خنده تلخی می‌گوید و قهقهه‌ای کوتاه سر می‌دهد. او به توصیه پسرش بخشی از پولش را وارد بورس کرده و بخشی را طلا خریده. «کارم شده دنبال کردن اخبار بورس. سر هم درنمی‌آورم. فقط کلمه رشد را که می‌شنوم خیالم راحت می‌شود.» «فرزانه» همه عمرش را صرف بزرگ کردن چهار فرزندش کرده، اما حالا یک‌ماهی است از هفت صبح تا یک بعدازظهر پای کامپیوتر می‌نشیند و نمادها را چک می‌کند. «تمام سرمایه‌ام می‌شود یک‌میلیارد. همه را سهم خریده‌ام.» خریدوفروش سهم، زندگی مشترک او را تحت‌تاثیر قرار داده تا جایی که حالا دور از همسرش در تفرش زندگی می‌کند. «همسرم موافق این مسأله نبود. اختلاف‌مان بالا گرفت، برای همین مدتی است در تفرش خانه اجاره کرده‌ام.» «سیامک» خانه‌اش را فروخته و سهم خریده. «همه داشتند سود می‌کردند، من هم ریسک کردم.» خانه 74متری‌ تهرانسر تمام دارایی او و همسرش بود که حالا میان سهام‌ها پخش شده ‌است به امید سود و خانه بزرگ‌تر. «بورس‌بازان می‌گویند باید حوصله داشته باشید، اما بارها به مرز سکته رفته‌ام، ولی کاری است که شده.» اینها حکایت‌های مشابه آدم‌هایی است که دوست دارند یک‌شبه راه صدساله را بروند. آنها این آرزو را در بورس و بازار طلا و دلار جست‌وجو می‌کنند؛ آرزوهایی که امید بسته‌اند بر باد نرود، هرچند روانشناسان و جامعه‌شناسان تب بالا و همه‌گیر این روزهای بازارهای سرمایه را بی‌حاشیه و آسیب نمی‌بینند.    

اعتماد اجتماعی در بحران
سبک زندگی و رفاه افراد جامعه معلول متغیرهای سیاسی و اقتصادی است؛ به عبارتی پیامدهای اقتصادی و سیاسی در هر جامعه‌ای شرایط زندگی افراد آن جامعه را تحت‌ثأثیر خود قرار می‌دهد. درواقع از منظر اجتماعی، هر چه اقتصاد جامعه با انزوای سیاسی گره خورده باشد، به تبع از قشر متوسط کاسته و به طبقه فقیر جامعه افزوده خواهد شد. مصطفی آب‌روشن، جامعه‌شناس معتقد است وقتی اقتصاد در جامعه مبنای کار و تولید را از دست می‌دهد، کنش‌های اقتصادی جنبه صوری و دلالی پیدا می‌کند که از هیچ مبنای منطقی‌ پیروی نمی‌کند. «مبنای توسعه و رونق که انعکاس ثبات در جامعه است جای خود را به ناامنی و سیالیت می‌دهد.»
سرگردانی در بازار بورس، طلا، دلار، مسکن و خودرو این روزها طبقه متوسط را در کش‌وقوس نابسامانی قرار داده است. قشری که برای حفظ سرمایه حداقلی‌اش به بازارهای سرمایه سرک می‌کشد. آب‌روشن استمرار این وضع را منجر به بحران‌های عمیق اجتماعی می‌داند. «جامعه حریص، ناامید و وامانده از این شرایط علت نابسامانی نیست، بلکه این وضع انعکاس فروپاشی اقتصادی در بُعد ساختاری است که به‌نظر می‌رسد ترکیب عوامل سیاسی و ضعف عملکردی در حوزه‌های اقتصادی را می‌توان از ریشه‌های رفتارهای مردمی دانست که برای حفظ سرمایه‌شان دست به هر کاری می‌زنند.» این جامعه‌شناس معتقد است یکی از آسیب‌هایی که اقتصاد دلالی و سیاست‌زده به جامعه تحمیل می‌کند این واقعیت است که به مرور سرمایه اجتماعی را دچار تزلزل می‌کند و یکی از مولفه‌های اصلی این سرمایه را که همان اعتماد اجتماعی است، دچار بحران خواهد کرد: «با گسترش اقتصاد رانتی و غير شفاف، نارضایتی‌های اجتماعی افزایش پیدا می‌کند، به‌طوری‌ که در آینده‌ای نزدیک انسجام اجتماعی متزلزل خواهد شد.»

آشفتگی، آشفتگی می‌آورد
احمد بخارایی، جامعه‌شناس به «شهروند» می‌گوید: «انسجام اجتماعی به‌طور جدی در خطر است.» چیزی که انسجام اجتماعی را قوت می‌بخشد امید به آینده است. اگر آدم‌ها احساس کنند که آینده نزدیک‌شان یعنی همین فردا تا آینده میانه‌شان که 10سال دیگر است تا آینده دورشان تا حدودی قابل پیش‌بینی است، امید به آینده خواهند داشت، البته بخارایی معتقد است این موضوع ریشه در گذشته دارد. به باور این جامعه‌شناس، پدیده‌های اجتماعی نه یک‌شبه به وجود می‌آیند، نه یک‌شبه از بین می‌روند، نه یک‌شبه آمارشان کم یا زیاد می‌شود. به گفته بخارایی، پدیده‌های اجتماعی در بستر تاریخی جریان پیدا کرده‌اند تا به امروز. «نمی‌توان با شعار افراد را به آینده امیدوار کرد، حتی در سطح خُرد هم کارایی خود را از دست داده است.» احساس امنیت نکردن، واقعیت این روزهای اجتماع ایران  است؛ احساسی که بُعد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به خود می‌بیند. به باور بخارایی ‌احساس امنیت نکردن در بُعد اجتماعی این می‌شود که افراد نسبت به ایفای نقش‌شان براساس توانایی‌ها اطمینان ندارند. «به هر چیزی چنگ می‌زنند تا از دیگران عقب نمانند.» این جامعه‌شناس معتقد است شهروندان ناخواسته وارد مسابقه‌ای شده‌اند و براساس تصمیمات هیجانی عمل می‌کنند. «وقتی اهداف مقبول اجتماعی ارایه می‌شوند، اما ابزار مورد نیاز را در اختیار آنها قرار نمی‌دهیم، افراد میانبر را انتخاب می‌کنند؛ مبحثی در جامعه‌شناسی انحرافات.» به باور این جامعه‌شناس آشفتگی، آشفتگی می‌آورد. هیجانی بودن این بازارها قابل پیش‌بینی بود، اما شهروندان از سر ناچاری رو به آن آورده‌اند.

آرامش از دست رفته، ترس همه‌گیر
اقتصاد و بی‌ثباتی‌اش پا به خانه‌ها گذاشته و چندوقتی است بیشتر خانه‌های شهر محلی برای گفتن از بازار بورس، اعداد و ارقام ارز و طلا شده ‌است. افراد خانواده دور هم می‌نشینند و از احتمالات بازار مسکن و خودرو می‌گویند؛ از اینکه مبادا بورس ریزش کند و دلار بیش از این، خود را بالا بکشد. چندوقتی است تلاطم بازار بورس و نوسان‌گیری ارز، خانواده‌ها را سوار موج کرده تا همراه با این بالا و پایین شدن‌ها، ‌درصد بالایی از استرس، ترس و هیجانات منفی را تجربه کنند. سمیرا طاووسی رفتار شهروندان هر جامعه‌ای را بی‌شک تحت‌تأثیر فضای روانی جامعه می‌داند. به باور این روانشناس، رفتار شهروندان برگرفته از فکر آنهاست. مبحثی که در روانشناسی تحت‌ عنوان مثلث افکار، احساس و رفتار از آن صحبت به میان می‌آید. به این معنا که هر فکری در روان فرد احساسی ایجاد می‌کند؛ احساسی که تولیدکننده رفتار فرد است. طاووسی، این روزها شهروندان را بی‌پناه زیر بمباران اخبار ضدونقیض می‌داند؛ شرایطی که به گفته این روانشناس آرامش شهروندان را به تاراج می‌برد. او به «شهروند» می‌گوید: «نگرانی نسبت به آینده کمترین احساسی است که چنین شرایطی به شهروندان تحمیل می‌کند. واقعیت امر این است که هرقدر شدت این وضع در جامعه‌ای بدتر باشد، واکنش افراد شدیدتر می‌شود.»«پولم را کجا سرمایه‌گذاری کنم تا ارزشش را حفظ کند؟» سوالی که ماه‌هاست تکرار می‌شود و به تناسب آن بازار بورس رونق می‌گیرد و در دوران افولش، این دلار است که به صدر انتخاب‌ها می‌رسد. مدتی است که بازار سرمایه در کنار کهنه‌کاران، شهروندان عادی را به خود می‌بیند؛ شهروندانی که هراس از دست دادن ارزش پول‌شان آنها را با دلار، طلا، بورس و حتی بیت‌کوین آشنا کرده است. به باور این روانشناس بی‌ارزشی پول، استرس، ترس و نگرانی را در میان افراد جامعه قوت می‌بخشد؛ احساساتی که باعث ایجاد رفتارهای جدیدی در فرد می‌شود. «بخش عمده سلامت روان به شرایط زندگی افراد برمی‌گردد. شرایطی که قابل پیش‌بینی بودنش باعث آرامش شهروندان می‌شود.» این روانشناس با تکیه بر تجربه‌های پیشین، رفتار شهروندان را بر مبنای مسأله‌مداری نمی‌داند و معتقد است ایرانی‌ها بیشتر هیجان‌مدار رفتار می‌کنند. به این معنا که چشم بر هیجان تب جامعه دارند تا براساس آن رفتار کنند. درحال حاضر تب جامعه افراد را به بازار بورس رهنمون می‌کند و از آنجایی که رفتار شهروندان هیجان‌مدار است، اغلب سرمایه‌گذاران این سوالات را نمی‌پرسند که آیا در این بازار سرمایه‌گذاری کنم یا نه؟ اصلا شرایط بورس و ... چیست و چطور می‌توان سرمایه‌گذاری کرد؟ اصلا من سواد این بازار را دارم؟ «متأسفانه در سال‌های اخیر بی‌ثباتی اقتصادی، پیش‌بینی‌پذیر بودن مسائل اقتصادی را برای شهروندان زیر سوال برده است. آنها هیچ‌چیز را پیش‌بینی‌پذیر نمی‌بینند، شرایطی که ترس را بر افراد تحمیل می‌کند.»
هرگاه ترس از آینده و از دست دادن حداقل سرمایه همه‌گیر می‌شود، شهروندان یک جامعه کمتر تصمیمات منطقی می‌گیرند برای همین افراد گاهی به بازار بورس، طلا و دلار سرک می‌کشند، که نشان از رفتار هیجانی شهروندان دارد. «یکی از رفتارهایی که شاهد آن هستیم بازخوردهای ناشی از درماندگی آموخته است.»

تنشی که ممکن است مسری شود
چند ماهی است بازار بورس داغ شده و از راننده تاکسی تا بورس‌بازهای قهار از نمادها و سهم‌ها می‌گویند؛ از اینکه کدام شاخص ریزش داشته یا در آینده امکان سوددهی دارد. گفته‌ها و حواشی‌ای که آدم‌های بسیاری را در لیست بورس اولی‌ها قرار داد؛ عده‌ای سود کردند و گروهی هم با زیان خود را از بورس بیرون کشیدند. طیبه صادقی، روانشناس معتقد است در پرداختن به این موج جدید اجتماعی باید این پرسش را مطرح کرد که چرا اغلب شهروندان به فکر بورس افتادند؟ سوالی که تبلیغات از رسانه‌های رسمی را نشانه می‌رود. تبلیغاتی که به گفته صادقی، هدایت شده نیست و رواج آنها از مراجع رسمی باعث شده بسیاری از گروه‌های اجتماعی به آن اعتماد کنند. او به «شهروند» می‌گوید: «کاش در کنار تبلیغات بورس از حاشیه‌های آن هم گفته می‌شد.» به باور این روانشناس، تکرار شکست موجب بی‌اعتمادی در افراد می‌شود، بی‌اعتمادی‌ای که در ادامه منجر به بی‌اعتمادی اجتماعی می‌شود. «احساس درماندگی آموخته شده، اصطلاحی است در روانشناسی که فرد خود را مقصر نمی‌داند و برای دوری از تعارض، اشتباهات را به گردن نزدیک‌ترین افراد می‌اندازد. به این معنا که اگر زورش به خانواده یا همکارش برسد این خشم را سر آنها خالی می‌کند. درواقع درنهایت منجر به تنش است که شکل مسری به خود می‌گیرد.»


تعداد بازدید :  921