محمدحسین میرابوطالبی
ساعت ۷ صبح مثل همیشه با صدای «دوست دارم زندگی رو» از خواب بیدار شدم. در گروه هماهنگی مدیران پیج angizesh_beautiful_mind، عکس یک چای داغ گذاشتم و زیر آن نوشتم: «صبحتون پر از موفقیت، بفرمایید چای تازهدم.»
پس از آن باید طبق برنامه روزانه، درخواستهای کاربران را بررسی کنم. فنپیج پروفسور برای چندمینبار درخواست فالوبک داده. نمیدانم چطور وقتی هنوز پول تبلیغ قبلی را نداده، رویش میشود درخواست فالوبک بدهد. M_taremi یک قلب فرستاده و بلافاصله پیام داده: «ببخشید اشتباه شد. میخواستم برای یکی دیگه بفرستم. حتما یه خیریتیه.» کار هر روزش است. من که میدانم این هم دنبال فالوبک ارزشمند من است. اگر دو تا از مطالب من را خوانده بود و اندکی قانون جذب حالیاش میشد، الان آقای گل بود. تقویم را محض احتیاط چک میکنم. سعی دارم همیشه تصمیماتم بر پایه علم باشد. بر اساس علم، ستارهها در موقعیتی هستندکه میشود استوری گذاشت، اما پست نباید بگذارم. رفتم صورتم را بشویم. ناگهان چشمم به آینه افتاد و برای چند ثانیه مبهوت ماندم. عاشق لحظاتی هستم که رازهای طبیعت خود را به من نشان میدهند. انگار آن لحظه تجسم این جمله بود: «دنبال مهمترین چیزهای زندگی هستی؟ آینه را نگاه کن.» چطور آنقدر دقیق زد به هدف؟ موهایم بلند و ژولیده شده بود. من دنبال آقا بشیر سلمانی بودم تا موهایم را تغییر دهد و این را فقط با نگاه در آینه متوجه شدم. سریعا جمله را با پسزمینه محمدرضا گلزار در فیلم آینه بغل، استوری کردم. پایین عکس نوشتم «صادق هدایت». اکثر فالوورها از این مطلب استقبال کردند. البته برخی فعالان صنف آینه و شمعدان و تعدادی از سهامداران جیوه از نگاه ابزاری به آینه شکایت داشتند. تجربه قشنگی است، زمانی که حقیقتی را کشف میکنی و در گذشتهات نگاه میکنی و میبینی چه مثالهای نابی برایش داری. یادم آمد دیروز بنزم را از بنگاه اجاره ماشین تحویل گرفته بودم و داشتم به خانه بازمیگشتم. آینه عقب را نگاه کردم. همیشه نیمنگاهی به راهی که آمدهای داشته باش. دیدم یک پراید پشت سر من نور بالایش را روشن کرده. متوجه منظورش شدم. میخواست با تاباندن نور، موفقیت مرا دقیقتر ببیند. میخواست الگویش (من) را دقیق برانداز کند. حدسم درست بود. از سمت راست، کنار بنز من قرار گرفت و انگشتش را به نشانه موفقیت نشانم داد. باز هم آینه پیام مهمی به من داد. من هم اگر درک عمیقی از کائنات نداشتم الان باید سوار پراید میبودم و دنبال بنزها میدویدم. خصوصا که اشیا از آنچه در آینه میبینید نزدیکترند.