حسام حیدری طـــنــزنـویــس
سلام عرض میکنم خدمت شما مخاطبان همراه این ستون. یهبار دیگه در خدمتتون هستیم با یه مصاحبه مردمی دیگه از سطح شهر. موضوع این هفته ما تورمه و میخوایم نظر مردم رو در مورد گرونی و بالا رفتن قیمتها بپرسیم. با ما همراه باشید.
- سلام قربان! وقتتون بهخیر. میخواستم ببینم نظرتون در مورد تورم چیه؟
+ خیلی خوبه. واقعا خیلی کِیف میده.
- یعنی چی؟ شما از بالا رفتن قیمتها کیف میکنید؟
+ بعله دیگه. ما تفریح زیادی نداریم که. دور همی با خانواده میریم جلو در سوپرمارکت؛ قیمتها رو از فروشنده میپرسیم، میخندیم. یه وقتهایی مسابقه هم میذاریم. هرکی بتونه قیمت رو حدس بزنه، برنده میشه.
- اونوقت کی برنده میشه؟
+ هیچ کی برنده نمیشه معمولا. چون تا مغازهدار بیاد قیمت رو بگه باز دوباره رفته بالا. خودش هم نمیدونه قیمتها چقدره.
- دیگه چه تفریحاتی دارید؟
+ میریم تو املاک میشینیم. میگیم خونه برای اجاره دارید 10 تومن پیش، ماهی 100هزار تومن؟ بعد اونا که تو املاکن میخندن. ما هم میخندیم. خیلی حال میده. گاهی اوقات هم سر و وضع همدیگه رو نگاه میکنیم، میخندیم؛ چون لباسهامون پاره شده دیگه پول نداریم بخریم.
- خب اینجوری همش دارید میخندید که!
+ آره دیگه. کار و زندگی که نداریم. از کار اخراج شدیم. خونه هم نداریم. آوارهایم. همینطور تو شهر میچرخیم، میخندیم. خیلی خوبه. من واقعا تشکر میکنم.
- منم از شما تشکر میکنم.
- سلام خانم! خسته نباشید. میخواستم بپرسم نظر شما در مورد تورم چیه؟
+ تورم؟ تورم کدوم بود؟ همون که باید ماسک میزدیم، دستهامونو میشستیم؟
- نه خانم! اون کروناست.
+ آهان، راست میگی. ببخشید من یه مدته تمرکزم رو روی رنجهام از دست دادم. هی با هم قاتیشون میکنم. اجازه بده تو دفترچهام نگاه کنم. خب، بخش حرف «ت»، تنشهای سیاسی کشور؟
- نه اون نیست. اونو نداریم اصلا. برید جلوتر.
+ ترکیدن حباب بورس؟
- نه، چند صفحه جلوتر باید باشه.
+ تعمیر یخچال سوخته خونهمون؟ تنبلی چشم دختر کوچیکم که احتیاج به عمل داره و بیمه نداریم؟ ترس اخراج شدن همسرم از کار؟ تحمل کردن گزارشهای جواد خیابانی؟ تلاشهای صاحبخونهمون برای بالا بردن اجاره؟ تابیدن آفتاب به مغز سرمون وقتی تو صف گوشت یخی تعاونی وامیستیم؟ ترس از خفتگیرها و گوشیقاپها؟ تخریب محیط زیست و آتش گرفتن جنگلها؟ ترشحات چرکی از محل عمل کلیه سمت راستم که چندسال پیش مجبور شدم برای خرج زندگی بفروشمش؟ تلاق دخترم؟ اوه تلاق رو اشتباهی با ت دو نقطه نوشتم. حواس ندارم. خب ... آهااان تورم ... پیداش کردم. خب حالا سوالتون چی بود؟
- هیچی خانم! سوالی ندارم.
+ به نظر من، اقتصاد ایران خیلی نفخ کرده. اصلا تورم یعنی چی؟ یعنی بادکردگی، یعنی ورم. ما باید هرجوری شده این باد رو خارج کنیم. به نظرم بهترین راه اینه که مدت زیادی به شکم اقتصاد ایران فشار بیاریم و بعد بهش اجازه بدیم مدتی رو در تنهایی و هوای باز قدم بزنه که بتونه این مشکلات رو از وجود خودش دور کنه. اینطوری ما میتونیم به یه اقتصاد خوب برسیم.
- مرسی آقا! ممنونم. سر همین چهارراه پیاده میشم.
+ خواهش میکنم. فقط در رو آروم ببندید.
- شما نظرتون در مورد تورم چیه؟
+ خیلی جذابه واقعا. بهخصوص برای من که به داستانهای تخیلی علاقه دارم.
- یعنی چی اونوقت؟
+ ببین! من همیشه علاقه داشتم تو زمان سفر کنم. برم به آینده. الان با تورم هر لحظه دارم 50 سال میرم جلو. جذاب نیست؟ شما سه روز تو خونه باشی، بعدش بیای بیرون، حس میکنی یه قرن رفتی جلو. خیلی حس جذابیه. شما موافق نیستید؟
- چرا، خیلی موافقم. ممنون.
- نظر شما در مورد تورم چیه قربان؟
+ تو شغل ما که خیلی خوب بوده.
- شغل شما چیه؟
+ ما تو کار نگهداری و مراقبت هستیم.
- چقدر خوب. از بچهها؟
+ مثل بچههای خودمون میمونن، ولی نه، از اجناس.
- یعنی چی؟
+ یعنی اجناس رو نگه میداریم. گرون که میشن، میفروشیم.
- احتکار میکنید یعنی؟
+ حالا شما هر اسمی دوست داری روش بذار. فقط تنها درخواستم از مسئولان اینه که هر چند ماه یهبار تورم رو نگه دارن که ما جنسهامونو بفروشیم، باز دوباره زیادش کنن. چون الان آنقدر تند تند میره بالا، ما نمیدونیم کی باید بفروشیم. خیلی ممنونم.