شماره ۱۹۹۶ | ۱۳۹۹ يکشنبه ۱ تير
صفحه را ببند
بررسی وضع خشونت علیه زنان در استان‌های خوزستان و کرمان
آبادان «خانه امن» ندارد
مدیرکل بهزیستی کرمان: خشونت علیه زنان در استان جدی و تهدید به مرگ در مناطق حاشیه‌ای ‏کرمان زیاد است رئیس سازمان پزشکی قانونی: ‏ در‌سال ۱۳۹۸ ،۸۵‌هزار و ۴۲۰ مورد همسرآزاری ثبت شده است

[الناز محمدی] سه مرد در سه روز، سه زن را در سه خانواده کشته‌اند. دو قتل در آبادان و یک قتل در ‏کرمان. هر سه، پرونده‌ای با عنوان «زن‌کُشی» و آنچه قانون عرفی ایران به نام «قتل‌های ناموسی» ‏می‌شناسد. ریحانه عامری را پدرش به دلیل نوع پوشش و دیر آمدن به خانه کشته، فاطمه برحی را ‏همسرش که پسرعمویش بوده در آبادان سر بریده و بدن بی‌جانش را در «شط» بهمنشیر انداخته و ‏سومین زن را که هنوز نامش مشخص نیست، برادرش، باز هم در آبادان کشته و به مأموران گفته اگر ‏پایش بیفتد، باز هم این کار را می‌کند.
داستان با رومینا اشرفی در تالش شروع شد ‏و بعد به آبادان و کرمان رسید. کاربران شبکه‌های اجتماعی در روزهای گذشته مدام این سوال را ‏پرسیده‌اند که چرا پرونده‌های زن‌کشی در شهرهای ایران بیشتر شده و عده‌ای پاسخ داده‌اند که این اتفاقات ‏در بعضی استان‌ها همیشه وجود داشته و حالا فقط خبرهایش بیشتر منتشر می‌شود؛ موضوعی بیشتر ‏مرتبط با شهرهای استان خوزستان است که قتل‌های موسوم به ناموسی در آن تاریخی طولانی دارد، وابسته ‏به رسومی برای ازدواج دختران و پسران. «نهوه» یکی از این رسم‌هاست؛ ازدواجی که پسرعمو در ‏ازدواج با دخترعمو اولویت دارد. براساس این سنت دختر عمو، ناموس پسرعموست و عقدشان در ‏آسمان‌ها بسته شده‎. به این نوع ازدواج باید شغار، فصلّیه، تبرک، لویرات، ناف‌بر‌ون و خون‌بس را ‏اضافه کرد که گاه موجب فرار زنان از خانه برای تن ندادن به ازدواج با پسرهای فامیل می‌شود. از ‏آخرین آماری که مقامات انتظامی خوزستان درباره قتل‌های ناموسی در خوزستان دادند 12‌سال ‏می‌گذرد؛ اردیبهشت 1387 بود که «ایسنا» به نقل از سرهنگ مختاری فرد، رئیس پلیس آگاهی استان ‏خوزستان نوشت بیش از40درصد قتل‌ها در خوزستان ناموسی است؛ آن زمان و به گفته او استان ‏خوزستان از نظر آمار قتل‌های ناموسی، پس از استان سیستان‌وبلوچستان در رتبه دوم کشوری بود و ‏‏«از آنجا که در این نوع قتل‌ها معمولا ولی‌دم، خود، قاتل است، حداکثر مجازات برای متهم، هشت ‏سال زندان است.» مختاری‌فرد این را هم گفته بود که 75‌درصد گمشدگان استان خوزستان، زنان‌اند و ‏علت ناپدیدی بیشترشان فرار از خانه. ‏
تا دو‌سال پیش، استان خوزستان هیچ خانه امنی برای زنان در معرض خشونت نداشت. شهریور ‏‏1397، نخستین خانه امن در مرکز استان، اهواز، برپا شد و از شروع به کار چنین خانه‌هایی در ‏دیگرشهرهای خوزستان خبری نشد؛ شهرهایی که آمارهای رسمی و پژوهش‌ها نشان می‌دهد تعداد ‏انواع خشونت‌‌ها علیه زنان در آنها کم نیست. تیرماه‌سال گذشته بود که فریدون عبدی، رئیس اداره ‏بهزیستی دزفول اعلام کرد در‌سال 1397، ۲۲۵ مورد خشونت علیه زنان در اورژانس اجتماعی ‏شهرستان دزفول ثبت شده است. آمار این خشونت‌ها از میان چند پژوهش که درباره زنان در شهرهای ‏خوزستان انجام شده هم پیداست؛ نمونه‌اش مطالعه توصیفی- تحلیلی که «صدیقه نوح جاه» و ‏همکارانش در‌سال 1386 در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز انجام دادند؛ ‏مطالعه‌ای با نمونه 1820 نفری از زنان چهارده تا پنجاه‌وشش ساله تحت پوشش مراکز بهداشتی چهار شهر اهواز، ‏آبادان، دزفول و اندیمشک و برای بررسی تجربه خشونت به دست همسر. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد ‏شیوع خشونت فیزیکی در هر زمان از زندگی مشترک 20.2‌درصد و شیوع خشونت روانی، جنسی و ‏هر نوع خشونت به ترتیب 41، 10.9 و 47.3‌درصد بوده است. مطالعه‌ دیگری که معاون آموزش، ‏تحقیقات و فناوری دانشگاه علوم پزشکی آبادان در‌سال 1394 برای بررسی شیوع خشونت‌ها و ‏برخی عوامل مرتبط از 623 زن متأهل مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهر آبادان انجام داده ‏هم نشان می‌دهد شیوع کلی خشونت ۷۲.۳‌درصد و انواع خشونت روانشناختی، فیزیکی، تهدید‌کننده ‏حیات و جنسی در این زنان به ترتیب ۷۱.۷، ۱۷.۸، ۸.۳ و ۷.۱ بوده است. این مطالعه نشان داد ‏ارتباط معناداری بین خشونت با سن، رضایت زناشویی، رفتار خانواده‌ها، تأمین مالی، سیگار، الکل، ‏بیماری، نوع مسکن، شغل، محل تولد و سوابق کیفری وجود داشته است. اینها، همه در کنار آخرین ‏آمار کشوری است که همین دیروز عباس مسجدی آرانی، رئیس سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد: ‏ثبت ۸۵‌هزار و ۴۲۰ مورد همسرآزاری در‌سال ۱۳۹۸. ‏
این نتایج درباره وضع زنان در شهری است که همین چند روز پیش، فاطمه برحی را در آن به دلیل فرار از ‏خانه به مشهد و به علت ازدواج اجباری با پسرعمویش سر بریده‌اند. درباره آبادان که در آن خانه امنی ‏برای زنان خشونت‌دیده وجود ندارد؛ موضوعی که فعالان اجتماعی این شهر به آن انتقاد می‌کنند و ‏غلامرضا صدیق‌راد، مدیرکل بهزیستی استان خوزستان در تماس‌های پیاپی «شهروند»، ترجیح ‏می‌دهد درباره‌اش صحبت نکند. ماندانا صادقی، فعال اجتماعی اما حرف‌های زیادی دراین‌باره دارد. او ‏سال‌هاست در آبادان زندگی می‌کند و زنان زیادی را می‌شناسد با شرایط مشابه فاطمه برحی، بدون آنکه ‏پناهی برای بیرون آمدن از وضعیت‌شان داشته باشند: «در آبادان خانه امن وجود ندارد. اورژانس ‏اجتماعی هست اما برای زنانی که در معرض خشونت‌اند محل امنی وجود ندارد. خشونت خانگی در ‏بسیاری از موارد پنهان است و نمود بیرونی ندارد که فرد بتواند شکایت کند یا به دادگاه برود اما ترس ‏و نگرانی از ازدواج اجباری وجود دارد و اگر خانه امنی وجود داشت شاید فاطمه قبل از آنکه به اجبار به سفره عقد برسد، می‌توانست به آنجا پناه ببرد. هرچند درباره خشونت ‏خانگی خلأ قانونی وجود دارد اما با توجه به شرایط محلی می‌توان برایش اقداماتی انجام داد که یکی از آنها همین خانه‌های ‏امن است.»  ‏
شرایط منطقه‌ای و زندگی عشیره‌ای در مناطقی از آبادان، یکی از دلایلی است که فعالان اجتماعی ‏می‌گویند باید در بررسی‌های دولتی به آن توجه شود. حل‌وفصل درون عشیره‌ای مسائل و به‌ویژه ‏اختلافات منتسب به «ناموس» در این شهر رسم است و ماندانا صادقی می‌گوید به وجود آوردن پناه ‏قانونی برای این زنان در این شرایط، تنها راه کمک به آنهاست: «این زنان هیچ پناه قانونی ندارند. با ‏اینکه مسئولان می‌دانند شرایط منطقه‌ای و زندگی این زنان متفاوت است، تلاشی برای پیدا کردن راه‌حل ‏محلی نمی‌کنند. درباره قتلی که اخیرا اتفاق افتاد، گفته می‌شود اینها عشیره‌اند و از قوانین نانوشته داخلی ‏تبعیت می‌کنند اما این نادرست است. درباره مسائل دیگر، مسئولان چه در حوزه فرهنگی چه سیاسی و ‏اقتصادی، بارها و بارها با سران شیوخ جلسات برگزار می‌کنند و با آنها ارتباط مستقیم دارند، بعضی ‏وقت‌ها درباره مسائل امنیتی مسئولان سراغ این شیوخ می‌روند و آنها را راضی به گفت‌وگو می‌کنند و به ‏نتایج مثبتی می‌رسند. چطور ممکن است که وقتی چنین ارتباطی وجود دارد، مسئولان در حوزه قتل‌های ‏ناموسی وارد نمی‌شوند؟ چرا در حوزه فرهنگی و زنان چنین اتفاقی نمی‌افتد؟»  صادقی می‌گوید ‏زن‌کشی، خواهرکشی و همسرکشی مسأله‌ای نیست که در آبادان هر روز اتفاق بیفتد یا بین همه ‏خانواده‌ها عمومیت داشته باشد اما زنان قربانی دو بخش‌اند: «یک بخش شامل خانواده‌های کم‌برخوردار و ‏حاشیه‌ای و در روستاهای کوچک است که آگاهی کمتری دارند و شرایط زیستی آنها متفاوت است. ‏طبیعی است که آنها زودتر تن می‌دهند به این ماجرا و قبول این مسأله که قرار است ازدواجی صورت ‏بگیرد که در آن هیچ نقشی ندارند زیاد است و با دعوای کمتری سر سفره عقد می‌نشینند. در بخش دوم، ‏در شهرهای بزرگ و خانواده‌های برخوردار هم گاهی شاهد این مواردیم. حتی می‌بینیم در خانواده‌ با ‏افراد تحصیلکرده هم چنین اتفاقی می‌افتد. این مسأله، ذهنی و فرهنگی است که اجازه نمی‌دهد کسی در ‏مقابل این فرهنگ نانوشته قدعلم کند و با آن مبارزه کند و به همین دلیل بین خانواده‌هایی که دختر ‏تحصیلکرده دارند این تناقض بیشتر است چرا که دختر آگاهی دارد و می‌خواهد خودش تعیین کند و ‏اگر گرفتار خانواده‌ای شود که آنها اهمیتی برایشان نداشته باشد که دختر چه می‌خواهد تعارض بیشتر ‏می‌شود و بین خانواده‌های شهری و تحصیلکرده این تعارض را بیشتر می‌بینیم.» صادقی، مردی را به ‏یاد می‌آورد که مایل نبود دخترش با برادرزاده‌اش ازدواج کند اما آن‌قدر به خانه‌اش حمله شد که رضایت ‏داد: «مقاومت در این شرایط خیلی سخت است. پیش می‌آید که مقاومت کنند اما خیلی سخت است. ‏ازدواج اجباری برای زنان این منطقه عادی شده؛ قتل، عادی نیست اما تمکین به رأی و نظر خانواده ‏خیلی زیاد است و بیشتر هم ازدواج دخترعمو و پسرعمو است. درعین حال که تغییرات زیاد و عمده‌ای ‏در بنیان فکری خانواده‌ها و طایفه‌ها صورت گرفته، اما همچنان در مناطق حاشیه‌ای و ‏روستایی زیاد می‌بینیم.» ماندانا صادقی، زنی را در آبادان می‌شناسد که در دانشگاه تدریس می‌کند اما ‏چون تن به ازدواج اجباری با پسرعمویش نداد، برای همیشه از ازدواج محروم شد: «تنها راه‌حلی که به ‏ذهن‌شان می‌رسد این است که به صورت خودخواسته دیگر ازدواج نکنند. این هم قانون نانوشته دیگری ‏است که می‌گوید اگر با این مرد ازدواج نمی‌کنی و قرار است با غریبه ازدواج کنی سرنوشت خوبی ‏نخواهی داشت و برای همین هم زن ترجیح می‌دهد ازدواج نکند.» ‏

خشونت جدی علیه زنان در کرمان ‏
چند روز پس از کشته شدن ریحانه عامری به دست پدرش در کرمان، دیروز رئیس کل دادگستری استان کرمان گفته به هیچ عنوان در این حادثه مسائل ناموسی و انتقام‌گیری مطرح نبوده  و ‏مشاجره‌های خانوادگی دلیل این حادثه بوده است: «سایر عناوین مطرح شده در فضای مجازی درباره ‏این حادثه کذب است. پدر این دختر در بازجویی‌های خود عنوان کرده است که صرفا به قصد ترساندن ‏فرزند خود میله فلزی آب را به سمت دختر خود یعنی ریحانه عامری پرتاب کرده است که متأسفانه ‏در اثر اصابت میله با سر، این دختر بیست‌ودو ساله فوت می‌کند‎.‎‏» براساس اطلاعاتی که به دست ‏‏«شهروند» رسیده است، خانواده ریحانه اهل اختیارآباد کرمانند؛ روستایی چسبیده به این شهر و همان‌جا که ‏پدر ریحانه جسد او را در بیابان‌های اطرافش رها کرد. با وجود سخنان دادستان کرمان مبنی‌بر ناموسی‌نبودن این قتل، ‏مادر ریحانه پیش از این گفته بود دختر و همسرش درباره دیر آمدن او به خانه، فعالیت مدلینگ و نوع ‏پوشش ریحانه با هم اختلاف داشتند. ‏
وضع خشونت علیه زنان در استان کرمان به تفکیک آمار مشخص‌نیست، اما عباس صادق‌زاده، ‏مدیرکل بهزیستی استان کرمان به «شهروند» می‌گوید که براساس بررسی‌های اداره بهزیستی، تعداد این ‏خشونت‌ها در این استان به‌ویژه در حاشیه شهرها زیاد است. این اداره دو‌سال پیش پژوهشی را با ‏کمک دانشگاه علوم پزشکی درباره خشونت‌ علیه زنان با همین عنوان در مناطق حاشیه‌ای کرمان انجام ‏داد که نتایجش مشخص کرد خشونت علیه زنان در این مناطق بالاست. صادق‌زاده از جزئیات ‏آماری این پژوهش نمی‌گوید، اما می‌گوید شایع‌ترین نوع خشونت‌ها به ترتیب خشونت‌های روانی، ‏کلامی، جسمی، اقتصادی و جنسی بوده است.در یکی دیگر از پژوهش‌هایی که دراین‌باره انجام شده هم این موضوع تأیید شده است. این ‏پژوهش در گفت‌وگو با 400زن شوهردار در شهر کرمان و برای بررسی فراوانی انواع خشونت ‏خانگی در‌سال 1388 انجام شده؛ فاطمه بلالی میبدی و مهدی حسنی در این پژوهش دریافتند که ‏از این 400 زن، 46‌درصد انواع خشونت را تجربه کرده‌اند که از این میان، خشونت روانی ‏‏(78.6درصد)، جسمی (55.6درصد)، جنسی (28.6درصد) و اقتصادی (34.7درصد) بوده است. ‏عباس صادق‌زاده، ‏مدیرکل بهزیستی استان کرمان در این باره می‌گوید : «البته این موضوع مربوط به مناطق حاشیه‌ای دیگر ‏شهرها هم است. در این مناطق امنیت کم است و زنان بیشترین آسیب را می‌بینند. نحوه خشونت‌ها هم در ‏این پژوهش مشخص شد؛ اول خشونت‌های کلامی مانند ناسزا و ناامنی‌های زبانی بود و بعد خشونت‌های ‏فیزیکی. تهدید به مرگ در این مناطق زیاد بود. خیلی وقت‌ها ما می‌بینیم زنی آن‌قدر تحت فشار بوده ‏که خودکشی می‌کند؛ این هم نوعی زن‌کشی است. بررسی‌هایی که ما انجام می‌دهیم، نشان می‌دهد که ‏زنان در محیط‌های کمتر توسعه‌یافته در معرض خشونت‌های کلامی، جسمی و قطعا تهدید به مرگند.» او ‏می‌گوید موارد دیگری وجود داشته که به اورژانس اجتماعی کرمان ارجاع شده و ریشه‌اش مسائل ‏موسوم به ناموسی بوده است: «موردی را داشتیم که مردی همسرش را جلوی چشم فرزندانش به شدت ‏شکنجه کرده بود؛ خبر به ما رسید و مداخله کردیم. اما خیلی از اتفاقات باید پیشگیرانه باشد و جای این ‏موضوع خالی است. باید سازوکاری باشد که مردم قبل از وقوع فاجعه، اطلاعات را به ما بدهند. ما ‏مواردی داشته‌ایم که در معرض خطرهای جانی بوده‌اند. موردی از کودک‌آزاری داشتیم که به‌حدی ‏کودک آسیب جسمی دیده بود که مجبور شدیم پای او را قطع‌کنیم و اگر همسایه‌ها به ما گزارش‌نمی‌دادند، قطعا به قتل کودک می‌انجامید. مردم ما متاسفانه نسبت به چنین مواردی بی‌تفاوت شده‌اند و ‏احساس وظیفه نمی‌کنند که این موارد را گزارش دهند. مردم باید بدانند که این موارد، حوزه خصوصی ‏نیست و اگر خشونتی را در همسایه‌ها و آشنایان دیدند، باید به پلیس خبر دهند. بعضی وقت‌ها ما یقین داریم که ‏همسایه خبر داشته از آسیبی که در همسایگی‌اش وجود داشته است، ولی دراین‌باره با احتیاط حرف می‌زند‎.‎‏» ‏او می‌گوید ‏در شهرهای استان کرمان، بافت فرهنگی‌شان خاص و سنتی است و بعضی خانواده‌ها، آزادی‌های زنان ‏را نمی‌پذیرند: «آمار ما از سطح کشور بالاتر نیست، ولی جزو استان‌هایی هستیم که خشونت علیه زنان ‏به ویژه در بعضی مناطق زیاد است‎.‎‏» صادق‌زاده تعدادی از کارشناسان اداره بهزیستی کرمان را به ‏خانه ریحانه عامری فرستاده است تا با مادر و خواهرش صحبت کنند. او این پرونده را از زاویه دیگری ‏بررسی می‌کند: «فعلا پرونده در مراحل قضائی است. باید منتظر بمانیم تا قاضی اجازه مداخله را به ما ‏بدهد‎. مادر خانواده اگر یک اطلاع کوچک به اورژانس ما داده بود، دخالت می‌کردیم. قصوری که در ‏مجموع خانواده، خود دختر و همسایگان داشتند، در قتل ریحانه تأثیرگذار بوده است. گفته می‌شود پوشش ‏او بد بوده است. او پدر حساسی داشته و حتما باید به مشاوران مراجعه ‌می‌کرد و راهنمایی می‌گرفت‎. ‎‏در ‏یکی از شهرستان‌ها دختری بود که می‌خواست با پسری ازدواج کند و پدرش چندبار به همسایه‌ها گفته ‏بود که او را می‌کشم. دختر درنهایت با اورژانس اجتماعی تماس گرفت و ما با دستور قضائی او را دو ‏سال در مرکزمان نگهداری کردیم. او فوق‌لیسانسش را در مرکز ما خواند و تا مدتی طولانی اجازه ملاقات ‏پدر را با او ندادیم‎.‎‏» ‏
کرمان یکی از استان‌هایی است که از سه‌سال پیش خانه‌ای برای زنان خشونت‌دیده در آن ایجاد ‏شد؛ در مرکز استان و یکی از 33خانه امن در ایران. سخنان عباس صادق‌زاده، مدیرکل بهزیستی ‏استان کرمان و زهرا موسی‌پور، مدیرکل امور اجتماعی استانداری کرمان درباره وجود خانه امن در ‏این استان اختلاف دارد؛ موسی‌پور می‌گوید در کرمان هیچ خانه امنی وجود ندارد و صادق‌زاده می‌گوید ‏یک مرکز برای زنان خشونت‌دیده و در معرض خشونت از سه‌سال پیش ایجاد شده است؛ مرکزی که او روی ‏آن نام «خانه امن» نمی‌گذارد: «مرکزی برای زنان در معرض خشونت است، برای زنانی که در ‏جامعه و زندگی فردی‌شان دچار مشکلات می‌شوند. ظرفیت این مرکز کم است و همکاران ما گلایه‌‏مندند که امکانات لازم را برای رسیدگی به این زنان ندارند. اگر در دیگر شهرستان‌ها مواردی باشد که نیاز ‏به خدمات داشته باشند، به مرکز استان ارجاع می‌دهند. این مرکز 35 نفر ظرفیت دارد، گاهی پذیرش تا ‏‏50 نفر هم می‌رسد و گاه ناچاریم بعضی افراد را که از قبل در مرکز بوده‌اند، به جای دیگری منتقل ‏کنیم تا بشود افراد جدید را پذیرش کرد.» زهرا موسی‌پور، مدیرکل امور اجتماعی استانداری کرمان می‌گوید که خانه امن برای زنان به آن شکل در کرمان وجود ندارد: «خانه‌های بین‌راهی برای معتادان ‏وجود دارد، ولی خانه ویژه‌ای برای زنان در معرض آسیب وجود ندارد.» او هم تأیید می‌کند که کرمان ‏فضاهای سنتی دارد و خشونت علیه زنان در آن زیاد است: «برای کم کردن این خشونت‌ها باید حمایت‌های ‏روانی و اجتماعی گسترش پیدا کند. در کشور ما تعداد مددکاران و حمایت‌های روانی از زنان بسیار کم ‏است. خدمات روانشناسی باید به زنان به صورت رایگان ارایه شود. از طرف دیگر دانش به‌روز برای ‏مشاوره به زنان وجود ندارد. این امر در کنار خلأهای قانونی برای حمایت از زنان موجب چنین ‏مرگ‌هایی می‌شود و باید برنامه‌ای ویژه و فوری‌ برای آن تدوین شود.» موسی‌پور می‌گوید ریحانه عامری رفتارهایی داشته که مورد قبول پدرش نبوده ‏و تهدید به مرگ شده است: «اینکه دیر آمده از نظر خودش قابل قبول بوده، ولی برای خانواده‌اش نبوده، ‏اما این مجوز قتل را به کسی نمی‌دهد که خودش هم قاضی شود، هم مجری. باید خانه‌های امن در مناطق ‏وجود داشته باشد که وقتی زنی در معرض خطر است، به آنها مراجعه کند. لایحه تأمین امنیت زنان هم ‏زمانی برای زنان موثر است که بازدارندگی داشته باشد، ولی اینکه مثلا حداقل حبس را برای پدر قاتل ‏از سه به پنج‌سال برساند، فایده‌ای نخواهد داشت.» ‏

آماده برای پذیرش در خانه‌ای امن
در چند روز گذشته و با داغ شدن حرف و نظر درباره پرونده‌های زن‌کشی، دو شماره ‏تلفن میان کاربران شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود؛ شماره‌های تماس با موسسه خیریه آتنا که ‏نخستین خانه امن خصوصی در ایران را از سه‌سال پیش تأسیس کرده است. مسئولان این ‏موسسه حالا برای پذیرش بیشتر زنان در معرض خشونت اعلام آمادگی کرده‌اند؛ زنانی از همه ‏شهرهای ایران. زهرا افتخارزاده، مدیر این موسسه به «شهروند» می‌گوید اگر آموزش و ‏اطلاع‌رسانی درست برای پذیرش زنان در خانه‌های امن توسط مسئولان انجام می‌شد، شاید از چنین‏اتفاقاتی جلوگیری می‌شد: «اگر نمی‌شود به مسائل زنان رسیدگی کرد، حداقل می‌شد ‏کاری کرد فاطمه، ریحانه و رومینا زنده باشند. ما با اینکه بضاعت و منابع بسیار ‏محدودی داریم و هیچ‌گاه شرایط‌مان مثل سازمان بزرگ دولتی مانند بهزیستی نیست ولی در حد ‏وسع خودمان اعلام می‌کنیم زنانی که در خطر جانی‌اند به ما مراجعه کنند. بخشی از این ماجرا، ‏وظیفه نظارتی و مطالبه‌گری «ان‌جی‌او»هاست تا رابطی باشیم میان مردم و سازمان بهزیستی و ‏بخش دیگرش هم رسالتی است که به‌عنوان یک موسسه مددکاری برای خودمان در مداخله با ‏بحران قایلیم که اگر هیچ‌کدام از اینها جواب نداد خودمان بتوانیم به این عزیزان خدمات دهیم. در شرایطی هستیم که نهادهایی که وظایف متعددی دارند به دلایل مختلف به وظایف ‏خودشان عمل نمی‌کنند و ‏متأسفانه ما با چنین فجایعی روبه‌رو می‌شویم.» ‏
او خلاف بعضی که معتقدند شاید اطلاع‌رسانی و صحبت درباره این قتل‌ها موجب بیشتر شدن ‏آنها شده، معتقد است اینها اتفاقاتی است که قبلا هم می‌افتاده ولی درباره آنها اطلاع‌رسانی نمی‌شده: «شاید بشود گفت این اتفاقات باعث شده اطرافیانی که از این وقایع مطلع می‌شوند ‏اطلاع‌رسانی کنند. به نظرم اطلاع‌رسانی و حساسیت اجتماعی می‌تواند در طول زمان موثر باشد ‏حتی روی قوانینی که خودش منجر به این شده که این مسأله تا این حد قبحش کم شود. بخش ‏عمده‌ای از این قتل‌ها مربوط به بخش فرهنگی است؛ فرهنگی که زن را کمتر می‌داند و جزو مایملک مرد. بنابراین ‏برای تغییر این شرایط غیراز اینکه باید نهادهای اجرایی وجود داشته باشد تا بتواند در شرایط ‏بحران وارد شود و از این اتفاقات جلوگیری کند، باید خدماتی وجود داشته باشد. در سطح ‏کلان، در همه سطوح و در دورافتاده‌ترین روستاها نیاز به همت ملی است. ساختارهای دولتی ‏مانند مدارس باید روی این موضوع کار کنند، آموزش دهند، تبلیغ کنند و باعث کاهش این ‏خشونت‌ها و عصبیت‌ها در سطح جامعه شوند.»  ‏
افتخارزاده در این سه‌سال با زنانی با شرایط مشابه رومینا، ریحانه و فاطمه روبه‌رو شده است: ‏‏«مواردی بودند که خانه‌های امن بهزیستی به ما معرفی کردند؛ آنها از شهرستان‌ها آمده بودند اما ‏مدت زمان اقامت‌شان در خانه امن دولتی به پایان رسیده بود و دیگر نمی‌توانستند این زنان را نگه ‏دارند در عین حال هم آنها نمی‌توانستند جای دیگری بروند یا به خانواده برگردند بنابراین ‏بهزیستی به ما ارجاع می‌داد. پیش از این اعلام می‌کردیم زنان خارج از تهران را نمی‌توانیم ‏بپذیریم ولی حالا با شرایط به وجود آمده می‌گوییم بروند مرکز مداخله در بحران بهزیستی ‏شهرشان و از آنجا هر اتفاقی برایشان افتاد به ما خبر دهند تا بتوانیم برایشان کاری کنیم. البته ‏یکسری استان‌ها هستند مثل کردستان و خوزستان که خشونت در آنها شدید است و اگر به ‏بهزیستی شهر خودشان هم بروند امکان دارد جان‌شان در خطر باشد بنابراین گاهی اوقات این ‏زنان را به تهران ارجاع می‌دهند تا در خطر نباشند.» او می‌گوید: «یکی از مواردی که ما از این ‏استان‌ها داشتیم زنی بود که همسرش که اعتیاد و سایر مسائل داشت او را به مسائل ناموسی متهم ‏می‌کرد و این باعث شده بود جانش در خطر باشد. این خانم به تهران آمده بود و مستقیم به ‏بهزیستی رفته و پذیرش شده بود. هفت هشت ماه هم در خانه امن بهزیستی مانده بود بدون هیچ مدارک ‏هویتی و امکان ارتباط با فرزندانش. بهزیستی با همسرش ارتباط گرفته و با او صحبت کرده ‏بود اما چون خطر جانی داشت او را نگه داشتند. بعد از هفت هشت ماه هم خود خانم ‏کلافه شده بود. از آنجایی که شرایط افراد برایمان اهمیت دارد قبول کردیم و این زن حدود یک ‏سال با ما بود. بعد از چند ماه هم هماهنگی‌هایی شد تا فرزندانش نزد او برگردند. بعد ازاینکه ‏بچه‌ها آمدند شرایط روحی‌اش خیلی عوض شد. تجربه نشان داده حضور بچه‌ها شرایط روحی ‏مادرها را تغییر می‌دهد و باعث می‌شود از خیلی از آسیب‌هایی که ناشی از ناامیدی است درامان ‏باشند. درنهایت هم به کمک رابط خانه‌ای گرفتند و وام دادیم به شرط سر کار رفتن شوهرش و ‏تأمین هزینه زندگی. این خانه گرفته شده است و الان بیشتر از 6ماه است در خانه‌شان زندگی ‏می‌کنند. ما هنوز با آنها در ارتباطیم و رابط هم به آنها سر می‌زند. اگر زمانی که این ‏داستان‌ها و سوءظن‌ها پیش آمده بود این خانم خانه را ترک نمی‌کرد همسرش، برادر همسرش یا ‏پدرش اورا می‌کشتند. همین که این خانم خانه را ترک کرد و مدتی از این موضوع گذشت خیلی ‏در کاهش خشونت تأثیر مستقیم داشت. به‌عنوان مثال در ماجرای رومینا اگر قاضی در زمان ‏اوج خشونت و حرف مردم و ... این دختر را به مرکز مداخله در بحران بهزیستی که به گفته ‏سازمان بهزیستی و مسئولانش دو خیابان با دادگاه فاصله داشت می‌فرستاد این اتفاقات نمی‌افتاد.»  ‏


تعداد بازدید :  947