شماره ۱۹۶۴ | ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت
صفحه را ببند
درباره چرایی و چگونگی تأسیس سازمان اسناد ملی ایران که سیروس پرهام ایجاد کرد
موسس 92ساله و آرشیو 50ساله

 حمیدرضا محمدی روزنامه‌نگار
ایرانی‌ها ملت تاریخ‌اند اما تاریخ از نوع شفاهی‌اش. اهل شعر و داستان هستند اما به سیاق شفاهی‌اش، به شیوه نقالی‌اش. هر آنچه که نقل می‌شود را گویی بیشتر می‌پسندند. به همین سبب هم است که سنت به‌اصطلاح «سینه‌به‌سینه» رواج و دوام بسیار داشته است. اما این نه به آن معناست که از مکتوبات و منشورات خبری نبوده؛ چه، از کتیبه‌ها و سنگ‌نبشته‌های باستان تا آثار منظوم و منثور سده‌های میانه و بعد معاصر، همه گواهی بر این مدعایند اما شاید «سند»ساختن و گردآوردن و «آرشیو»کردن در بساط‌شان جایی نداشته است. دیوانیان البته وظیفه داشتند تا اسناد فراهم آورند و نگاه دارند، اما غالبا آن هم محدود و محصور به اسناد حکومتی می‌شده و بس. از میان مردم هم تنها خانواده‌های اعیان و اشراف بعضا تمایل داشتند تا اسناد خانوادگی‌شان را از گزند بلیّات محفوظ دارند. پس سازوکاری لازم بود که اسناد را مجتمع کند. اگر چه در ممالک راقیه، پیشینه‌اش بسیار قبل‌تر بوده اما در ایران درست نیم‌قرن پیش به  این نیاز مبرم  جامه عمل پوشید و سر و شکل یافت و نهادی برای این مهم شکل گرفت.
پنجشنبه هفدهم اردیبهشت 1349 بود که قاطبه نمایندگان مجلس بیست‌ودوم شورای ملی، اساسنامه تأسیس «سازمان اسناد ملی ایران» را به تصویب رساندند. اما آنچه آن روز در عمارت میدان بهارستان رخ داد، عقبه‌ای دامنه‌دار دارد که تنها از زبان سیروس پرهام شنیدنی است؛ روایتی که البته پیشتر گفته و نوشته و ضمنا در گفت‎‌وگوهای پراکنده با نگارنده بر آن صحّه گذاشته است.
او در‌ سال 1339 یعنی وقتی فقط 32سال داشت، پس از سه ‌سال حضور در تحریریه به سردبیری روزنامه تهران ژورنال که وابسته به موسسه اطلاعات بود، رسید اما چندی بعد کناره گرفت و دوباره به سرمقاله‌نویسی برای روزنامه پرداخت. در این اثنا، یکی از این مقاله‌ها، مسیر زندگی‌اش را دیگرگون کرد. او در آن نوشتار، درباره وضع اسف‌انگیز پرونده‌های راکد در وزارتخانه‌ها نوشت که در یک مورد (وزارت دارایی)، او به رأی‌العین دریافته بود «که به سبب کمبود فضای بایگانی، راه‌پله منتهی به انبار را تلی از این پرونده‌ها پوشانده است». از قضا در همین زمان، یک آرشیویست انگلیسی به نام فارمر که بازنشسته آرشیو ملی بریتانیا بود، از سوی یونسکو به ایران آمده بود تا مرکز بایگانی راکد ایجاد کرده و در اختیار شورای عالی اداری و استخدامی کشور قرار دهد. پرهام روایت می‌کند که این آقای بریتانیایی این مطلب را خوانده بود. سراغش را گرفته و او را به مصاحبه دعوت کرده بود. نتیجه آن شد که او در ‌سال 1342 در شورای عالی اداری و استخدامی مشغول شد.
 پرهام به‌عنوان کارشناس مسئول بررسی بایگانی‌های راکد وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های دولتی وارد این مجموعه شد تا برای تأسیس آرشیو ملی تعلیم ببیند و بعد «با بورس یونسکو ابتدا دو ماه به آرشیو ملی انگلیس در لندن و بعد 6 ماه به آرشیو ملی آمریکا در واشنگتن و همچنین چند آرشیو ایالتی رفتم و آموزش دیدم. به همراه آن از آرشیوهای ملی اتریش، سوئد و هلند هم بازدید کردم.» این فرآیند که طی شد، او به ایران آمد. ابتدا به همراه ایرج افشار طرح ایجاد «مرکز بایگانی راکد کشور» در اول دی 1343 با شماره 40162 به تصویب هیأت ‌وزیران رسید ولی مسکوت ماند و عملی نشد. او از پای ننشست و طرح تأسیس سازمان اسناد ملی ایران را در چهار فصل نوشت که برایش دوره دیده بود.پا‌فشاری او سبب شد تا از پسِ سنگ‌اندازی‌های سیاسی و دنگ‌وفنگ‌های اداری، طرح به هیأت دولت و سپس به مجلسین رفت و سرانجام شنبه بیست‌ودوم فروردین 1349 در مجلس سنا به ریاست جعفر شریف‌امامی و پنجشنبه هفدهم اردیبهشت 1349 در مجلس شورای ملی به ریاست عبدالله ریاضی به تصویب رسید. و این آغاز راهی نو بود. اساسنامه در 8 ماده و 6 تبصره به شکل قانون درآمد و به سازمان امور اداری و استخدامی کشور که جایگزین شورای عالی شده بود، ابلاغ شد. بنا بر قانون، سازمان اسناد ملی وابسته به سازمان امور اداری و استخدامی کشور بود که رئیس آن به پیشنهاد دبیرکل این سازمان -که آن زمان دکتر منوچهر گودرزی بود- به وسیله هیأت وزیران منصوب می‌شد. آنان هم سیروس پرهامِ چهل‌ودو ساله را انتخاب کردند که هم آموزش‌دیده و متخصص بود و هم برای مدیریت یک نهادِ مستحدث جوان بود و تازه‌نفس. او نیز، به مانند خود، کسانی را به خارج از کشور فرستاد تا یاد بگیرند یادگرفتنی‌ها را زیرا طبیعی بود که نیروی انسانی مهم‌ترین نیازش باشد. آزمونی برگزار شد و مقبولان که 6 نفر بودند، مشمولِ بورس یونسکو شدند و «ضمن شرکت در دوره‌های آموزشی، برخی از آرشیوهای ملیِ مهمِ دنیا را از نظر گذراندند». اما کار به همین‌جا منحصر نماند و با درخواست پرهام، سازمان ملل یکی از کارشناسان خود را که خانمی اهل پاکستان بود فرستاد تا او یاریگر راه‌اندازی بخش مرمت سازمان باشد. آن 6 نفر که تا هنگامه انقلاب به 10 نفر رسیده بودند، همه کارشناسانِ تربیت‌شده‌ای محصول همین دوره بودند که جالب است یکی از آنها جمال میرصادقی بود.سازمان اسناد ملی در خیابان زاهد (به‌آفرین کنونی) واقع بود که به گفته پرهام «سازمان در ساختمان 6 طبقه‌ای بود که سه طبقه پایین آن برای ما بود و سه طبقه بالایش برای شورای انقلاب اداری. اجاره ماهانه آنجا 16‌هزار تومان بود که نصفش را ما می‌پرداختیم.»
بودجه این نهادِ آرشیوی در ‌سال نخست، 600هزار تومان بود و «با اینکه در ‌سال دوم (1350) دو برابر شد و به یک‌میلیون و دویست‌هزار تومان رسید، در اندازه‌ای نبود که بتوانیم اسناد موجود در اختیار خانواده‌ها را خریداری کنیم. در نتیجه با تأیید هویدا بنا شد تا ما از بودجه محرمانه نخست‌وزیری استفاده کنیم». در نتیجه این سازمان، یکی از اهمّ وظایف خود را خریداری این اسناد قرار داد. گزینش‌گران آن، مبرزان و متبحرانی چون اصغر مهدوی، ایرج افشار و یحیی ذکا بودند و نخستین مجموعه‌ای نیز که اختیار شد «اسناد محمدرحیم خان علاء‌الدوله که در اختیار منوچهر فرمانفرماییان بود و با زحمت بسیار خریداری شد». یکی از دغدغه‌های دیگر او، نیل به ایجاد مرکز بایگانی راکد بود که پیشتر در پی‌اش بود. اما «با مخالفت عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه هیچ‌گاه ایجاد نشد و باید به شما بگویم هنوز هم نشده است». او اگرچه پس از انقلاب هم ماند تا در بهمن 1359 به میل خود بازنشسته شد اما در بحبوحه انقلاب، مقابل کسانی که آمده بودند تا «فرامین سلطانی که ممهور به مُهر پادشاهان است و آثار طاغوت هستند» را محو کنند، ایستاد و چنان عمل کرد که همه اسناد دست‌نخورده باقی ماندند.او که در همان زمان برای خرید اسناد و مصون‌ماند‌ن‌شان شهر به شهر رفت، هنوز هم با آن همکاری دارد و به همراه ایرج افشار -تا پایان عمرش- سیدعبدالله انوار و کاوه بیات یکی از اعضای کمیته کارشناسی و نظارت بر خرید اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران است.سازمان اسناد ملی ایران که حالا معاونت اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران است، برای او بسان فرزند است و او چون پدری دلسوز حتی همین حالا که تا سوم بهمن، نودودو ساله می‌شود، حواسش جمع آن است تا مبادا آسیبی متوجه آن شود. زیرا او حافظه ایرانی را ثبت و ضبط کرد.


تعداد بازدید :  432