شماره ۴۶۵ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۳ دي
صفحه را ببند
نگاهی به نمایش «خانه وا ده» نوشته و کار محمد مساوات
نمایشی از جنس ویرانی و خشونت

|  سیاوش قائدی  |

تئاتر به مثابه هر پدیده‏ اجتماعی دیگر، کارایی‏اش را مدیون کارکرد اجتماعی‏اش می‏داند. البته این فرضیه را باید پاسخ این پرسش آغازین دانست؟! پدیده تئاتر چیست و به چه کار می‌آید؟! در این پرسش دو کلیدواژه موجود است، پدیده تئاتر و کار که دلالت بر کارایی این فعالیت‌جمعی دارد. خیلی پیشتر نظریه‏پردازان تئاتر از ارسطو تا برشت و بدیو به کارایی پدیده تئاتر پرداخته‏اند و ضروری نیست تا در این یادداشت به بازخوانی این نظریات، قلم‌فرسایی کنیم. اما این‏طور به نظر می‏آید که امروز تئاتر بیش از گذشته می‏بایست به کارایی خود بیندیشد. به نظر می‏بایست تئاتر و کنشگرانش امروز از این مسائل فلسفی آغاز کنند. جهانی که با سرعت درحال تغییر و گذار است، زمانمندی ضامن کارایی است. به قول آلن بدیو (فیلسوف و نظریه‏پرداز تئاتر فرانسوی)، تئاتر نیاز به بازنگری درباره خود دارد. تئاتر باید دوباره خود را درقالب اندیشه بسازد و این دوباره‌سازی نیاز به ویرانی دارد. اما منظور از ویرانی چیست؟! به نظر تئاتر را می‌توان هنری ویرانگر قلمداد کرد. پدیده‏ای که با خشونت، هم خود و هم آنچه را که می‏سازد به‌صورت همزمان می‏سازد و ویران می‏کند. این همان اصلی‏ترین ویژگی تئاتر، یعنی زنده‌بودن است. اما این الگو را تئاتر بهتر از هر پدیده‏ دیگر از زندگی به ارث می‏برد. در جهانی که مفاهیم، ارزش‏ها و اخلاقیات هر لحظه ویران می‏شوند تا دوباره برساخته شوند؛ تئاتر این فرزند خلف صدق زندگی، با ویرانگری قصد شناخت دوباره مفاهیم و ارزش‏ها را دارد.
با این مقدمه کوتاه، که بیشتر کلی‏گویی و دوباره‏گویی است، قصد نقد و بررسی نمایش «خانه وا ده» نوشته و کار محمد مساوات را داریم. این نمایش در شب‏های سرد پاییزی تهران، نفس گرمی چون فصل جوان تئاتر ایران است و هر شب ساعت20 در تماشاخانه ایرانشهر، سالن استاد سمندریان میزبان تماشاگرانی‏ است که بهار را امیدوارانه می‏خوانند. اجازه دهید کمی متفاوت و با کلیدواژگان خود درباره‏ این اجرا سخن گویم و به نقد و بررسی بپردازم. نمایش «خانه وا ده» اثری ویرانگر است. اثری که با ویرانی و خشونت قصد ایمان دوباره به تئاتر دارد. نمایشی که اساسش تغییر و گسست است و این را از مفهوم زمان به ارث برده است. مساوات در این اثر درحال بازنگری‌ست. بازنگری در خود، تئاتر و چرایی انجام آن و مهمتر از همه بازنگری در پدیده‏ای اجتماعی چون خانواده است. او خود را، آنچه خود ساخته تاکنون، ویران کرده تا دوباره برسازدش. البته این بدین‌معنا نیست که نمایش خالی از ایراد و ضعف‏های فنی است، نه در ادامه درباره آنچه می‏توانست اجرایی بهتر بسازد هم صحبت خواهیم کرد. نمایش با تصویر خانواده‏ای آغاز می‏شود؛ پدربزرگ، مادربزرگ، پدر، مادر، پسر بزرگ، دختر و پسر کوچک. خانواده‏ای که در چهارچوب‏های برساخته‏ خود، که مکررا از زبان کاراکترها بیان می‏شود؛ (یه خانواده‏ خوب!) محبوس است. پدربزرگی که سال‏هاست رمانی را آغاز کرده و تمامش نکرده(معلوم نیست که به‌راستی آغاز کرده)، مادربزرگی که سال‌هاست بافتنی می‏بافد و پایانی ندارد. آدم‏های نمایش تیپ‏هایی اجتماعی هستند که نماینده‏ کسی جز خود نیستند! یک خانواده‏ خوب که خود را در چهارچوب‏های خودساخته ویران می‏کند. تلقی نویسنده و کارگردان از فضا، زمان و مکان هوشمندانه است اما او نیز در چارچوبی خودساخته گرفتار می‏آید. نمایش تا بیش از نیمه‌راه را با قدرت پیش می‏رود اما با تعمدی برای نشان‌دادن ویرانی در چهارچوب‏های برساخته افت می‏کند. نمی‏توان گفت از عمقش کاسته می‏شود، اما انتظار می‌رود تصویر زوایای دیگری از نسبت این آدم‏ها نشان داده شود که بازهم می‏تواند تعمدی از سوی کارگردان باشد در نپرداختن به این ابعاد. نمایش، برگ‌بَرنده‏اش را در طراحی و کارگردانی‌اش‌ رو می‏کند، اما این برگ، بُرندگی‏اش را از دست داده، آن‌جایی که آدم‏ها (نویسنده، کارگردان و بازیگران) نمی‏توانند از آنچه در بندش افتاده‏اند، بیرون بیایند. نویسنده خود را مقید به روایت قصه می‏داند، که به‌راستی به‌خوبی نیز از پس آن برمی‏آید، اما با برشمردن ویژگی‏های فوق، آیا ضرورتی در انجام این کار است؟!
با تمام این تفاسیر باید اذعان کرد؛ خانواده نمایش موفق و کارآمدی است. نمایش موفقیتش را از جسارت و خلاقیت گروه وامدار است و کارایی‏اش را از انتخاب‏های خود. گروهی که مدام خود را در چالشی جدید قرار می‏دهند تا ایمانی دوباره به تئاتر بیاورند. بازیگران این نمایش با حضورشان به ما لذت ناب تجربه‏ای بدنی از تئاتر را هدیه می‏دهند، ژست‏ها، حرکات و احساساتی که صداقتی از جنس بازیگران مقدس (تئاتر آزمایشگاهی لهستان) را دارد. نمایش کارایی‏اش را از انتخاب سوژه‏ها، پرداخت‏شان و به‌چالش‌کشیدنشان به‌دست می‏آورد. تئاتری که به خانه وا ده این اجتماع به ظاهر سرشار از محبت و مهربانی، بی‌پرده می‏پردازد و از خشونت‏ها و دردهای آن می‏گوید. از خانه وا ده در مقیاس جهانشمولش می‏گوید، از ویرانی خود برای شناخت و ایمانی دوباره به تئاتر. باید به احترام این گروه ایستاد و کلاه از سر برداشت.


تعداد بازدید :  311