[شهروند] وقتی از ترور آن هم از نوع بیولوژیکیاش صحبت به میان میآید همه تاریخ معاصر و مشهورترین نمونههای آن را به یاد میآورند، درحالی که این نوع قتل یا حذف فیزیکی رقیب و دشمن از قرنها پیش رواج داشته است؛ بهطور مثال در کتاب «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» راوی داستان یعنی سینوهه از اقدام به ترور رهبر جوان کشور «هیتی» توسط خودش پرده برمیدارد و هورمهَب، فرعون مصر را آمر این قتل معرفی میکند. روش سینوهه برای قتل رهبر هیتیها چنین توصیف شده است که در جشن ترتیب داده شده توسط حاکم هیتی، سینوهه با کوزهای که نوشیدنی به اصطلاح مخصوص او در آن قرار داشت راهی جشن شد و فقط از کوزه خود نوشید. این کار توجه رهبر جوان هیتیها را جلب کرد و از سینوهه خواست از نوشیدنی خود به او هم بدهد. سینوهه با اکراه پذیرفت و از کوزهای که خود از آن نوشیده بود به مرد جوان نوشاند. غافل از اینکه پیشتر محتویات کوزه با زهر آلوده شده است، اما چون سینوهه قبل از آمدن به جشن مقدار زیادی روغن کرچک نوشیده بود -که جذب سم توسط بدن را به تأخیر میاندازد- زهر به خود او اثر نکرد. از طرفی وقتی حال حاکم جوان هیتی رو به وخامت گذاشت و درنهایت با درد و رنج بسیار مُرد، کسی به سینوهه شک نکرد چون او خود نیز در مقابل دیدگان همه از محتویات کوزه نوشیده بود و حالش هم دگرگون نشده بود؛ اما این میان هیچکس نمیدانست سینوهه بعد از پایان جشن با فرو بردن انگشت در حلق خود نوشیدنی آغشته به زهر را بالا آورد. این قتل را شاید بتوان یکی از بدویترین انواع ترور بیولوژیک در جهان باستان قلمداد کرد که شیوه اجرایش البته هوشمندانه و حسابشده بود. اما امروزه ترورهای بیولوژیک نه با زهر که به وسیله مواد رادیو اکتیو انجام میشود؛ بمبهای بیصدایی که به مرور زمان عمل و بدون لو دادن فرد مرتکب، قربانی خود را ذرهذره آب میکنند.
از کودتا تا ورود به سیاست
هفت سال پیش در چنین روزی، برابر پنجم مارس 2013 میلادی، هوگو چاوز، رئیسجمهوری وقت ونزوئلا بر اثر عوارض ناشی از بیماری سرطان در کاراکاس درگذشت. آنهایی که ونزوئلا و مختصات این کشور را نمیشناختند برای نخستین بار نام هوگو چاوز را در سال 1992 شنیدند؛ آن زمان که تلاش او برای انجام کودتای نظامی بر ضد دولت به شکست انجامید و به زندان افتاد. این ژنرال خوشتیپ و جوان اما کودتاچی، آنقدر طرفدار و هواخواه داشت که دو سال بعد رئیسجمهوری جدید فرمان عفوش را نوشت و به نوعی راه سیاست و نه کودتا را برای در آغوش گرفتن قدرت به ژنرال چاوز نشان داد. هوگو چاوز هفت سال پس از اقدام نظامی نافرجام برای به دست گرفتن قدرت، یعنی در سال 1999 میلادی موفق شد رقیب خود را در عرصه انتخابات شکست دهد و با بیرون آمدن نامش از صندوقهای رأی بهعنوان پنجاهوسومین رئیسجمهوری ونزوئلا سوگند یاد کند. اما چاوز چپگرا به هیچ عنوان مورد علاقه قدرتهای جهانی خصوصا ایالات متحده نبود و با حضور او روابط ونزوئلا و جهان غرب روزبهروز تیرهتر شد.
مرگی سخت و غیر طبیعی
در خبرها دلیل مرگ چاوز عوارض ناشی از سرطان لگن عنوان شد و اینکه غدهای بدخیم طی دو سال چراغ زندگی یکی از مشهورترین رهبران تاریخ معاصر آمریکای جنوبی را خاموش کرد. رئیسجمهوری محبوب ونزوئلا چهار عمل جراحی سخت را پشت سر گذاشت و نظر همه پزشکان این بود که بیماری او نمیتواند ناشی از عاملی طبیعی باشد. تازه از اینجا به بعد بود که پرتوسنجی از وسایل، لباسها، محل زندگی و هر منطقه و مکانی که در بازه زمانی یکساله مورد استفاده هوگو چاوز قرار گرفته بود، آغاز شد و همه آزمایشها از وجود مقدار زیادی ماده رادیواکتیو در این مکانها، اشیا و حتی البسه او خبر میداد. اینکه آیا چاوز واقعا قربانی ترور بیولوژیکی شد یا خیر، به قول معاون رئیسجمهوری ونزوئلا شاید دورهای 50ساله برای خارج شدن برخی اسناد از فایلهای طبقهبندی شده و محرمانه لازم داشته باشد. ناگفته پیداست در این ادعا کنایهای غیرمستقیم به دولت آمریکا نهفته است. میگویند آخرین جملات چاوز پیش از مرگ این بود: «من نمیخواهم بمیرم، لطفا نگذارید که من بمیرم»؛ اما آیا زمانی خواهد رسید که قاتلان احتمالی او رسوا شوند؟
منبع: «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» نشر آگاه و «فرمانده» نشر ثالث