شماره ۴۶۴ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۱ دي
صفحه را ببند
همه درآمد خانواده‌های ایرانی صرف تأمین غذا می‌شود
متهم: خورد و خوراک قربانی؛ تفریح و آموزش
طرح‌نو| خانواده‌های ایرانی بیشترین هزینه را خرج خورد و خوراک می‌کنند. درواقع درآمد، در هر خانواده‌ای قبل از این‌که بخواهد صرف تفریح، آموزش یا کارهای دیگر شود، در همان مرحله اول و برای تأمین مایحتاج زندگی تمام می‌شود. به همین دلیل هم در تازه‌ترین آمارها، تفریح و آموزش کمترین سهم را در زندگی روستایی و شهری دارند. البته این موضوع در صورتی‌که خانواده‌ها مستاجر باشند، شکل دیگری پیدا می‌کند. گاهی اجاره‌خانه رتبه‌اول را به‌دست می‌آورد و می‌تواند زندگی را دشوارتر کند. درباره علت این‌که چرا خورد و خوراک تا این حد زندگی خانواده‌ها را تحت‌شعاع قرار داده با چند شهروند به گفت‌وگو نشستیم. هرکدام از آنها ایده جالبی داشتند که درنهایت نشان می‌داد، کمبود درآمد و البته هزینه‌های اصلی زندگی که شامل خورد و خوراک است، خیلی از آنها را از انجام کارهای موردعلاقه‌شان بازداشته و در سطح یک زندگی عادی نگه داشته است.

«فرهاد» دو‌سال است که ازدواج کرده. او درباره بیشترین خرجی که خانواده دونفره‌شان دارد، می‌گوید: «بین 800‌ هزارتومان تا یک‌میلیون را هر ماه خرج خانه می‌کنم. این مخارج البته بیشتر برای خورد و خوراک است و بخش کوچکی از آن هزینه آب و برق و دیگر چیزها می‌شود. خوشبختانه ما مستاجر نیستیم. هر چند به‌اندازه اجاره، هرماه قسط وام‌های مختلف را می‌دهیم اما درنهایت خیالمان راحت است که خانه برای خود ما است.» «فرهاد» درباره هزینه‌های بالای خورد و خوراک در خانه می‌گوید: «بیشترین دلیلی که باعث می‌شود تا این حد هزینه خوراک در خانواده ما بالا باشد، این است که ما معمولا از فروشگاه‌های زنجیره‌ای خرید می‌کنیم. وقتی هم که در این فروشگاه‌ها باشید، تحت‌تأثیر خوراکی‌های جدید و لوکس قرار می‌گیریم و سعی می‌کنیم هر چیز جدیدی را تست کنیم. برای همین هم درنهایت متوجه می‌شویم که چقدر از پولمان را بابت همین خوردنی‌های تازه و تا حدودی لوکس خرج کرده‌ایم. دومین خرج هم مربوط به هزینه‌هایی می‌شود که انتظارش را نداریم. جالب این‌جاست که هرماه هم از این خرج‌ها پیش می‌آید. از تعمیر وسایل بگیر تا هدیه گرفتن برای دوستان و آشنایان و خرید یک کالای ضروری برای خانه. قدیم‌ترها به این هزینه‌ها برج می‌گفتند و واقعا هم هرماه پیش می‌آید و ما را از انجام خیلی از کارها بازمی‌دارد.»
«زهرا» 32 ساله است و 5‌سال از زندگی مشترکش می‌گذرد. او بیشتر هزینه‌های زندگی مشترکش را مربوط به هزینه خورد و خوراک می‌داند و می‌گوید: «من فکر می‌کنم درحال‌حاضر، بسیاری از هزینه‌های خانوارها، صرف خورد و خوراک آنها می‌شود و در خانواده ما هم وضع بر همین منوال است. ماهیانه بیشترین هزینه زندگی ما به خوراکمان تعلق دارد و این درحالی است که ما یک خانواده دونفره هستیم و فرزند هم نداریم و قطعا با آمدن یک بچه این وضع بدتر هم خواهد شد.
این هزینه هم مربوط به خورد و خوراک عادی و روزمره است و شاید در ماه چندبار از غذاهای تهیه شده در بیرون استفاده کنیم. اما این هزینه‌ها گاهی به شکلی است که بسیاری از هزینه‌های دیگر را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد و ما را از خیلی کارهای دیگری که به آن علاقه داریم، بازمی‌دارد. برای مثال ما نمی‌توانیم هزینه‌ای را به‌صورت اختصاصی به تفریح یا رفتن به تئاتر و کنسرت موسیقی اختصاص دهیم و درحقیقت این هزینه‌ها در سبد خانوار ما جایی ندارند. درحال‌حاضر وضع به شکلی است که زندگی افراد به ابتدایی‌ترین سطح نیازهای روزمره خلاصه شده و این نگرانی‌های بسیاری را برای آینده به دنبال می‌آورد و این نگرانی وقتی خیلی بیشتر می‌شود که یک خانواده مسکن شخصی هم نداشته باشد. در این صورت پرداخت اجاره مسکن نیز در نوع خود معضلی است که به‌راحتی نمی‌توان از آن گذر کرد و هزینه ناشی از جابه‌جایی‌های مکرر و اجاره مسکن بر دوش بسیاری از خانواده‌ها سنگینی می‌کند.»
«سپیده» هم در ابتدا این موضوع را تأیید می‌کند. او می‌گوید:    «ما چون اجاره‌خانه نداریم و دانشگاه آزاد و آموزش هم نداریم و خیلی بیرون غذا می‌خوریم درمورد ما هم ممکن است این مسأله صدق کند اما این وقتی درست است که هزینه مسکن و تحصیل و قسط را از آن جدا کنیم. فکر کنید کسی که یک‌میلیون‌و 200‌هزار تومان درآمد دارد و 700‌هزار تومان آن را به‌عنوان اجاره خرج می‌کند یا کلی قسط دارد، نمی‌تواند بگوید که بیشترین هزینه‌اش صرف خورد و خوراک می‌شود. با این حال نمی‌توانم با قطعیت بگویم و بستگی دارد که چند ‌درصد جمعیت مستاجر باشند. اما درمورد تهران به‌نظرم این‌طور نیست و این موضوع شاید در سطح ملی درست باشد. این شاید با هزینه‌های تفریحی و فرهنگی نسبتی داشته باشد، مثلا این‌که مردم برای تفریح و فرهنگ پول خرج نمی‌کنند یا ندارند که خرج کنند. یعنی یا فرهنگش را نداریم یا پولش را که خرج سفر، سینما، کتاب، تئاتر و... کنیم. با این حال فکر کنم این نتیجه را هم باید با بقیه کشورها مقایسه کرد.»
«مهدی» 5‌سال است که ازدواج کرده و معتقد است: «خرید روزمره بیشترین هزینه‌های ما است، چون اجاره‌خانه نمی‌دهیم، جدای از قسط‌ها و وام‌ها بیشترین هزینه‌ها به خوراک برمی‌گردد. هزینه تفریح‌مان خیلی کم است به خاطر این‌که اگر پولش را هم داشته باشیم وقت آزاد نداریم و شاید در فصل سفرهای یک‌روزه برویم چون مرخصی‌گرفتن سخت است. تفریحات معمولمان هم سینما و رستوران یا دور زدن است. بین اطرافیانم هم کسانی که بچه دارند بیشتر هزینه‌هایشان صرف بچه می‌شود، چه لباس و تفریحات و چه دارو و درمان. فکر می‌کنم مردم چون مشغله کاری دارند دیگر وقت و انرژی برنامه‌ریزی برای تفریح و سفر را ندارند و به همین دلیل تفریح در هزینه‌های ما کمترین سهم را دارد.»
«بیشتر هزینه‌های ما برای اجاره‌خانه است و بعد با یک فاصله کمی خرج خورد و خوراک است.» اینها را «فاطمه» می‌گوید و ادامه می‌دهد: «قبلا در سبد کالای ما چیزهای دیگر هم بود اما چون اجاره‌خانه زیاد شده بقیه حذف شدند. مثلا سفر رفتن از سبد کالایی ما هر سه ماه یکبار حذف شده و تبدیل به سالی یکبار شده است. چیزهای دیگر مثل خرید دایم پوشاک اگر قبلا دو ماه یکبار، یک‌قلم جنس بوده، تبدیل شده به هر پنج ماه یکبار. چندوقت پیش یک عکاس، تحقیقی بین‌المللی از سبد خرید خانواده‌های 70 کشور را انجام داد و قیمتش را به دلار نوشته بود در آن تحقیق متوجه شدم هزینه خورد و خوراک ما خیلی هم گران نیست ولی به‌خاطر تفاوت بین سطح هزینه و درآمد است که بیشترین هزینه‌مان به خوراک اختصاص پیدا می‌کند. اگر نسبت برابری بین هزینه و درآمد بود، این اتفاق نمی‌افتاد. در چند ‌سال گذشته اگر حقوق ما دوبرابر شده در مقابل هزینه‌ها چهار یا پنج برابر افزایش پیدا کرده و این باعث می‌شود که بیشتر درآمدمان صرف اجاره‌خانه و خورد و خوراک شود.» 


تعداد بازدید :  99