شماره ۱۹۱۰ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۴ بهمن
صفحه را ببند
کندوکاوی در روحیات گربه‌ها!

شهاب نبوی طـــنــزنـویــس

حقیقتش این است که یک گربه ماده در حیاط خانه ماست که تابه‌حال حدود چهل-پنجاه بچه در خانه ما به دنیا آورده و همان‌جا هم بزرگ‌شان کرده و سروسامان‌شان داده. من هم چون بیکار هستم، چند وقتی است که به روانشناسی و جامعه‌شناسی این‌ گونه از موجودات مشغولم. امروز می‌خواهم این تجربیات گران‌بها را با شما در میان بگذارم.

یک: گربه‌های خیابانی از آدم‌ها هم دیرتر به آدمیزاد اعتماد می‌کنند. من حدود یک‌سال است که از پنجره خانه به این حیوانات غذا می‌دهم، اما هنوز هم تا دستم را می‌برم عقب که دورخیز کنم و غذا را بندازم این موجوداتِ دیر اعتماد کن تا سر کوچه می‌دوند و فرار می‌کنند. بعد که هیکل نحسم را از پشت پنجره جمع می‌کنم و برمی‌گردم زیر پتو می‌آیند و غذای‌شان را می‌خورند.

دوم: گربه‌ها هم مانند آدم‌ها لطف مکرر را حق مسلم می‌پندارند. مثلا من وقتی می‌رفتم مدرسه سه روز پشت هم لقمه نان و پنیرم را با بغل دستی‌ام نصف می‌کردم. روز چهارم که لقمه‌ام را جاگذاشتم، بغل دستی‌ام بهم گفت که دیگر عادت کرده و مگه مسخره من است که برایش لقمه نبرده‌ام. گربه‌های حیاط هم همین‌طوری هستند. می‌آیند زیر پنجره و با زبان خودشان می‌گویند که چرا مسخره‌بازی درمی‌آوریم و زودتر غذای‌شان را پرت نمی‌کنیم که اول بترسند و تا سر کوچه بروند و بعد برگردند و بخورند.

سه: گربه‌ها هم مانند ما خودشان را با شرایط زندگی در شهر تخیلی تهران به خوبی وفق داده‌اند. گفته می‌شود در زمان‌های قدیم تهران روباه و شغال و گرگ اینجور موجودات را هم داشته، اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند در این شهر دوام بیاورند و ریق رحمت را سر کشیده‌اند. تنها موجوداتی که تابه‌حال پابه‌پای آدمیزاد در این شهر دوام آورده‌اند، گربه‌ها بوده‌اند. به گفته تاریخ‌نگاران حتی در مقاطعی موش‌ها و سوسک‌ها هم از وضع این شهر گرخیده و فرار کرده‌اند، اما گربه‌ها خودشان را با شرایط تطبیق داده‌اند. آنها هم مانند ما یاد گرفته‌اند که روزی‌شان را از راه‌های مختلف مانند   آویزان‌شدن از دیگران، عربده‌کشی پشت در خانه بقیه، گشتن در سطل‌های زباله، زور گفتن به گربه‌های ضعیف‌تر و غیره پیداکنند.

چهار: گربه‌ها عقیده دارند بچه روزی‌اش را با خودش می‌آورد. آنها بدون توجه به اینکه مردم دیگر استخوان‌های غذای‌شان را هم دور نمی‌اندازند و سطل زباله‌ها هر روز از لحاظ غذایی فقیرتر می‌شوند، زرت‌وزرت بچه‌دار می‌شوند. آنها اصلا به این فکرنمی‌کنند که این بچه فردا هزار تا مشکل برایش به وجود می‌آید. من بارها از همین لب پنجره سعی کرده‌ام با صحبت آنها را از زاد و ولد پشیمان‌کنم، اما در این موضوع خاص هیچ چیزی سرشان نمی‌شود و کار خودشان را می‌کنند.

پنج: گربه‌ها هم میهمان ناخوانده را دوست ندارند. منتها آنها کمی از ما
رُک و راست‌تر هستند. ما معمولا به میهمان ناخوانده می‌گوییم که خانه نیستیم یا وقتی آمدند در را باز نمی‌کنیم. اما گربه‌ها اهل این سوسول‌بازی‌ها نیستند و به محض دیدن میهمان ناخوانده روی دیوار قلمروی‌شان ابتدا سه مرتبه فیف می‌کنند و اگر میهمان مذکور فیف را به حساب نیاورد جوری میهمان را می‌زنند که تا سرکوچه شیهه بکشد و فرار کند...

 


تعداد بازدید :  264