شماره ۴۶۳ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۰ دي
صفحه را ببند
همسایه نیارمندتر است

من علی اسحاقی هستم، 31ساله از شهررضا استان اصفهان. 12‌سال پیش امدادگری را در جمعیت هلال‌احمر شروع کردم. اکنون دارای درجه ایثار هستم که بالاترین درجه سازمان امدادونجات است و تحصیلاتم کارشناسی امدادونجات است. فروردین‌ماه سال92 بود که اعلام شد زلزله‌ای 6ریشتری ساعت 16:22 شهرستان دشتی استان بوشهر را لرزانده است. بلافاصله پس از شنیدن این خبر مقدمات لازم را جهت اعزام نیرو و کمک از استان اصفهان فراهم کردیم. کمتر از 8ساعت طول کشید تا به محل حادثه رسیدیم. با توجه به حضور نیروهای انتظامی و امدادی، امنیت و آرامش لازم در محل حادثه و توزیع چادر نیز میان زلزله‌زدگان انجام شده بود، البته جمعیت هلال‌احمر استان اصفهان اقلامی را با بالگرد ارسال کرده بود.
به محض رسیدن سعی کردیم اقلام اساسی را در بین زلزله‌زدگان پخش کنیم؛ نکته قابل تامل این بود که مردم با وجود این‌که آسیب‌های مالی و جانی زیادی از زلزله دیده  بودند اما با آرامش رفتار می‌کردند و از هیجانی که باعث می‌شد خدمات بهتر ارایه نشود اجتناب می‌کردند. نظم مردم بوشهر در دریافت خدمات قابل تحسین بود. مردم زلزله‌زده بوشهر برخلاف برخی موارد که مشاهده می‌شود؛ مردم بیش از نیازهای اساسی خود در بحران‌ کالا دریافت می‌کنند، سعی می‌کردند اولویت‌بندی کنند و آسیب‌دیدگانی را به ما معرفی کنند که بیشتر نیاز به اقلام امدادی دارند.
با رسیدن شب، پتو و اقلام اساسی را که از اصفهان فرستاده شده بود در خانه‌ها و چادرها توزیع کردیم. ‌درصد تخریب در خانه‌ها متفاوت بود؛ ما سعی می‌کردیم در تمام خانه‌ها حداقل اقلام اساسی را توزیع کنیم، در بین خانه‌ها، یک خانه‌ دچار آسیب و تخریب کمتری شده بود و شرایط سکونت در آن خانه مهیا بود، یک خانواده 6‌نفره به همراه 2خانواده دیگر از اقوام‌شان در آن خانه ساکن شده بودند.
من پتو و اقلام ‌اساسی را به خانه بردم تا به صاحبخانه تحویل دهم، پدر خانواده که مردی میانسال بود این کالاها را دریافت نکرد و با لهجه شیرین بوشهری گفت: «همسایه نیازمندتر است. من سرپناه دارم، او بی‌سرپناه است. این حرف‌ها به شدت مرا تحت‌تأثیر قرار داد و همواره آن را به‌عنوان بهترین خاطره امدادی ذکر می‌کنم.

 


تعداد بازدید :  213