شماره ۱۸۹۹ | ۱۳۹۸ سه شنبه ۸ بهمن
صفحه را ببند
دردسر حضور آمریکا برای اعراب خلیج فارس
بخشی از چرخش قابل‌ توجه کشورهای حاشیه خلیج فارس و حرکت به سمت دیپلماسی با ایران به دلیل تصور «غیر قابل اطمینان بودن» دولت ترامپ و تمایل‌نداشتن واشنگتن برای حمایت از برخی کشورهای عربی در برابر ایران است

دکتر رضا مولوی استاد سابق دانشگاه دارهام انگلیس و مدیر سابق مرکز مطالعات ایران در این دانشگاه

1- دنیا هنوز در حال ارزیابی پیامدهای ترور ژنرال قاسم سلیمانی است که چندی پیش در حمله پهپاد آمریکایی اتفاق افتاد. آیا ترور یک مرد، آن هم یک مرد قدرتمند، برای تغییر مسیر جنگ قدرت در خاورمیانه یا موقعیت ایالات متحده در دنیا کافی خواهد بود؟ پاسخ این سوال احتمالا «بله» است، اما این بله بار مثبتی ندارد.
بر اساس ادعاهای نخست‌وزیر عراق، قاسم سلیمانی برای انجام بخشی از عملیات تلاش برای میانجی‌گری در روابط ایران و عربستان با دعوت عراق به این کشور آمده بود. طبق گزارش‌ها، این تلاش زمانی شروع شد که عربستان درباره میزان قدرت آمریکا در منطقه نگرانی‌هایی داشت. اگر این موضوع صحت داشته باشد، ترور ژنرال سلیمانی نه‌تنها احتمال آشتی ایران با عربستان را به عقب می‌اندازد بلکه آغاز کم‌رنگ شدن نفوذ طولانی‌مدت و بیشتر آمریکا در منطقه خواهد بود.
آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر عالی ایران، تصمیم‌گیرنده کلیدی در امور ایران است، اما عرصه سیاسی ایران شامل برخی بازیگران آن ازجمله روحانیت، رئیس‌جمهوری منتخب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروهای بسیج، نیروهای نظامی، طبقه متوسط و بازار نیز به یکپارچگی نیاز دارد. در میان مهم‌ترین اطرافیان آیت‌الله خامنه‌ای، نقش سردار سلیمانی برجسته بود. بسیاری از ایده‌ها و اقدامات سردار ازجمله مدیریت عرصه مبارزه در سوریه کاملا مورد تأیید ایران بود.
اما از سوی دیگر، اقدامات ژنرال سلیمانی موجب شد برخی کشورهای عربی و اسراییل برای مواجهه با او به هم نزدیک شوند. آنها قاسم سلیمانی را دشمن مشترک خود می‌دانستند و ترجیح دادند برای رویارویی با این دشمن مشترک در یک جبهه قرار بگیرند.  با این حال تا زمانی که این کشورها ایران را تهدید تلقی می‌کنند، این همکاری بیشتر و عمیق‌تر خواهد شد.
اما موضوع اصلی همیشه این نیست. تا همین 10‌سال پیش، حضور ایران در منطقه به دلیل شکاف قابل توجه میان حاکمان عرب و طرفدارانشان در دیگر کشورهای خاورمیانه بود. در بیشتر مواقع این حاکمان همواره به نوع نگرش و عملکرد ایران اعتماد نداشتند. ولی حامیان مذهبی اما غیرمتعصب در این کشورها ایران را با تحسین می‌نگریستند و علاقه‌مند بودند ببینند یک «حکومت دینی دموکراتیک» شیعی موفق خواهد بود یا خیر. وقتی بعد از بهار عربی نقش‌آفرینی ایران در منطقه افزایش یافت، بی‌اعتمادی حاکمان عرب به مخالفت کامل با ایران تبدیل شد و حامیان آنها سردرگم شدند. میراث سلیمانی به نوعی همین تغییر در روابط ایران و عربستان بود.
اشتباه نکنید؛ نفوذ منطقه‌ای ایران در لبنان، سوریه، یمن و بخشی از خلیج فارس واقعی است و نباید چشم‌ها را روی آن بست. ایران در منطقه نماد تهدیدی جدی برای آمریکا و اسراییل است. ایران سال‌هاست روی توانایی‌های نظامی‌اش کار کرده و توانسته است توانایی‌اش را در جنگ‌های نامتقارن بهبود بخشد؛ مبارزه با تروریسم، جنگ‌های غیر متعارف، مدیریت گروه‌های ضد آمریکا و اسراییل، مبارزه سایبری و مانند آنها ازجمله توانایی‌های ایران محسوب می‌شود. اگرچه ایران در مقایسه با برخی کشورها هزینه نظامی بالایی ندارد، اما جنگ هشت‌ساله با عراق نشان داد که تعصب چگونه به استراتژی ایرانی تبدیل شده است. در جنگ، سربازان ایرانی با از جان‌گذشتگی حاضر بودند هر مانعی ازجمله میادین مین را از پیش رو بردارند. بنابراین هیچ سناریویی وجود ندارد که نشان دهد آمریکا در تکنولوژی و عملیات نیروهای ویژه مزیت و برتری دارد. درنهایت جنگ‌ غیرمتعارف باقی می‌ماند که سرعت، هدف، موقعیت و شدت آن به یک اندازه در دست ایران و آمریکاست.
همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، ایران به‌تازگی تصمیم خود را برای کاهش تعهدات به محدودیت‌های توافق هسته‌ای برای غنی‌سازی اورانیوم اعلام کرد و به این ترتیب این معاهده دیگر هیچ محدودیتی را بر برنامه هسته‌ای ایران اعمال نمی‌کند. تا زمانی که ترامپ ایده‌ای برای حمله به ایران برای نابودکردن تأسیسات هسته‌ای ایران نداشته باشد- خطایی بزرگ که امیدوارم او مرتکب نشود- آمریکا به غیر از اعمال تحریم‌ها، هیچ نیروی بازدارنده‌ای برای جلوگیری از توسعه برنامه هسته‌ای ایران ندارد.
ایران همواره همانند دانش‌آموزی سخت‌کوش برخورد آمریکا با کشورهای دیگر را درباره برنامه سلاح‌های هسته‌ای زیر نظر داشته است. به کره شمالی، هند و پاکستان نگاه کنید.
ایران با توافقی هسته‌ای موافقت کرده که آمریکا آن را لغو می‌کند و حالا ممکن است بلوف ترامپ (و بنیامین نتانیاهو) درباره تهدید به حمله نظامی برای نابودی برنامه هسته‌ای را رو کند. البته اقدامات نظامی برای تمام طرفین، بحث‌انگیز و بسیار خطرناک است. با اینکه ترامپ ریسک‌پذیر نیست، اما با اقدامات مجزا موافقت می‌کند. ترامپ مدعی است ایران یا ما یا متحدان ما را می‌زند و ما هم آنها را می‌زنیم.
به نظر می‌رسد حمله پهپادی ایالات متحده برای ترور سردار سلیمانی تا همین الان هم باعث اتحاد ایرانی‌ها شده است. اگر چنین باشد، این موضوع عکس سیاست دولت آمریکا برای اعمال «فشار حداکثری» به وسیله تحریم‌ها برای ایجاد نارضایتی داخلی در ایران عمل کرده است. اگر این اتحاد ادامه پیدا کند، ما مدت‌ها در فصل تقابل باقی خواهیم ماند.
2- «غافلگیر،‌ رسوا، مضطرب و خشمگین»؛ اینها توصیف حس رهبران عربی کشورهای حاشیه خلیج فارس است زمانی که به واشنگتن، تهران و پایتخت کشورهای اروپایی سفر می‌کنند تا پیامدهای ترور ژنرال سلیمانی به دست آمریکا را کنترل کنند. آنها زمانی او را دشمن بزرگ خود می‌دانستند، اما ترور او خط قرمزی بود که از پس هزینه عبور از آن برنمی‌آیند.
حاکمان عرب حاشیه خلیج‌ فارس سعی می‌کنند با عبور از سیاست‌ تهدید به حمله نظامی به میانجی‌گری، جلوی درگیری را بگیرند که یک‌بار شاهد آن بودند و حالا از آن واهمه دارند.
همان‌طور که روز چهارشنبه و پس از حمله موشکی ایران به پایگاه عین‌الاسد در عراق، کشورهای حاشیه خلیج ‌فارس با اکثریت تقلا می‌کردند تا از پاسخ آمریکا به ایران جلوگیری کنند، با چالش بزرگ‌تری روبه‌رو شدند؛ با متحدی مثل آمریکا چه‌کار باید کرد؟
در میان ناکامی‌های فزاینده در سیاست‌های خودسرانه واشنگتن، ناآرامی‌های داخلی و پیمان‌های شکسته‌شده، خیلی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که آمریکا بعد از سال‌ها پیگیری سیاست‌های فاجعه‌بار، به یک «دردسر بزرگ» تبدیل شده است.
یکی از منابع دیپلماتیک در حوزه خلیج ‌فارس، با درخواست محفوظ ماندن نام و کشورش می‌گوید: «مهم‌ترین متحد ما، یک قدرت جهانی است که تظاهر به برقراری ثبات در منطقه می‌کند اما در عمل موجب ناآرامی در منطقه شده و بدون نظرخواهی همه ما را همراه خود می‌برد.»
با اینکه کشورهای عربی، تحت هر شرایط دیگری از ترور ژنرال ایرانی خوشحال می‌شدند، اما حمله پهپادی به فرمانده سپاه قدس به دستور دونالد ترامپ دیپلماسی کشورهای حاشیه خلیج فارس را با ایران به‌شدت تخریب کرده است. براساس گفته‌های دولت عراق و منابع دیپلماتیک، ژنرال سلیمانی حامل جواب رسمی مقامات ایران به دعوت عربستان ‌سعودی برای مذاکره و آتش‌بس در منطقه بود که آمریکا خودرو او را در کنار فرودگاه بین‌المللی بغداد هدف گرفت.
عربستان و امارات متحده عربی با اینکه قبلا مصرانه از واشنگتن تقاضا می‌کردند برای ترساندن ایران و نیروهای تحت حمایتش اقدامات نظامی را در پیش گیرد، اما در روند یک دیپلماسی آرام به سوی تنش‌زدایی میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس گام برمی‌داشتند.
با ترور ژنرال سلیمانی کشورهای حاشیه خلیج فارس نگرانند که دولت ترامپ تمام تلاش‌ها را برای پایان‌دادن به جنگ پنج‌ساله در یمن از بین برده است؛ جایی که ریاض برای یک توافق سیاسی تلاش می‌کرد تا خصومت‌ها با تهران و حوثی‌ها را پایان دهد.

چرخش کشورهای حاشیه خلیج فارس به سمت دیپلماسی
بخشی از چرخش قابل‌ توجه کشورهای حاشیه خلیج فارس و حرکت به سمت دیپلماسی با ایران به دلیل تصور «غیر قابل اطمینان بودن» دولت ترامپ و تمایل‌نداشتن واشنگتن برای حمایت از برخی کشورهای عربی در برابر ایران است.
تابستان گذشته بعد از هدف قرار گرفتن کشتی‌های نفتی در تنگه هرمز، هیأتی متشکل از مقامات امارات متحده به تهران رفتند و معاهده‌ای را برای نظارت بر خطوط کشتی‌رانی برای جلوگیری از درگیری امضا کردند. عربستان هم در این میان به آرامی با گروه‌های طرفدار ایران در یمن، عراق و سوریه ارتباط برقرار کرده بود. بعد از هدف قرار گرفتن تأسیسات آرامکو‍‍ در عربستان ‌سعودی که به طرز بدی زیرساخت نفتی عربستان را تخریب کرد، آمریکا نه‌تنها پاسخ آشکاری نداد بلکه روی این موضوع تأکید کرد که کشورهای حوزه خلیج فارس خودشان باید از خود دفاع کنند.
این باور در پایتخت کشورهای عربی به وجود آمد که برای این رئیس‌جمهوری اهل معامله، هزینه سیاسی بسیار بالا و مزیت‌های شخصی بسیار کم بود که بخواهد دست به هر گونه اقدام تلافی‌جویانه بزند. کشورهای حاشیه خلیج‌ فارس که احساس می‌کنند به حال خود رها شده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که دیپلماسی تنها راه پیش ‌رو با ایران است. تا اینکه این نقشه نیز روز جمعه بعد از ترور سردار سلیمانی از بین رفت.
ریاد کهواجی، مدیر موسسه تحلیل نظامی کشورهای حاشیه خلیج‌ فارس و خاور نزدیک (موسوم به اینگما)  در دوبی، می‌گوید: «در یک لحظه، تغییری ناگهانی در آمریکا دیدیم که از حالت منفعل در برابر ایران به برخورد شدید و ترور بالاترین فرمانده این کشور تبدیل شد. از یک رفتار تند به رفتاری دیگر بدون در نظر گرفتن تبعات فاجعه‌آمیز برای متحدان آمریکا در خلیج فارس و امنیت منطقه‌ای.»
طنز ماجرا اینجاست که عربستان و کشورهای حاشیه خلیج ‌فارس حالا به دنبال دیپلماسی با ایران هستند تا تنش میان واشنگتن و تهران را کاهش دهند و مسیر آمریکا به سمت جنگ را  تغییر دهند.
چند ساعت بعد از ترور ژنرال سلیمانی، عربستان ‌سعودی آمریکا را به خویشتن‌داری دعوت کرد. وزیر امور خارجه امارات متحده عربی هم از واژه «درایت» استفاده کرد. وزیر امور خارجه قطر نیز 24 ساعت بعد از ترور به تهران سفر کرد. محمد‌بن‌سلمان، پادشاه عربستان، برادرش خالدبن‌سلمان را که معاون وزیر دفاع هم است   به واشنگتن فرستاد؛ جایی که او دولت ترامپ را به خویشتن‌داری تشویق کرد و روز سه‌شنبه هم شیخ تمیم آل ثانی، امیر قطر، در تماس تلفنی با ترامپ درباره تنش‌زدایی حرف زد.

خشمگین در برابر آمریکا
 روز چهارشنبه، چند ساعت بعد از حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی عین‌الاسد در عراق که میزبان نیروهای آمریکایی است، کلمات «احتیاط» و «خویشتن‌داری» بارها تکرار شد. با این حال، پشت این دیپلماسی، خشم و عصبانیتی درباره آنچه مقامات و تحلیل‌گران از آن با عنوان «بی‎دقتی» دولت آمریکا یاد می‌کنند، وجود دارد.  مقامات کشورهای حاشیه خلیج ‌فارس نگرانند که اگر ایران پایگاه‌های آمریکایی را در خاک این کشورها هدف قرار دهد، کشورهای عربی مجبورند پاسخ دهند و تمام منطقه را به جنگ بکشانند.
هزینه هر نوع درگیری ایران و آمریکا در خلیج فارس مشخص و بسیار زیاد است. پایگاه‌ها و تأسیسات نظامی آمریکایی در بحرین، قطر، کویت، امارات، عمان و عربستان‌ سعودی شامل  50 تا 65هزار نیرو، چندین کشتی جنگی و چند مرکز فرماندهی عملیات هوایی است. در سراسر خلیج، منافع تجاری شرکت‌های آمریکایی و همچنین تأسیسات نفتی و گاز طبیعی چند‌میلیون دلاری قرار دارد.  این پایگاه‌ها و کشورهای عرب به راحتی در معرض موشک‌های بالستیک ایران  قرار دارند.
بر اساس یکی از تخمین‌های تحلیل‌گران مسائل خلیج‌ فارس، همان‌طور که حامیان ایران تهدید کردند اگر آمریکا به حمله موشکی در ایران پاسخ دهد آن را بی‌پاسخ نمی‌گذارند، اصابت تنها یک موشک به دوبی می‌تواند میلیاردها دلار به کشورهای خلیج‌ فارس خسارت وارد کند.
عبدالخالق عبدالله، استاد دانشگاه علوم سیاسی در امارات و از عوامل نزدیک به تصمیم‌گیرندگان ابوظبی می‌گوید: «حاشیه خلیج ‌فارس یکی از نظامی‌ترین مناطق در دنیاست؛ اما با وجود این امنیت و ثبات را در آن نمی‌بینیم. هر چه بیشتر این منطقه را نظامی کنند، امنیت منطقه هم کاهش پیدا می‌کند. این سیکل معیوب باید متوقف شود.»
رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس ترس عمیق‌تری دارند. کنت پولاک، کارشناس خاور‌میانه در موسسه سرمایه‌گذاری امریکن و تحلیل‌گر پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا می‌گوید: «چیزی که کشورهای حاشیه خلیج ‌فارس به معنای واقعی از آن می‌ترسند این است که آمریکا جنگی را با ایران شروع کند و بعد کنار بکشد. آنها از اینکه ترامپ ایران را تحریک کند به‌شدت واهمه دارند؛ از اینکه ایران تلافی می‌کند و ترامپ آنها را در این مخمصه تنها می‌گذارد.»

اعتماد فرسایشی
این بحران به وجود آمده نمایانگر شکاف در روابط اعراب با واشنگتن و از بین رفتن اعتماد به دولت آمریکا است که بعد از روی کار آمدن فاسد شده است. این موضوع همچنین بعد از شکسته‌شدن یک‌سری عهد و پیمان به وجود آمده که شامل خروج سربازان از سوریه و امتناع از پشتیبانی محاصره قطر، رقیب سعودی و امارات در حاشیه خلیج‌فارس می‌شود.
بر اساس گزارش‌ها کشورهای عربی به مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، اعتماد ندارند. پمپئو زمانی به‌عنوان «تفکر مستقل» شناخته می‌شد که می‌توانست سیاست‌های دونالد ترامپ را هدایت و از تصمیم‌گیری عجولانه جلوگیری کند. اما حالا بعد از آنکه سعی می‌کند تصمیم‌های عجولانه دولت را به‌طور مرتب به ریاض و ابوظبی بقبولاند در محافل کشورهای خلیج‌ فارس به‌عنوان مردی «بله قربان‌گو» دیده می‌شود.
یکی از منابع دیپلماتیک کشورهای حاشیه خلیج ‌فارس می‌گوید:   «قبل از اینکه پمپئو واشنگتن را ترک کند، دولت ترامپ تصمیمش را اعلام می‌کند. اما زمانی که هواپیمایش به زمین می‌نشیند ترامپ توییتی را منتشر کرده و وزیر خارجه هم تصمیمی کاملا متفاوت را با آنچه توافق کرده‌ایم، بیان می‌کند. در واشنگتن اختلال، درگیری و آشفتگی بسیاری وجود دارد. یکی از  پیش‌بینی‌ناپذیر‌ترین رئیس‌جمهوری‌ها در تاریخ آمریکا را دارد و انتخابات هم نزدیک است. ما پیام‌های متناقضی از وزارت خارجه آمریکا، پنتاگون، سازمان سیا و کنگره دریافت می‌کنیم و باید از خود بپرسیم: چه کسی از زبان مردم آمریکا صحبت می‌کند؟»
سیاست‌های آمریکا در قبال ایران باعث شده تصمیم‌گیرندگان و شهروندان کشورهای حاشیه خلیج ‌فارس درباره همکاری خود با آمریکا و امتیاز اساسی حفاظت نظامی در ازای تأمین منبع حیاتی که نفت باشد، تجدیدنظر کنند.
کهواجی در اینگما می‌گوید: «مردم اینجا می‌پرسند: هدف از حضور نظامی آمریکا چیست؛ وقتی آنها نمی‌توانند زمانی که نیاز داریم از ما حمایت کنند و حالا هم که ما را وارد یک جنگ منطقه‌ای کرده‌اند. پس حضور آنها چه فایده‌ای دارد؟ چارچوب امنیتی که در منطقه پایه‌گذاری شده به طرز بدی شکست خورده و حالا خود آمریکا هم به یک دردسر تبدیل شده است».

 


تعداد بازدید :  332