شماره ۱۸۹۶ | ۱۳۹۸ شنبه ۵ بهمن
صفحه را ببند
داوطلب جمعیت هلال‌احمر در گفت‌وگو با «شهروند»: ‌
کورسوی امید مردم در روستاهای فراموش‌شده
مردم به هلال‌ احمر باور دارند و به همین دلیل وقتی هلال ‌احمر قرار است کلاس‌های کمک‌های اولیه را در یک روستا برگزار کند، همه می‌آیند و بزرگ و کوچک در این کلاس‌ها شرکت می‌کنند حوا خسروی هم در روستاهای کرمان حضور پیدا می‌کند و هم خراسان جنوبی، با آنکه خانه و زندگی‌اش در بافت کرمان است اما محرومیت‌های شهر خودش قائنات سبب شده است که نسبت به مردم آنجا هم احساس مسئولیت کند

      [ملیحه محمودخواه ]  هشت سال می‌شود که زندگی حوا تغییر کرده است، خواهرش را به مرکز هلال ‌احمر می‌برد و ساعت‌ها پشت در منتظر می‌ماند تا کلاس خواهرش تمام شود اما یک روز کنجکاوی به جانش افتاد تا ببیند کلاس چطور برگزار می‌شود. صبح روز بعد به همراه خواهرش به کلاس رسید درهای خودرو را قفل کرد و دنبال خواهرش وارد مرکز هلال‌ احمر شد با آنکه کلاس‌ها برای معلم‌های استان خراسان جنوبی برگزار می‌شد اما با روی باز از او استقبال شد. همین رفتار خوب مربیان جمعیت هلال‌ احمر سبب شد زنی که می‌خواست یک بار حضور در کلاس امداد و نجات را تجربه کند، دیگر نتواند از این کلاس‌ها دل بکند و  پس از هشت سال نیز هنوز هر روز با شوق از خواب بیدار می‌شود تا خودش را به کلاس برساند. از آن روز دیگر حضور در کلاس همه دغدغه حوا خسروی شده و زندگی‌اش با کار در هلال ‌احمر گره خورده است؛ گره‌ای که حاضر نیست برای لحظه‌ای هم آن را باز کند. زندگی این زن در کار امداد و نجات رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. حالا برنامه‌های زندگی‌اش را براساس فعالیت‌هایش در هلال ‌احمر می‌چیند و همسر و بچه‌هایش هم می‌دانند که او یک امدادگر داوطلب هلال احمری است.

حوا خسروی از ‌سال 90 پای ثابت کلاس‌های هلال ‌احمر است و حالا خودش دیگر مربی کلاس‌های آموزشی هلال احمر در روستاهای دوردست خراسان جنوبی است؛ در حالی ‌که به واسطه شغل همسرش ساکن بافت کرمان شده است. به خاطر علاقه‌ای که به کار در هلال‌ احمر دارد، ماه‌ها در قائنات می‌ماند تا دوره‌های کلاسش به پایان برسد و به قول خودش اگر همراهی شوهر و بچه‌هایش نباشد، نمی‌تواند تا این اندازه برای کار در هلال ‌احمر وقت و انرژی بگذارد.
آشنایی حوا با هلال‌ احمر رنگ و بوی زندگی او را به کلی تغییر داده است. خودش می‌گوید: «هلال ‌احمر در همه ابعاد  زندگی ما اثر گذاشته است؛ حتی نوع رفتار ما با اعضای خانواده تغییر کرده است. باورتان نمی‌شود که صبوری و گذشت در زندگی ما تعریف شده است و همه اعضای خانواده این دو خصیصه را امتحان می‌کنند و اینها از برکت آشنایی با هلال ‌احمر است. حتی بچه‌ها نیز صبور‌تر شده‌اند و با کار من کنار می‌آیند و اگر زمانی به خاطر بچه‌ها بخواهم کلاسی را کنسل کنم با مخالفت شدید آنها روبه‌رو می‌شوم.
حوا در روستاهای دوردست خراسان جنوبی کلاس‌های دوره‌ای برگزار می‌کند؛ آنجا که به قول خودش مردم در شرایط سخت مالی به سر می‌برند. او معتقد است که برگزاری این کلاس‌ها در این روستاها بسیار اهمیت دارد؛ زیرا می‌تواند هزینه‌هایی را که مردم گاهی باید برای برخی از کارهای درمانی پرداخت کنند و توان آن را ندارند، کم می‌کند. خسروی می‌گوید: «وقتی هلال احمری باشی نگاه مردم به تو تغییر می‌کند؛ نام و نشان هلال ‌احمر برایشان ارزش دارد. اگر کار و مشکلی در روستا رخ دهد انتظارها از هلال احمری‌ها بیشتر است؛ زیرا مردم مطمئن هستند در حوادث و مشکلات این هلال ‌احمر است که به دادشان می‌رسد. درواقع مردم به هلال‌ احمر باور دارند و به همین دلیل وقتی قرار است هلال‌ احمر کلاس‌های کمک‌های اولیه را در یک روستا برگزار کند، همه می‌آیند و بزرگ و کوچک در این کلاس‌ها شرکت می‌کنند؛ اما نکته اینجاست که از همه این کمک‌ها استفاده می‌کنند و آن را به کار می‌بندند و این آموزش‌ها می‌تواند حتی جان برخی از روستاییان را نجات دهد.»  
خراسان جنوبی را به عقرب‌های بزرگ و زهردارش می‌شناسند. حوا تعریف می‌کند که ‌در روستاهای قائنات عقرب زیاد است و هرازچندگاهی عقرب‌گزیدگی برای یکی از اهالی مشکل ایجاد می‌کند و به همین دلیل نحوه برخورد با عقرب و مار‌گزیدگی ازجمله درس‌هایی است که در کلاس‌های امداد و نجات جمعیت هلال‌ احمر تدریس می‌شود؛ اما دقیقا روزی که درس عقرب‌گزیدگی داشتیم عقرب یکی از اهالی را گزید و همسر او که در کلاس‌ها شرکت می‌کرد با آموزش‌هایی که دیده بود، توانسته بود تا قبل از رسیدن اورژانس زهر عقرب را از پای شوهرش بیرون بیاورد. حتی وقتی تکنیسین‌های اورژانس به محل رسیده بودند از اقدامات به موقع همسرش تشکر کردند. حالا اهالی روستاهایی که حوا به آنجا می‌رود و روستاییان را آموزش می‌دهد، برای خودشان یک پا امدادگر شده‌اند. همین چند وقت پیش رگ پای یکی از گاوهای بتول خانم در روستای سرگین وقتی از پرچین عبور می‌کرد، پاره شد و بتول خانم با آموزش‌های امدادی که دیده بود توانسته بود جلوی خونریزی پای گاو را بگیرد. درواقع این اتفا‌قات کار را برای هلال‌ احمر و خانم خسروی سخت‌تر و شیرین‌تر کرده است؛ زیرا مردم می‌دانند هلال‌احمر کورسوی امیدی است که درروستاهای فراموش‌شده آنان می‌درخشد.
حوا  بغض می‌کند و تعریف می‌کند  که برخی از روستاها در فقر مطلق به سر می‌برند؛ حتی گاهی غذایی برای خوردن ندارند و همان‌جا بغضش می‌ترکد و با گریه می‌گوید: «‌ماه رمضان ‌سال گذشته وقتی برای برگزاری کلاس به یکی از روستاهای اطراف کرمان رفتم، متوجه شدم که برخی از اهالی روستا حتی مواد غذایی ندارند که برای افطار و سحر خود درست کنند؛ آن شب از شدت ناراحتی نتوانستم بخوابم وقتی موضوع را با شوهرم مطرح کردم، او تمام پس‎اندازش را به من داد و از من خواست با آن مواد غذایی بخرم. با هلال ‌احمر بافت نیز صحبت کردم و با هزینه‌ای که آنها به من دادند، توانستیم مقداری مواد غذایی تهیه کنیم و آن را برای روستاییان ببرم.»
حوا خسروی هم در روستاهای کرمان حضور پیدا می‌کند و هم خراسان جنوبی با آنکه خانه و زندگی‌اش در بافت کرمان است اما محرومیت‌های شهر خودش قائنات سبب شده است که نسبت به مردم آنجا احساس مسئولیت کند. شوهرش هم پا به پای او می‌آید و در نبود حوا از بچه‌ها مراقبت می‌کند. اینجاست که معنای صبر و گذشتی که در هلال ‌احمر آموزش داده می‌شود، در زندگی شخصی آنها تبلور پیدا می‌کند. خودش هم تا جایی که توان دارد تلاش می‌کند تمام آموخته‌هایش را به مردم در روستاها منتقل کند. آن‌قدر روستاییان خوب آموزش می‌بینند که بارها از او خواسته‌اند به صورت داوطلبانه در بیمارستان حاضر شوند و بتوانند آموزش‌هایی را که دیده‌اند، به صورت عملی اجرایی کنند اما هیچ وقت این فضا در اختیار آنها قرار نمی‌گیرد. ایده‌های زیادی نیز مطرح می‌شود چه از طرف داوطلبان هلال‌ احمر و چه از طرف مردم روستا اما این ایده‌ها نیز گاهی اجرایی نمی‌شود؛ زیرا با کمبود بودجه روبه‌رو هستند و این موضوع تنها به استان و شهر آنها مربوط نمی‌شود و به همین دلیل بسیاری از آرزوهایی که می‌خواهند اجرایی شود، بی‌پاسخ می‌ماند.
اما همین مقدار نیز برای حوا خسروی راضی‌کننده است؛ زیرا به نظر او آن‌قدر امکانات در برخی از روستاها کم است که همین میزان آموزش نیز برای آنها بسیار اهمیت دارد و گاهی به دلیل یک اتفاق کوچک و نبود مراکز درمانی در این روستاها مردم به‌شدت دچار مشکل می‌شوند و اگر مردم با اولین اصول درمانی و امدادی آشنایی داشته باشند، می‌توانند خودشان برخی از مشکلات را برطرف کنند.

حوا کلاس‌های دوره‌ای در روستاهای دوردست خراسان جنوبی برگزار می‌کند؛ آنجا که به قول خودش مردم در شرایط سخت مالی به سر می‌برند. او معتقد است که برگزاری این کلاس‌ها در این روستاها بسیار مهم است؛ زیرا می‌تواند هزینه‌هایی را که مردم گاهی باید آن را پرداخت کنند و توانش را ندارند، کم کند


تعداد بازدید :  299