[شهروند] از میدان انقلاب تهران به سمت میدان آزادی، نخستین خیابان مهم جمالزاده است که از خیابان پاستور تا فاطمی امتداد یافته و این بین با خیابانهای دیگری چون آزادی، نصرت، آذربایجان، بلوار کشاورز و جمهوری نیز دارای تقاطع است. هنگام گذر از خیابان جمالزاده شاید به وجه تسمیه آن اندیشیده و این سوال برایتان پیش آمده باشد که محمدعلی جمالزاده کیست و چرا نامش بر خیابان فوق قرار گرفته است؟ اجازه بدهید کمی کمکتان کنیم؛ در نخستین جستوجوی اینترنتی با موضوع محمدعلی جمالزاده به این حقیقت دست خواهید یافت که او پدر داستاننویسی مدرن فارسی است. اما این واقعا به چه معناست؟ شاید قبل از پاسخدادن به این سوال لازم باشد ابتدا کمی با شخصیتی که موضوع گزارش امروز است، آشنا شوید.
انقلاب مشروطه، قتل پدر و سفر به اروپا
128سال پیش در چنین روزی، برابر بیستوسوم دی 1270 خورشیدی، سیدمحمدعلی موسوی جمالزاده که امروز از او با عناوینی چون مترجم و نویسنده یاد میشود، در اصفهان به دنیا آمد. پدر او سیدجمالالدین واعظ از رهبران و روحانیون شهیر دوره مشروطه بود که در سال 1287 خورشیدی نامش در فهرست انتقام محمدعلی شاه قرار گرفت و با اینکه برخلاف جهانگیرخان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین موفق شد از قتلگاه باغشاه بگریزد، اما در همدان بر اثر خیانت یک دوست به چنگ عمال حکومتی افتاد و در راه بروجرد به قتل رسید. در این هنگام سیدمحمدعلی 17ساله برای تحصیل در بیروت به سر میبرد و این واقعه تصمیم پیشین او برای گذراندن تحصیلات تکمیلی در اروپا را جلو انداخت. محمدعلی جمالزاده در سال 1288 خورشیدی از راه مصر راهی فرانسه شد و به توصیه ممتازالسلطنه وزیرمختار ایران در پاریس شهر لوزان سوییس را برای زندگی و همچنین تحصیل برگزید. او پس از اخذ مدرک حقوق، سوییس را بهعنوان مأوای دایمی خود برای زندگی انتخاب کرد و این تصمیم را به کمک ازدواج با یکی از همکلاسیهای سوییسیاش رسمیتی دوچندان بخشید. محمدعلی جمالزاده بیشتر عمر خود را دور از وطن سپری کرد و به عبارتی فقط 13سال از مجموع 106سال عمر خود را در ایران گذراند، اما این باعث نشد علاقه او به زبان فارسی و تلاشهایش برای بسط و گسترش فرهنگ و ادب ایران با وقفه مواجه شود. این هدفی بود که جمالزاده از ابتدا برای خود معین کرده بود و علیرغم تحصیلاتش در رشته حقوق هیچ مطلب حقوقی به رشته نگارش درنیاورد.
رهانیدن ادبیات فارسی از دشوارخوانی
این حقیقت که محمدعلی جمالزاده در کنار بزرگ علوی و صادق هدایت از بنیانگذاران ادبیات داستانی معاصر فارسی قلمداد میشوند، به نوعی ریشه در تلاشهای این سه خصوصا جمالزاده در پالایش نثر فارسی و تلاش برای همه فهمکردن آن دارد. او با انتشار مجموعه داستان «یکی بود یکی نبود» در سال 1300 خورشیدی نام خود را بهعنوان بنیانگذار سبک رئالیسم در ادبیات فارسی و همچنین نخستین مبدع داستان کوتاه فارسی در تاریخ ادبیات ایران ثبت کرد. جمالزاده «در یکی بود یکی نبود» از نثر فاخر فارسی که تنها ادبا و فضلا توانایی خواندن و درک آن را داشتند، فاصله گرفت و ادبیات خود را به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک کرد. در واقع «زبان» برای او موضوع نخست و اهم از «محتوا» بود، زیرا عقیده داشت متن ابتدا باید خوانده و فهمیده شود تا بتواند اثر خود را بگذارد. به شروع داستان «فارسی شکر است» از مجموعه «یکی بود یکی نبود» توجه کنید: «هیچ جای دنیا تر و خشک را مثل ایران با هم نمیسوزانند. پس از پنجسال در به دری و خون جگری هنوز چشمم از بالای صفحه کشتی به خاک پاک ایران نیفتاده بود که آواز گیلکی کرجیبانهای انزلی به گوشم رسید که «بالام جان، بالام جان» خوانان مثل مورچههایی که دور ملخ مردهای را بگیرند، دور کشتی را گرفته و بلای جان مسافران شدند و ریش هر مسافری به چنگ چند پاروزن و کرجی بان و حمال افتاد...» داستانی ملموس، با شخصیتهای واقعی و زبانی قابل فهم و عامیانه سبب شد تا این مجموعه داستان به حق سرآغاز داستاننویسی مدرن ایران لقب بگیرد.
منابع: «برگزیده آثار محمدعلی جمالزاده» نشر شهاب ثاقب و «صدسال داستاننویسی در ایران» نشر چشمه