شماره ۴۶۱ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۸ دي
صفحه را ببند
در برابر اتوریته
مهدی بهلولی/آموزگار

«آنچه مرا ترساند این بود که ظرفیت اطاعت و فرمانبرداری از یک ایده را دارم حتی بعد از آن‌که روشن شد که پایبندی پایدار به این ارزش، با زیر پاگذاشتن ارزش دیگر یعنی آزار دادن شخص بی‌پناهی که به شما آزار نمی‌رساند، امکان‌پذیر است. آنگونه که همسرم گفت: «تو می‌توانی خود را آیشمن بنامی.» امیدوارم در آینده بتوانم با تعارض ارزش‌ها، موثر‌تر برخورد کنم.»
آیشمن، افسر بلندپایه نازی‌ها در جنگ جهانی دوم و مسئول اداره مربوط به امور یهودیان در دفتر مرکزی امنیت رایش بود و دستور فرستادن بسیاری از یهودیان به کوره‌های آدم‌سوزی نازی‌ها را صادر می‌کرد كه پس از جنگ، دستگیر و محاکمه شد. دادستان دادگاه می‌کوشید نشان دهد که آیشمن یک هیولا و دگرآزار است. اما‌هانا آرنت، فیلسوف سر‌شناس آلمانی که در دادگاه آیشمن حضور یافت، او را تنها، فرد بورکرات بی‌استعدادی می‌دانست که به راحتی پشت‌میز خود می‌نشیند و کارش را برابر فرمان و بخشنامه، درست و دقیق انجام می‌دهد. بعد‌ها کسانی کوشیدند که با انجام آزمایش‌هایی، درستی سخن آرنت را نشان دهند. یکی از آنان استانلی میلگرام بود. او در سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۳ با انجام آزمایش‌های بسیار در دانشگاه ییل، و روی شهروندان شهر نیوهیون آمریکا، نشان داد که برای دست زدن به جنایت، نیاز نیست که انسان از بیماری روانی ویژه و شدیدی رنج ببرد؛ بسیاری از انسان‌های معمولی هم به آسانی می‌توانند همچون آیشمن رفتار نمایند. شرح آزمایش‌های میلگرام در کتاب «اطاعت از اتوریته» او – برگردان مهران پاینده و عباس خداقلی، نشر اختران- آمده و به راستی که خواندنی و آموزنده ‌است.
بندی را که من در آغاز این نوشته آوردم ارزیابی – از- خود (البته پس از انجام آزمایش) یکی از کسانی است که در آزمایش‌های میلگرام شرکت کرد. موریس براومن، ۳۹ ساله، کارمند خدمات اجتماعی بود. او در آزمایشی که به ظاهر، اثر تنبیه بر یادگیری را بررسی می‌کرد حاضر شد با وجدانی آسوده و حتی با خنده، در برابر هر پاسخ نادرست شاگرد یادگیرنده در آزمایش، شوک برقی نیرومندی را به او وارد کند. براومن تا شوک ۴۵۰ ولتی که نیرومند‌ترین شوک بود پیش رفت و در پایان هم دو بار آن را تکرار کرد. ‌درصد چشمگیری از کسانی که در این آزمایش‌ها شرکت کردند در روند آزمایش پذیرفتند تا نیرومند‌ترین شوک‌ها را وارد کنند. توجیه‌ها البته گوناگون بود. برخی می‌گفتند خود یادگیرنده پذیرفته تا در این شرایط قرار گیرد و آزمایش هم بر او انجام پذیرد؛ پس مسئولیتی بر گردن من نیست. درست است که او در روند آزمایش، درد می‌کشد و داد و فریاد و ناله می‌کند و خواستار به پایان رساندن آزمایش می‌شود اما کار و آزمایش باید تا آخر پیش رود و نتیجه‌ای گرفته شود. برخی می‌گفتند آزمایشگر از من خواست ادامه دهم. من خودم دانستم که کار درستی نمی‌کنم و طرف دارد زجر می‌کشد اما آزمایشگر به من گفت ادامه ده، برای نتیجه گرفتن لازم است که ادامه دهی؛ من هم باید وظیفه‌ام را انجام دهم، پس مسئولیت بر گردن آزمایشگر است. جالب این است که در آغاز آزمایش به افراد گفته می‌شد که اگر نخواستید می‌توانید ادامه ندهید اما در زمان آزمایش و به فرمان آزمایشگر- آزمایشگر در این‌جا نقش اتوریته را دارد، اتوریته به زبان فارسی اقتدار، قدرت، صاحب نظری، مقام صلاحیت‌دار، و قدرت قانونی است – توانایی سر باز زدن را از دست می‌دادند.

 


تعداد بازدید :  295