شماره ۱۸۵۹ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۱ آذر
صفحه را ببند
نگاهی به نشست «کنش اجتماعی در شعر معاصر» با حضور پروین سلاجقه، سعید معدنی، فرزاد کریمی و...
به زبان مردم سخن بگو

یاسر نوروزی| رؤیای سالیان یک نسل ناگهان در کابوسی شبانه به صدای پوتین‌های کودتاچیان تعبیر شد. دو‌سال بعد،‌ بعد از آزادی از زندان، سال 1334، ‌سال آغاز «زمستان» بود؛ وقتی که شاعر گفت: «سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت/ سرها در گریبان است». مهدی اخوان ثالث فضای اختناق سال‌های بعد از کودتای 28 مرداد را این‌طور تصویر می‌کند و خان و مان و روانش سوخته وقتی می‌نویسد: ‌«خانه‌ام آتش گرفته‌ است، آتشی بی‌رحم». حتی دورترین شاعران به فضای اجتماعی پیرامون را هم می‌شود در نوعی کنشگری معنا کرد؛ وقتی که سپهری می‌گوید:  «من قطاری دیدم که سیاست می‌برد/ و چه خالی می‌رفت». چه رسد به یکی از کنشگرترین شاعران اجتماعی روز، فروغ فرخزاد در «آیه‌های زمینی»: «خورشید مرده بود/ و هیچ‌کس نمی‌دانست/ که نام آن کبوتر غمگین/ کز قلب‌ها گریخته، ایمان است». برای همین شاعر گاهی شعر نمی‌گوید و این شعر است که در بیانی فراتر از زبان شاعر خود به سخن درمی‌آید و می‌گوید: «قصه نیستم که بگویی/ نغمه نیستم که بخوانی/ صدا نیستم که بشنوی/ یا چیزی چنان که ببینی/ یا چیزی چنان که بدانی/ من درد مشترکم/ مرا فریاد کن». (شاملو)
شمس لنگرودی در یکی از آثارش می‌نویسد برای اینکه از تأثیر شاعری سخن بگوییم لاجرم باید نمونه‌های شاعری‌اش را هم ذکر کنیم (تاریخ تحلیلی شعر نو، نشر مرکز). اما قبل از اینکه این گزارش هم شبیه به استدلال ایشان پر از نمونه‌های شعر معاصر باشد، فی‌الفور می‌روم سر وقت «درد مشترک». تا بشنویم این درد از کجا به کالبد جمعی جامعه درمی‌آید؟
 پرچم شعر و شعر پرچم
«او از میان مردم بیرون آمد، با مردم زیست، در میان مردم فرورفت و شاید هنوز در میان مردم باشد. این مرد نه وزیر شد، نه وکیل شد، نه رئیس اداره شد، نه پولی به هم زد، نه خانه ساخت، نه ملک خرید، نه مال کسی را با خود برد، نه خون کسی را به گردن گرفت. شاید روز ولادت او را هم کسی جشن نگرفت. و من خود شاهد بودم که در مرگ او ختم هم گذاشته نشد. هر روز و هر شب شعر می‌گفت و اشعار هر هفته را چاپ می‌کرد و به دست مردم می‌رساند. نزدیک به 20 سال، هر هفته روزنامه «نسیم شمال»... را در کاغذهای یک ورقه‌ای امروز، چاپ می‌کرد و به دست مردم می‌رساند... دولت‌ها مکرر از دست این روزنامه به ستوه آمدند، اما با این سید آسمان‌جل، بی‌اعتنا به همه چیز و همه کس، چه کنند؟»
صحبت از سید اشرف‌الدین گیلانی معروف به «نسیم شمال» که یکی از چهره‌های فعال در عرصه شعر و روزنامه‌نگاری و آگاهی‌بخش مردم در عصر مشروطه بود، آغاز ماجرا نبود. اتفاقا دکتر پروین سلاجقه در پایان صحبت‌ها رسید به سیداشرف و بخشی از مقاله زنده‌یاد سعید نفیسی را درباره او خواند. بعد هم شعر «ای وای وطن» را پایان‌بخش سخنرانی خود کرد که نمونه‌ای واضح از شعر کنشگر مشروطه است. سلاجقه عصر چهارشنبه در نشست «کنش اجتماعی در شعر معاصر» در دانشگاه علوم اجتماعی تهران حرف می‌زد و به‌عنوان نخستین سخنران این نشست درباره نزدیک شدن زبان شعر به زبان مردم گفت: «شعر فارسی از آنجایی وارد کنش اجتماعی می‌شود که به زبان مردم نزدیک می‌شود؛ یعنی از زبان فاخر درباری و زبان خواص فاصله می‌گیرد. در این نوع شعرها حیطه زیباشناسی وظیفه خودش را رها می‌کند و جای خودش را به میدان کنش اجتماعی می‌دهد؛ یعنی درواقع به نوعی فریاد صریح تبدیل‌می‌شود.»
سلاجقه، شاعر، نویسنده و استاد دانشگاه چند تألیف مهم دارد که ازجمله آنها می‌شود به «امیرزاده کاشی‌ها» اشاره کرد؛ کتابی درباره شعر شاملو که جایزه «روزی روزگاری» را برای او به همراه داشت. همین‌طور کتاب «از این باغ شرقی» که جایزه کتاب‌سال را برد. او در مقام منتقد ادبی، «کنش» در شعر را در «عمل و اجرا» تعریف کرد و گفت: «کنش به دو طریق خودش را در شعر معاصر ایران نشان می‌دهد؛ یکی در شکل صریح و زمانی که زبان آزادی‌خواه است، پرچم است و درد مردم را فریاد می‌زند که به دوره مشروطه برمی‌گردد. نوع دیگر، کنش تلویحی است؛ یعنی کنشی که پایه‌های اصلی شعر سمبلیک را در ایران می‌سازد. در این نوع شعر، خواسته‌های اجتماعی به زبان سمبلیک بیان‌می‌شوند. شاعران مشروطه علاوه بر اینکه در قالب مدرن، بنیان‌های اصلی شعر کنشگر را در ایران بنا می‌کنند، خودشان هم با شعرشان پرچم این جریان هستند؛ کسانی مثل میرزاده عشقی، عارف قزوینی و از همه اینها کنشگرتر، فرخی یزدی. این دوره شعر، شعر زیبایی‌شناسی نیست؛ شعر، شعر متعهد است. الان که در آستانه قرن بعدی هستیم، شاید نخواهم برگردم و با نگاه انتقادی به این شعرها نگاه کنم و بگویم چقدر اینها شعر بودند و چقدر نبودند. مهم این است که در اشعار این نوع شاعران در آن زمان،‌ کنش با ذات و هستی سرودن یکی شده است، بدون واردشدن به قلمرو زیبایی‌شناسی.»
 شاعر در تقابل با جامعه
در ادامه نشست، دکتر سعید معدنی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، ادواری برای رویدادهای مهم تاریخ معاصر در نظر گرفت که در هر کدام جامعه واکنش‌هایی داشته است. طبیعتا این واکنش‌ها به کنشگری بعضی شاعران هم منتج شده است. درواقع با نگاهی به این ادوار می‌توان اشعار سال‌های واقعه‌ای که شرح داده شده یا سالیان پس از آن را لحاظ و کنش شاعران را در مواجهه با رویداد اجتماعی مورد نظر بررسی کرد. سعید معدنی در ابتدای سخنانش گفت: «می‌شود تقسیم‌بندی‌های مختلفی عرضه کرد، اما من هم طبیعتا نوعی تقسیم‌بندی از رویدادهای مهم تاریخ معاصر ارایه می‌دهم که در این بحث مهم است؛ اول نهضت مشروطه، دوم اقدامات رضاشاه، سوم کودتای 28 مرداد که زخم ناسوری در تاریخ معاصر ایران است و دنیای جدیدی رو به شاعران باز می‌کند، چهارم اصلاحات ارضی، پنجم انقلاب اسلامی و جنگ که چون به هم نزدیک بودند در یک مقوله در نظر گرفته‌ام و ششم دوم خرداد 76.»
سعید معدنی در ادامه با تبیین ادوار مختلفی که در نظر گرفته بود، توضیح داد: «شعرای ما همراه تحولاتی که در جامعه شکل‌گرفت، واکنش نشان می‌دادند؛ مثل دوره مشروطه که خانم سلاجقه هم اشاراتی به آن داشتند. در دوره پهلوی اول هم دوباره واکنش‌ها ادامه داشت، چون اصلاحات سیاسی در آن دوره غایب بود. این جلوگیری از اصلاحات سیاسی در دوره رضاشاه باعث شد مشکلات در جامعه افزایش پیدا کند. بعد از آن می‌رسیم به جریان مصدق و همراهانش که می‌خواهند عقب‌ماندگی سیاسی ما را ترمیم کنند، اما کودتای بیست‌وهشتم مرداد مانع این ترمیم می‌شود.
مصدق می‌خواست شاه صرفا جایگاهی سمبلیک داشته باشد، نخست‌وزیر از طریق مردم انتخاب شود و زمام امور را در دست بگیرد و مابقی مسائل به شکلی دموکراتیک جلو برود که درنهایت موفق نشد. کودتای 28مرداد ناکامی وحشتناکی برای جوانان آن دوره به بار آورد تا حدی که دیگر نتوانستند شاه را بپذیرند، چون احساس می‌کردند با حکومتی جعلی مواجه هستند که سرنوشت کشورشان را به سمت دیگر برده است. این اتفاق، اتفاق مهمی بود که تبعات آن را ما بعدها در شاعرانی نظیر شاملو و اخوان دیدیم. بعد می‌رسیم به اصلاحات ارضی؛ اصلاحات ارضی از این لحاظ مهم است که خیلی از اجداد ما را از روستاها کند و به شهر آورد. کشاورزانی که به آنها زمین داده شد، نتوانستند کاری کنند، به شهر آمدند و در جایگاه‌های خدماتی و کارگران نازل کار کردند، اما از فرزندان اینها بعدها نسل شاعران و نویسندگان و هنرمندانی و پزشکانی و مهندسانی درآمدند که با فقر بزرگ شدند و علیه همان جریانی ایستادند که اصلاحات ارضی را به وجود آورده بود. بنابراین شاه گمان می‌کرد کار درستی کرده، اما همین اصلاحات ارضی بلای جانش شد. یکی از مهم‌ترین شاعران دوره بعد که در تقابل با رویداد انقلاب و جنگ، واکنش داشت، قیصر امین‌پور بود. هرچند که شاعرانی نظیر قیصر امین‌پور، سهیل محمودی،‌ ساعد باقری و... نیز در ادامه مسیر باورهای خود را بازتعریف کردند. شهرام اقبال‌زاده، مجری برنامه در خلال این صحبت‌ها اشاره کرد به یکی از شعرهای معروف قیصر که ناصر عبداللهی (خواننده پاپ) نیز آن را خوانده بود:  
«سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم / ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
چو گلدان خالی لب پنجره / پر از خاطرات ترک خورده‌ایم»
 جریان‌سازی در آرامش نسبی
از اجرای شهرام اقبال‌زاده نمی‌شود گذشت؛ برگزارکننده برنامه که ایده برگزاری نشست‌های «کنش اجتماعی در شعر معاصر» را چند ماه پیش تدوین کرد و در نخستین جلسه این نشست، برنامه را مدیریت می‌کرد. او یکی از نویسندگان، مترجمان و منتقدان مشهور در حوزه ادبیات کودک و بزرگسال است که با تسلط بر بحث‌های سخنرانان، بین سخنرانی‌ها گاهی توضیحاتی اضافه می‌کرد یا به تناسب موضوع
 اشعاری می‌خواند.
بعد از آن دکتر فرزاد کریمی، استاد دانشگاه صحبت‌هایش را درباره جریان‌سازی‌های شعر معاصر در وضعیت‌های آرامش نسبی شروع کرد و گفت: «به نظر می‌رسد شعر معاصر ایران دقیقا در دوره‌هایی جریان‌ساز بود که ما با نوعی آرامش نسبی مواجه بودیم. چون دوران التهاب اجتماعی در تاریخ معاصر ما فراوان است؛ از عصر مشروطه گرفته تا سقوط قاجار، شهریور 1320، بیست‌وهشتم‌مرداد 1332، فراز و نشیب‌ها تا مقطع انقلاب، جنگ و بعد هم شروع دهه هشتاد. ما در دوره‌های التهابی تاریخ معاصرمان، با شاعران هیجانی زیادی مواجه هستیم؛ شاعرانی که ایدئولوژیک یا سیاسی شعر می‌گویند؛ مثل همان نسیم شمال که خانم دکتر سلاجقه اشاره کردند. یا عشقی در عصر پهلوی اول، یا در دوره منتهی به انقلاب شاعرانی مثل خسرو گلسرخی، سیاوش کسرایی و... بعد هم
 شاعران جنگ.»
پیش از آن البته کریمی بحثی نظری درباره «گفتمان» و «ایدئولوژی» نیز مطرح کرده بود، اما نمونه‌هایی که از شعر معاصر ایران در دوران طلایی خود می‌گفت بیشتر مربوط به همان وضع آرامش بود: «شعر نیما شعری است که در دوره آرامش نسبی به وجود می‌آید و جریان‌ساز می‌شود. بعد از شهریور‌سال 1320، کشور دچار التهاب می‌شود تا کودتای بیست‌وهشتم‌مرداد 1332. بعد از این التهاب دور می‌شود تا می‌رسیم به دهه چهل. دهه چهل دهه اوج اختناق است، اما به لحاظ اجتماعی، دوره‌ای آرام است ولو اینکه این آرامش با سرکوب ایجاد شده باشد. اتفاقا دهه چهل، دهه آرامش است و اکثر شاعران جریان‌ساز ما هم در این دوره حضور پیدا می‌کنند. بنابراین جریان‌سازی‌های شعر ما همیشه در دوره‌های آرامش نسبی جامعه شکل گرفته‌اند؛ مثل دهه هفتاد که شاعران جریان‌سازی مثل رضا براهنی و سید علی صالحی در آن دوره جریان‌سازی داشتند.»
 چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم!
در این سال‌ها هر جلسه و نشست ادبی و هنری که شرکت کرده‌ام عموما با یک پرسش مواجه بودم؛ اینکه چرا وقت تنگ می‌آید و درنهایت فرصت زیادی برای پرسش‌های حضار نمی‌رسد. غیراز اینها اگر جلسات در سالن‌های دولتی یا موسسات مشابه برگزار شود، قطعا مسئولی وجود دارد که کلیدبه‌دست، انتهای سالن ایستاده و می‌خواهد هر چه زودتر همه را بیرون کند تا برود و به کار و بارش برسد! درحالی‌که بحث و جدل تازه بعد از سخنرانی‌ها گل می‌اندازد و پرسش‌ها تازه بعد از صحبت‌ها مطرح می‌شود. در هر حال که بنده به این قاعده عادت کرده‌ام و وقتی از آقای معدنی پرسیدم: «چرا کنشگری سیاسی شاعران را با کنشگری‌های اجتماعی، یکی دانسته و مرزبندی روشنی بین کنش سیاسی و اجتماعی در نظر نگرفته؟» به همین تک‌جمله بسنده کرد: «در تاریخ معاصر ایران نمی‌توان مرزبندی روشنی بین رویدادهای سیاسی و اجتماعی در نظر گرفت.» هرچند این جمله تا حدودی درست به نظر می‌رسد، اما اگر مرزبندی مشخصی هم در نظر نگیریم، درنهایت می‌رسیم به تعبیر دکتر کریمی که فروغ فرخزاد را شاعری جریان‌ساز در شعر اجتماعی ایران نمی‌دانست و انتقادهایی هم از سوی شرکت‌کنندگان نشست به دنبال داشت. به‌هرحال فروغ غیر از جریان‌سازی در شعر معاصر ایران، دریچه‌هایی نو به شعر زنان نیز گشود که تأثیر آن همچنان ادامه داشت. چنانچه احمد شاملو در گفت‌وگویی می‌گوید: «به مجردی که فروغ فرخزاد نوشت «دست‌هایم را در باغچه می‌کاریم/ هر کس هر چه به دستش رسید، توی باغچه کاشت!» یا در گفت‌وگویی دیگر شعر فروغ را این‌طور تحسین می‌کند: «من او را در مقیاس جهانی از شاعران برجسته این روزگار می‌شمارم. بسیاری از شاعران بلندآوازه جهان که به‌اصطلاح عنوان بزرگ‌ترین را یدک می‌کشند، به عقیده من هنوز خیلی مانده است تا به فروغ برسند. برای من بسیار اتفاق افتاده است که از پاره‌ای خطوط شعر فروغ شگفت‌زده شده‌ام یا حتی مدت‌ها طول کشیده است تا بتوانم آن را باور کنم.» (سندباد در سفر مرگ، نشر چشمه)


تعداد بازدید :  413