شماره ۱۸۵۹ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۱ آذر
صفحه را ببند
دستگیری عامل جنایت شب برفی با زیرکی پلیس

شهروند|  آخرین روزهای آبان ماه، خبر مرگ مشکوک مرد جوانی در بیمارستان بعثت به ماموران کلانتری 156 افسریه اعلام شد. جوانی حدود سی‌وپنج‌ساله که به دلیل خونریزی شدید ناشی از جراحت چاقو جانش را از دست داده بود. تنها سرنخ پلیس از این جنایت پرایدی با دو جوان ناشناس بود که مقتول را ساعتی قبل از مرگ به بیمارستان منتقل کرده بودند، اما آن دو جوان ناشناس بعد از دقایقی ناپدید شده بودند. راز پرونده مبهم سه‌شنبه شب با دستگیری قاتل سی‌وهشت‌ساله برملا شد. این مرد که با شگرد خاصی به دام پلیس افتاد، در همان بازجویی‌های اولیه لب به اعتراف گشود و انگیزه‌اش از این جنایت را بازگو کرد.
وقتی در آن شب برفی که تهران را سفیدپوش کرده بود، خبر مرگ جوان مجهول‌الهویه به بازپرس کشیک پایتخت اعلام شد و به دنبال آن دستور پیگیری پرونده به دست کارآگاهان پلیس رسید، آنها عملا به جز تصویری نصف و نیمه از شماره پلاک یک پراید و کارت بانکی متعلق به مقتول سرنخ دیگری نداشتند. مأموران با استفاده از همان کارت موفق به شناسایی هویت مقتول شدند و بعد هم خبر مرگ این مرد جوان را که محمد نام داشت، به خانواده‌اش اطلاع دادند. درحالی‌که تلاش برای شناسایی دو جوان پرایدسوار ادامه داشت، همزمان تحقیقات فنی پلیس توجه آنها را به سمت دیگری معطوف کرد. کارآگاهان با استفاده از ترفندهای پلیسی متوجه شدند مقتول روز حادثه با مرد سی‌وهشت ساله‌ای قرار داشته که همین موضوع شک مأموران را بیشتر کرد. نبود مدارک کافی کار را برای بازداشت او سخت کرده بود، از طرفی آدرس مشخصی از مرد متهم هم در دست نبود. اما ترفند پلیسی برای رازگشایی این جنایت کارساز شد. مأموران با مشورت مقام قضائی به خانواده محمد اعلام کردند هیچ مراسمی برای او در محل زندگی‌شان برگزار نکنند، حتی آگهی فوت و بنر تسلیت هم در آن حوالی نصب نشود. درواقع صحنه‌سازی به نحوی صورت گرفت که انگار هیچ اتفاقی برای محمد پیش نیامده و او همچنان در بیمارستان بستری است. این شگرد کارساز شد. مورد مشکوک پلیس چندین بار در حوالی خانه محمد تردد کرد، درواقع قصد او به دست آوردن خبری از سرنوشت محمد بود. مأموران با تعقیب او محل اختفایش را پیدا کردند و درنهایت شبانه موفق به بازداشت
 متهم شدند.
نامش رضاست و دوستی‌اش با محمد به چند‌سال قبل بازمی‌گردد. آشنایی آنها در قهوه کلید خورد، خیلی زود با هم دوست شدند و بعد از مدتی رفت‌وآمد خانوادگی پیدا کردند: «رابطه ما طوری شده بود که بیشتر روزها با هم بودیم. معمولا هفته‌ای یکی دوبار خانه هم می‌رفتیم.» دوستی رضا و محمد هیچ کم و کسری نداشت، همه جوره با هم بودند و از باهم بودن لذت می‌بردند. اما همان ماجرای قدیمی که دوستی‌های زیادی را به دشمنی تبدیل کرده، رابطه بین محمد و رضا را هم خراب کرد. بدچشمی و نظرداشتن به اهل خانه که سال‌های‌سال است دوستان زیادی را به جان هم انداخته و خانواده‌های زیادی را عزادار کرده است ظاهرا این بار نوبت این دو نفر بود که هرکدام به نوعی درگیر این ماجرا شوند. آن‌طور که در اعترافات رضا آمده است، چند هفته قبل بگومگویی بین او و محمد سر می‌گیرد: «من به محمد گفتم چرا به زن من نظر داری، اما او یکدفعه به طرف من حمله کرد و با چاقو ضربه‌ای به پایم زد.» رضا چند روزی موضوع را از همه پنهان کرد. اما از طریق دوستان و آشنایان مشترک به گوشش رسید که محمد همه جا پرکرده بین آنها چه اتفاقی افتاده است: «حالا من مانده بودم با یک دنیا حرف. هم چاقو خورده بودم، هم حرف زن و زندگی‌ام نقل همه شده بود و هم رفاقت چند ساله‌ام با رضا از بین رفته بود.»
رضا بالاخره تصمیم گرفت از محمد انتقام بگیرد. تلفنی با او قرارگذاشت تا رودررو با هم تسویه حساب کنند. البته خودش می‌گوید قرار به قتل و کشتن نبود و طی حادثه‌ای هنگام گلاویز‌‌شدن باعث مرگ او شد. درنهایت شب بیست‌وششم آبان ماه در یکی از خیابان‌های افسریه، دعوای محمد و رضا شروع شد:  «فقط من و او بودیم، اما ناگهان پایش به جدول گرفت و روی زمین افتاد، من هم با چاقو خود محمد پایش را زدم، مثل همان کاری که با من کرده بود، بعد هم فرار کردم.»
به دنبال این اعترافات و بررسی‌های بعدی پلیس مشخص شد آن دو جوان ناشناس که با پراید محمد زخمی را به بیمارستان رسانده بودند، هیچ نقشی در این حادثه نداشتند و تنها قصدشان کمک و نجات جان مقتول بوده است، اما وقتی آنها متوجه شدند که محمد زنده نمی‌ماند، از غفلت نگهبانان استفاده کردند و پا به فرار گذاشتند. این پرونده در دادسرای جنایی تهران در جریان است و پس از تکمیل مراحل بازپرسی برای رسیدگی به دادگاه ارسال می‌شود. 


تعداد بازدید :  478