محمد باقرزاده| مرجعیت رسانهای باید به داخل کشور برگردد؛ این سخنی است که در دهه گذشته بارها از زبان کارشناسان رسانه، جامعهشناسان و بعضی از مدیران حوزه فرهنگ بیان شده، اما به نظر میآید این موضوع در عمل چندان محقق نشده است. عملکرد رسانههای داخلی درباره پوشش اعتراضها و پيامدهاي اجتماعي اصلاح قيمت بنزين، بار دیگر این موضوع را در رسانهها مطرح کرده است. در اتفاقات اخير البته برخی خبرگزاریهای ایران کمی فعالتر ظاهر شدند و چندین گزارش میدانی مکتوب و تصویری منتشر كردند که البته با آنچه کارشناسان، مرجعیت رسانهای میخوانند، فاصله زیادي دارد. این بحث تا جایی پیش رفت که دیروز انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران در بیانیهای به آن پرداخت و سیاست رسانهاي را در ایران «بحرانزا و ضد منافع ملی» دانست.
در بخشی از این بیانیه آمده است: «اتفاقات اخیر که در پی افزایش قیمت بنزین رخ داد، در کنار تبعاتی که داشت بار دیگر و با صدای بلندتری این حقیقت را فریاد زد که سیاست رسانه در ایران، بحرانزا و ضد منافع ملی است.» انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران در ادامه با ابراز نگرانی از فضای ایجاد شده اعلام کرد: «تشدید این فضا روند اعتبارزدایی رسانههای داخلی را تشدید و مرجع شدن رسانههای فرامرزی را تسریع میکند. از این رو مصرانه از نهادهای متولی میخواهیم با رفتار خود بیش از این تیشه به ریشه رسانههای داخلی و ثبات و امنیت جامعه نزنند. اگر این سیاستها پاسخگو و حلکننده مشکلات بود، جامعه ایران امروز نمیبایست با این مشکلات مواجه میبود؛ بخش مهمی از مشکلات امروز ازجمله ناکارآمدی، فساد و بیاعتمادی سیاسی و... محصول سیاستهای انسدادی ازجمله در حوزه رسانه است.» پویایی رسانههای داخلی در موارد حساس مانند اعتراضهای مردمی چه معایب و مزایایی دارد و چرا این امر در ایران تاکنون محقق نشده است؟ آیا پوشش اعتراضهای مردمی در رسانههای داخلی و همچنین تغییر جهت مرجعیت رسانهای از رسانههای فارسیزبان خارج از کشور به سمت رسانههای مكتوب و خبرگزاریهای داخلی، میتواند به منافع ملی و خواستههای مردم کمک کند؟ اگر این گزاره را که «اعتماد مردم به رسانههای داخلی تا اندازهای آسیب دیده است»، بپذیریم و آن را درست بدانیم آیا راهی برای اصلاح و جبران این موضوع وجود دارد؟ «شهروند» در این گزارش و در گفتوگو با کارشناسان حوزه ارتباطات و رسانه، این پرسشها و موارد مشابه را مطرح کرده و به بحث گذاشته است.
پوشش خبري غيرقابل دفاع بود
پوشش رسانههای داخلی در اعتراضهای هفته گذشته با محوریت گرانی بنزین چگونه بود و راهکار افزایش کارآیی این رسانهها در چیست. «مجید رضائیان» مدرس دانشگاه و پژوهشگر رسانه با تأکید بر ضرورت حضور خبرنگاران در میدان، عملکرد هفته پیش رسانهها را قابلدفاع نمیداند. او دراین باره به «شهروند» میگوید: «نکته اول که نباید مورد غفلت واقع شود، لزوم حضور در میدان و پوشش خبری از محل خبر است. بهعنوان مثال درحال حاضر خبرگزاری سیانان در پوشش اخبار دنیا به جای اینکه بنویسد لایو(زنده) از اصطلاح «لایواند لوکیشن» (زنده در محل) استفاده میکند و این نشان از حضور خبرنگاران این رسانه در محل و میدان خبر دارد. این کاری است که باید در رسانههای داخلی انجام شود. درباره نحوه پوشش اخبار اعتراضهای هفته پیش، در گام نخست باید این پرسش مطرح شود که تا چه اندازه حضور در میدان وجود داشت و خبرها از میدان بود؟ رسانههای ما در این موضوع ضعف دارند و در این مورد قوی عمل نکردند. وقتی در میدان نباشید اظهارنظرها دقیق و قابلقبول نیست.» این پژوهشگر رسانه یکی دیگر از مولفههای خبررسانی دقیق را توجه به رویکردها و مولفههای هر اتفاق میدانی میداند و دراینباره میگوید: «نکته دوم که در پوشش خبری هر رویداد باید مدنظر قرار گیرد، توجه به ویژگیها و مولفههای آن رویداد خبری است؛ یعنی هر رویداد یکسری ویژگیهایی دارد و خواستههایی درباره آن مطرح است که این خواستهها باید شنیده شود. بهعنوان مثال در همین اعتراضهای هفته پیش، ممکن است غیراز موضوع قیمتها، نظرهای دیگری هم داشته باشند. پس باید به این دو پرسش توجه شود که: ما چقدر پوشش میدانی داشتیم و تا چه اندازه رفتیم ببینیم این رویداد واجد چه ویژگیهایی است و مردم چه نکاتی را مدنظر دارند. ما در موضوع پوشش خبری چندینبار این تجربه را داریم و ثابت کردیم که در پوشش اخبار ضعیفایم. در پوشش، اتکا به اینترنت شرط اصلی نیست و حضور میدانی اصل اول است. من متوجه شرایط هستم، اما تا وقتی که در میدان حضور پیدا نکنیم و در جریان خواستهها نباشیم، نمیشود کاری کرد.»
روزنامهنگار حق پاککردن صورتمسأله را ندارد
دو اصل حضور میدانی و توجه به مولفهها و خواستههای معترضان، اگرچه مهماند، اما پیشنیازی هم دارند و آن امکان انتشار این اخبار در رسانههای داخلی است که به نظر میآید در برخی موارد، رسانه داخلی برای پوشش چنین اخباری با محدودیتهایی روبهرو هستند. رضائیان البته به این محدودیتها آشنا است، ولی میگوید که روزنامهنگار حق پاک کردن صورت مسأله را ندارد: «با مخاطب نمیشود بازی کرد و باید مسائل گفته شود. مثلا گفته شود که ما حرفهای شما را شنیدیم، ولی امکان پوشش نداریم و حتی میشود بخشی از روزنامه را سفید منتشر کرد و این کاری رایج در پوشش رسانهای است که اعتبار رسانه را بین مخاطبان حفظ میکند. اگر امکان پوشش نباشد مسئولیت با رسانه نیست، اما روزنامهنگار حق پاککردن صورتمسأله را ندارد.» این کارشناس ارتباطات همچنین اعتقاد دارد که همواره دریچه و راهی برای خلاقیت رسانه و روزنامهنگار وجود دارد: «در هر حادثهای ممکن است تخریب پیش بیاید که جای تأسف دارد و هیچکسی خسارت به اموال عمومی را قبول ندارد و حتی به حقانیت حرکت مدنی آسیب وارد میکند، اما بیان این موارد بدون پوشش اخبار تاثیرگذاری نخواهد داشت. نکته دیگر لزوم خلاقیت رسانهای است؛ در همین روزها با وجود محدودیتهای پوشش برای رسانههای داخلی میشد درباره محدودیت رسانه هم نوشت. » رضائیان میگوید: «میدانیم رسانههای داخلی در پوشش اخبار ملاحظات خود را دارد، اما. باید خواسته مردم در رسانهها دیده و شنیده شود تا احترام اجتماعی رخ دهد. اگر رسانههای داخلی امکان پوشش چنین اخباری داشته باشند و این کار به درستی انجام شود، همین پوشش موضوع را به سمت حل کردن پیش میبرد و خسارات را کاهش میدهد؛ یعنی خودبهخود و با پوشش درست این مسائل حل میشود، اما این روشی که معمولا اتخاذ میشود و تلاش میشود با انسداد صورتمسأله پاک شود، همیشه جواب عکس داده است.»
رسانههای فارسیزبان خارج از کشور اصول حرفهای را در ظاهر هم رعایت نکردند
در روزهایی که دسترسی ایرانیان به اینترنت محدود شد و رسانههای داخلی و صداوسیما هم پوشش جامعی از اعتراضها نداشتند، تلویزیونهای فارسیزبان خارج از کشور فعالیت خود را افزایش دادند و ایرانیان بسیاری را جذب برنامههای خود کردند. اکبر نصراللهی، کارشناس ارتباطات و رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه، که در این چند روز پوشش اعترضها را رسانههای داخلی و خارجی دنبال کرده، معتقد است رسانههای خارجی حتی اصول حرفهای ظاهری را هم رعایت نکردند. این مدرس دانشگاه در اینباره به «شهروند» میگوید: «در غیاب فضای مجازی و اینترنت رسانهها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ یکی روزنامهها، خبرگزاریهای داخلی و صداوسیما و دیگری شبکههای ماهوارهای مانند بیبیسی، ایراناینترنشنال و من و تو. در بُعد داخلی اگرچه محدودیتهایی ایجاد شده که تا اندازهای میتوان آن را درک کرد- در کشورهای مختلف هم در بحثهای امنیتی معمولا امنیت ملی را اولویت قرار میدهند که در دنیا بیسابقه نیست. نمونههای آن را در ترکیه و عراق و حتی ۱۱ سپامتر دیدیم- اما نحوه عملکرد این رسانهها پذیرفتنی نیست. در این روزها فرصتی استثنایی برای رسانههای ما ایجاد شد که بتوانند خودی نشان دهند، مخاطبان جدیدی جذب کنند و توانایی خود را به رخ بکشند اما این اتفاق رخ نداد.» این کارشناس ارتباطات عملکرد دسته دوم این صفبندی یعنی شبکههای تلویزیونی فارسیزبان خارج از کشور را جنگ رسانهای تمامعیار علیه امنیت کشور میداند و میگوید: «رسانههای خارجی به ستاد جنگ کشورهای خارجی مانند عربستان، اسراییل و انگلیس تبدیل شدند. ایراناینترنشنال به وضوح منافع عربستان را پوشش میدهد که البته عجیب نیست چون وابستگی مالی دارند و برای چنین روزهایی ایجاد شدهاند. نحوه واکنش آنها عجیب نیست اما عجیب نحوه ورود آنها به اعتراضهای امسال است که حتی اصول حرفهای را در ظاهر هم رعایت نکردند. قبلا اعلام بیطرفی و سعی میکردند پنهانی منافع و مواضع خود را پیگیری کنند اما در پوشش خبری ناآرامیها و تنشهای اخیر، این رسانهها حتی در ظاهر هم به اصل بیطرفی توجه نکردند.»
نصراللهی ادامه میدهد: «پیش از این بیبیسی سعی میکرد بیطرفی را القا کند. ایراناینترنشنال که تکثیر و کپی بیبیسی است و افرادی مثل صادق صبا، نادر سلطانپور و رمضانپور با کوچ از بیبیسی آن را ایجاد کردهاند، سعی میکرد تا جایی که امکان دارد اصول القای بیطرفی را رعایت کند اما در این روزها هم در ظاهر و هم در باطن، حرفهایگری را کنار گذاشتند. خبرنگاران، مجریان و مدیران این رسانهها، ضوابط حرفهای را میدانند و مدعی حرفهایگری هستند اما در این روزها، اصطلاحا «رو» بازی کردند، بهگونهای که افراد غیر کارشناس هم اخبار جهتدار و مغرضانه آنها را متوجه شدند. اقدامات جهتدار این رسانهها حتی در این روزها که آرامش به کشور برگشته همچنان ادامه دارد. کارشناسانی را دعوت میکنند که مردم را به اعتراض و شورش تحریک میکنند که این مسأله تصادفی نیست. در حوزه پوشش خبری، این سه رسانه خیلی مستقیم و بدون رعایت اصول حرفهای، اخبار اعتراضهای ایران را پوشش و درواقع خود را لو دادند.»
فرصتی که رسانههای داخلی از دست دادند
در سالهای گذشته همواره فضای مجازی رقیب اصلی رسانههای جریان اصلی ایران بوده و یکی از دلایل بیرغبتی مردم به روزنامهها حضور شبکههای اجتماعی بیان شده راست. نصراللهی معتقد است تحولات هفته پیش ایران فرصتی برای رسانههای داخلی بود که بتوانند در غیاب فضای مجازی اعتماد مخاطبان را جلب کنند و تصویر تازهای از خود بروز دهند، اما این اتفاق همانند پوشش خبری سیل اوایل فروردین 98 رخ نداد. او در اینباره میگوید: «حوادث هفته گذشته فرصتی استثنایی برای رسانههای داخلی بود که در غیاب فضای مجازی نیازهای خبری مردم را تأمین کنند؛ به شکلی جامع، صادقانه و مبتنی بر امنیت ملی. خود مطبوعاتیها معمولا یکی از آسیبهای روزنامهنگاری را فضای مجازی میدانند. پرسش این است که دوستان مطبوعاتی توانستند از این فرصت استفاده و در غیاب رقیب فضای مجازی نیاز مردم را تأمین کنند؟ بررسی اجمالی من این است که نتوانستند این کار را انجام دهند؛ هم به لحاظ خبری و هم تحلیلی، این اقدام رخ نداد؛ بهعنوان مثال در بحث اعتراضها چند تحلیل جاندار و دقیق در مطبوعات و رسانههای داخلی دیدیم؟ آیا توانستند اعتراض برحق مردم را از اغتشاشگرانی که اموال مردم را غارت کردند و به آتش کشیدند، تفکیک و واقعیتها را تبیین کنند؟»
این مدرس علوم ارتباطات البته به محدودیتها اشراف دارد، اما معتقد است که در همین شرایط هم امکان فعالیت بهتر وجود داشت: «البته محدودیتهای قابلدرکی وجود دارد، اما در همین شرایط، مطلب و اخبار متفاوتی ندیدم که بتواند نیاز مردم را تأمین کند. علاوهبراین با خلاقیتهای ساده مثل ارسال پیامکهای خبری میتوانستند، قویتر ظاهر شوند؛ من ندیدم رسانهها کار متفاوتی انجام دهند و محدوده تولیدات اختصاصی خود را از طریق پیامک به مردم معرفی و آنها را به خرید روزنامه یا مراجعه به خبرگزاریها ترغیب کنند.» نصراللهی در آسیبشناسی فضای رسانهای ایران در حوادث چند روز گذشته به ضعف و کمکاری پیامرسانهای داخلی هم اشاره میکند: «یک بحث دیگر هم اپلیکیشنهای داخلی است که میتوانستند از این فرصت استفاده کنند. این محدودیت تلخ است، اما برای این پیامرسانها این محدودیت نبود و فرصت داشتند که خودشان را به مخاطبان عرضه کنند. اگر تاریخچه رسانهها را مرور کنید، میبینید که از جنگ اول خلیجفارس درسال 1991، سیانان، معروف و پرمخاطب شد یا الجزیره در جنگ افغانستان، الجزیره شد و امروز قطر سودی که از الجزیره عایدش میشود بیش از نفت و گاز همه کشورهای عربی است. سخن این است که از این شرایط هیچکدام از رسانههای داخلی نتوانست استفاده حداکثری کند و سود برخی رسانهها، حداقلی بود.» برخی از نکات مدنظر این کارشناس رسانه البته موردتوجه مدیران نیست و آنها چنین کارکرد و جایگاهی را برای رسانههای داخلی قایل نیستند. دراین شرایط چه کاری میتوان انجام داد؟ نصراللهی در پاسخ به این پرسش میگوید: «دو نکته در این زمینه وجود دارد؛ یکی اینکه مسئولان در رسانه تخصص ندارند. بحث این است که مغز متفکر آنچه جنگ نرم خوانده میشود، رسانهها و روزنامهنگاراناند. باید پیوستی تخصصی با حضور و نظر رسانهها در موضوعات مختلف و قبل از اجرای برنامههای مهم تدوین شود. باید بدانیم که نبود پیوست رسانهای جامع و دقیق، این فرصتها را از بین میبرد. به هر دلیلی مسئولان به دلیل نداشتن تخصص، به این موضوع توجه کافی نداشتهاند، اما گله من از مدیران رسانهها این است که تا چه اندازه تلاش کردند منطقی و مستدل و دلسوزانه مسئولان را به تهیه پیوست رسانهای و کمک به اجرای طرحهای مهم با مشارکت رسانهها ترغیب و قانع کنند؟ رسانههای مهم در مسائل مربوط به امنیت ملی و منافع عمومی آنطور که باید پیگیر و فعال باشند و مسئولان را قانع کنند، فعال نیستند.»
آنچه از دست دادیم
خسارت کمسابقه و اعتماد از دسترفته
یکی از بحثهای صورتگرفته در ماجرای اصلاح قیمت بنزین، نحوه اطلاعرسانی درباره این اقدام و زمان اعلام آن است که در روزهای گذشته با انتقادهای فراوانی همراه شده است. نصراللهی هم با اشاره به این موضوع به «شهروند» میگوید: «در شرایط کنونی، کشور همزمان متحمل دو زیان شده است؛ هم خسارت کمسابقهای به اموال عمومی وارد شد و هم اعتماد مردم به رسانههای رسمی و مسئولان خدشهدار شد. من میگویم مردم بیستوچهارمآبان را فراموش نمیکنند که همزمان با اجرای طرح گرانی و سهمیهبندی بنزین، اطلاعرسانی شده است و مسئولان و رسانههای رسمی با صداقت با مردم رفتار نکردند؛ اگر قبل از اجرای طرح اطلاعرسانی میشد، خسارتها به پمپ بنزینها و اماکن عمومی محتمل بود، اما بیتردید خسارتها به این اندازه و شدت نبود و امکان سوءاستفاده اغتشاشگران هم کمتر میشد.» این پژوهشگر حوزه رسانه معتقد است که باید با لحاظکردن ضعفهای کنونی، مرجعیت رسانهای به داخل کشور برگردد و در این زمینه پیشنهادهایی را مطرح میکند:«ضرورت دارد مرجعیت رسانهای از رسانههای معاند و کنشگران رسانهای غیرمسئول در فضای مجازی خارج و به رسانههای داخلی برگردد. رسانههای داخلی میتوانند و باید این مرجعیت را با کار حرفهای و خلاقانه و مسئولانه پس بگیرند، اما این مقدور نیست مگر اینکه رسانهها توانمند شوند و با فرصتطلبی خبرهای مورد نیاز مردم را بهموقع و صادقانه و منطبق بر امنیت ملی پوشش دهند. فکر میکنم رسانهها هم میتوانند و هم باید این کار را انجام دهند؛ اینکه هم پوشش دهنده اخبار مسئولان و هم چشم و گوش مردم باشند که البته الان به این صورت نیست.»
نصراللهی در ادامه پیشنهاد میدهد که رسانههای داخلی سیاست بازدارندگی رسانهای را مدنظر قرار دهند:«باور من این است که رسانهها برای بازگشت اعتماد و جذب مخاطب و ایفای مسئولیت ملی و کمک به نظام و مردم باید راهبرد بازدارندگی رسانهای را اتخاذ کنند. راهبرد بازدارندگی راهبردی است که در مسائل امنیتی بین کشورها رخ میدهد؛ یعنی اینکه دو طرف ماجرا به گونهای توان نظامی خود را بالا میبرند که یک طرف فکر و محاسبه میکند اگر به طرف دیگر حمله کند، ضرر آن بیشتر از سود است. الان در حوزههای نظامی، جمهوری اسلامی به بازدارندگی رسیده است و به همین دلیل است که آمریکا سالها تهدید میکند، ولی نمیتواند حمله نظامی کند اما کشور به لحاظ رسانهای با آستانه بازدارندگی فاصله زیادی دارد. رسانهها باید توانمند شود، نیاز مردم را تشخیص دهد و تأمین کند و اگر این کار را انجام دهد، میتواند به بازدارندگی رسانهای برسد. برای رسیدن به این کار باید اقدامات سلبی و ایجابی مدنظر باشد؛ یعنی در بخش ایجابی اعتبارزایی و مشروعیتبخشی رسانههای داخلی و در بخش سلبی با افشای اهداف پنهان رسانههای خارجی از رسانههای دشمن مشروعیتزدایی انجام شود. رسانههای داخلی حتما باید توانمند شوند و نقش خود را نه فقط در حالت تدافعی ایفا کنند بلکه حتی حالت هجومی هم به خود بگیرند. بازدارندگی رسانهای اتفاق نمیافتد مگر اینکه به رسانههای داخلی اعتماد شود و هر چه بیتشر قدرتمند شوند.»