امیر هاتفینیا روزنامهنگار
«گرافیتی در ایران حکم این را دارد که بخواهیم با کلاشینکفی کهنه تانک بترکانیم، درحالیکه در کشورهای دیگر با آرپیجی این کار را میکنند.» این را «مسترمن» (گرافیتیکار اهل شیراز) میگوید و دقیقترین توصیفی است که از دیوارنگاری در ایران میتوان ارایه کرد. کار در خیابان کمتر از جنگ نیست. گرافیتیکاران در جنگی قدم گذاشتهاند که خاکریزش ناپیداست. آنها از همه طرف زخم میخورند و تنهاتر میشوند؛ آنقدر تنها که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند! بنا بر تعریف هانری لوفبور، حق شهر به معنای حق بازسازی مرکز شهر و تبدیل آن از مکان برخوردهای مبادلهای به مکان بازیابی ضرباهنگهای زندگی روزانه است .در این میان، گرافیتیکار میخواهد مرکز شهر را از مکان برخوردهای اقتصادی به لوکیشن بازسازی این ضربآهنگها تبدیل کند. گرافیتیکار از مسئولیتپذیری حرف میزند؛ اینکه هر کدام از ما در قبال دیگری وظیفه داریم. او دنبال عدالت است و رویایش تحقق صلح. گرافیتیکار میخواهد شهر را از سیطره قدرت و سرمایه بیرون آورد و خلاقیت را به آن بازگرداند. گرافیتی ایران متعهد و آگاه است. افراد حاضر در این جریان گاهی در مسائل اجتماعی مختلفی که پیش میآید جلوتر از بقیه آرتیستها پا به میدان گذاشته و فعالیت کردهاند؛ از ماجرای پلاسکو تا حضور زنان در ورزشگاه. در ادامه به هشت پرده از این مسئولیتپذیریها اشاره کردهایم که نمود عینی تعهد در جامعه گرافیتی ایران است.
اینقدر مجازی نباش
گرافیتیکارها به «مجازیشدن» معترضند. انگار در فضای مجازی یکجای کار میلنگد. «نفیر»، «ژئو» و «Joghd» از گرافیتیکارهاییاند که مدام به مجازیشدن نقد وارد کردهاند. آنها با شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید مشکل اساسی دارند.
انسانیت که به مدرک نیست
گرافیتیکارهای ایران خوب درک کردهاند که مدرک آدم نمیسازد. یکی از محورهای اعتراض آنها به مدرک و دانشگاه مربوط میشود. گرافیتیکارها طرحهایی را در انتقاد به پولیشدن دانشگاهها، نقد فعالیت موسسههای کمکآموزشی، سطح علمی پایین و تغییر کارکرد دانشگاهها اجرا کردهاند. همه حرف OWL، Joghd و Sir.daydreamer این است که «انسانیت به مدرک نیست».
ورزشگاه حق منه، سهم منه
حمایت از حقوق درحاشیهماندگان، یکی از دغدغههای اصلی گرافیتیکاران -در عمر هفدهساله گرافیتی نوین ایران- است. در این میان، حمایت از حقوق زنان و حضور آنان در ورزشگاه سهم جدیای را به خود اختصاص داده است. «بلکهند» آرتیستی است که بهصورت جدی این موضوع را در کارهایش دنبال میکند. فعالیت او در این زمینه، دیگر استریتآرتیستها را هم تشویق به حضور و حمایت کرده است. آنقدر که حالا ما آلبوم پُرعکسی از گرافیتی در حمایت از حضور زنان در ورزشگاهها داریم.
این مدرسه مال شما نیست!
«مِسترمن» پُرتره دقیق اعتراض در شهر خستهها (شیراز) است. او کارش را از دیوارهای توالت مدرسه شروع کرده و به یک گرافیتیآرتیستِ تبدیل شده است. «مِسترمن» در مدرسه از احترام خاصی برخوردار بوده؛ چون در زنگ ورزش دیوارهای پشت دستشوییها را خطخطی میکرده. معدود عکسهایی از آن زمان باقی است؛ عکسهایی که همکلاسیهایش با دیوارهای خطخطی ثبت کردهاند.
اعتراض بیمرز
آنقدر در خیابانها اعتراض کردند تا کارشان به جاهای باریک کشیده شد و نمایشگاهشان را در سال 2012 در نیویورک برپا کردند! درباره «آیسیسوت» حرف میزنم؛ برادران تبریزی که اعتراضشان بیمرز است. محور اصلی گرافیتیهای این دو برادر ستایش صلح و حمایت از حقوق انسانهاست. کارهای آنها در کشورهای مختلف جهان مثل ترکیه، آمریکا، چین، نروژ و ... با مضامین اجتماعی اجرا شده است. «آیسیسوت» معتقدند که از طریق استریتآرت میتوانند حرفشان را بزنند و با مردم ارتباط برقرار کنند. آنها به هیچ رسانهای برای انتقال پیامشان نیاز ندارند، چون اعتراض را خودشان میخواهند منتشر کنند، آن هم روی مرکزیترین و بزرگترین دیوارهای جهان. مگر نه اینکه دیوارها رسانهاند؟ آرزوی برادران گرافیتیکار تبریزی سفر به شهرهای مختلف جهان و کارکردن در خیابانهاست. آنها از ابتدا و در خیابانهای تبریز با هم برادرانه گام برداشتند و حالا خیابانهای جدیدی میزبان قدمهایشان است. «آیسیسوت» با اینکه وارد دنیای دیگری شدند، اما مضمون اصلی کارهایشان را که اعتراض بود، فراموش نکردند. هرکجا که ردی از آنها پیداست، ردی از اعتراض هم هست.
من ساکت نمیمانم
هفت سال پیش بود که عدهای از جوانان برای آببازی در پارک آبوآتش جمع شدند و کارشان بالا گرفت. «الون» (پیشگام گرافیتی ایران) با اجرای کاری اعتراضی به این ماجرا و دردسرهای جوانان واکنش نشان داد: «عدهای از جوانان در یکی از پارکهای تازهتاسیس پایتخت گرد هم آمدند تا در عین بیخیالی به تفریح بپردازند و آببازی کنند. اما بیخیالی آنها نسبت به اوضاع موجب آن نشد که اوضاع نیز نسبت به آنها بیخیال بنشیند. نه!» «الون» همیشه در بزنگاههای مهم در خیابان حاضر شده. نمونه دیگر، به میانه آذر سال 1384 برمیگردد که هواپیمای سی۱۳۰ در جنوب غرب تهران سقوط کرد. این گرافیتیکار از جا بلند شد و به خیابان رفت: «آن روزها سعی میشد صحبت درباره ماجرا هرچه زودتر قطع و حادثه دلخراش هر چه زودتر به فراموشی سپرده شود. یادم هست پنهانی و با چه دلهرهای در خیابانهای اطراف چهارراه ولیعصر و میدان انقلاب راه میرفتم و شابلون سادهام را اسپری میکردم. نه با کسی رقابتی داشتم و نه دوربینی همراهم بود که بهسرعت عکس بگیرم و نه اصلا میدانستم کسی میبیند یا نه! برای من مهم بود که ساکت نمانم و تفکرم را در میان مردم بیان کنم. تا بگویم که دستکم من ساکت نمیمانم.»
کارگران! شما تنها نیستید
تابلوی «کارگران مشغول کارند» یکی از اِلمانهایی است که گرافیتیکاران ایرانی از طریق آن به وضع سخت کارگران اعتراض میکنند. هروقت در خیابانهای شهر دیدید کارگران مشغول کارند، چشمتان را تیز کنید تا هنرنمایی «نفیر»، «ژئو» یا «مسترکیلومیناتی» را ببینید. گرافیتی پیوندی ناگسستنی با طردشدگان دارد. گرافیتی صدای بیصدایان است؛ صدای رسای درحاشیهماندگان اجتماع.