شماره ۴۵۸ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۴ دي
صفحه را ببند
ما و ژاپنی‌ها

|  حسین شیرازی |   

همانطور که مستحضرید، ‌مدت زیادی است که مردم در توصیف ویژگی‌های رفتاری مثبت ژاپنی‌ها از یکدیگر گوی سبقت را می‌ربایند و الحق و الانصاف داستان‌هایی که تعریف می‌کنند، ‌جای حیرت دارد؛ از این حیث که چقدر این مردم فهمیده و با شعورند. مثلا دوستی می‌گفت که دوستش در ژاپن کار می‌کرده و هر روز که به شرکت محل کارش می‌رفته، ‌این سوال برایش تکرار می‌شده که چرا کارمندانی که صبح، زود‌تر به شرکت می‌آیند، ‌اتومبیل خود را در محوطه پارکینگ، در جایی دور‌تر به درِ ورودی ساختمان پارک می‌کنند و مسافت بیشتری را پیاده می‌روند تا به در برسند؛ درحالی‌که در آن وقت صبح، فضای خالی زیاد است. خلاصه این‌که دوستِ دوست ما سوالش را از یک ژاپنی زود به سر کار رونده پرسیده و جواب شنیده که ما که زود‌تر می‌آییم وقت کافی داریم و عجله نداریم؛ بنابراین ماشین را دور‌تر پارک می‌کنیم و فضا را خالی می‌گذاریم برای کسانی که دیر می‌رسند چون آنها خیلی عجله دارند و بهتر است که ماشین خود را در جایی نزدیک درِ ورودی ساختمان پارک کنند تا زود‌تر وارد ساختمان شوند. (عرض کردم که انسان حیرت می‌کند از این همه فهم و شعور!) حالا چرا اصلا یاد ژاپنی‌ها افتادم؟ واقعیتش دیروز خواستم سوار مترو شوم. از پله‌های ایستگاه صادقیه که بالا رفتم و به سکو رسیدم، مثل همیشه جمعیت زیاد بود و مردم پشت به پشت ایستاده بودند و منتظر تا قطار برسد. صادقیه ایستگاه اول خط است و ویژگی‌اش این است که وقتی قطار می‌آید، همه صندلی‌ها خالی است. صدای قطار که شنیده شد، همگی مشت‌ها را گره کرده، عضلات را منقبض نموده، دورخیز برداشته و به محض باز شدن در قطار، گویی رخنه‌ای در سد آب ایجاد شده باشد، ‌چنان با فشار وارد شدند که دیوارهای قطار می‌خواست از هم بگسلد و چنان رقابتی برای نشستن روی صندلی شکل گرفت که در مسابقات بین‌المللی دو سرعت نظیرش را نمی‌توان یافت. جوان‌تر‌ها دست خود را به هنگام وارد شدن باز می‌کردند و دیگران را پس می‌زدند و با حرکات سریع و محیرالعقول خود را روی اولین صندلی خالی که به چشم می‌آمد پرتاب می‌کردند و سعی داشتند قدرت هرگونه عکس‌العملی را از رقبا سلب کنند. حتی دیدم 2 نفر که همزمان خود را روی یک صندلی خالی پرتاب کردند، درنهایت چشم باز کرده و دیدند که یکی روی زانوی دیگری نشسته و طبیعا فرد مغلوب چاره‌ای جز برخاستن نداشت. این وسط تکلیف مسن‌تر‌ها و بچه‌ها هم روشن است. بعد از چند ثانیه که صندلی‌ها پر شد و بقیه آرام وارد شدند، ‌تازه صدای مشاجره‌ها و جر و بحث‌ها بلند شد که چرا پایم را لگد کردی و چرا انگشتت را در چشمم فرو کردی و الی آخر. اما ربط این ماجرا با ژاپنی‌ها باز می‌گردد به نکته‌ای که دوستی دیگر از یکی از بازی‌های ژاپنی‌ها گفت که ما هم نظیرش را با اندکی تفاوت در ایران داریم. در ایران بازی اینطور است که مثلا 4 تا صندلی را به حالت دایره‌وار قرار می‌دهند و ۵- ۶ کودک دور این صندلی‌ها می‌چرخند و به محض اعلام داور، بچه‌ها باید در نشستن روی صندلی رقابت کرده و سریع بنشینند و هرکس نتوانست بنشیند، از بازی حذف می‌شود. بعد همین‌طور صندلی‌ها را کم می‌کنند و آخر سر رقابت دو نفر بر سر یک صندلی است که برنده نهایی و نایب قهرمان (!) را تعیین می‌کند. براساس گفته آن دوست، ‌این بازی در ژاپن به این صورت است که بچه‌ها دور صندلی‌ها می‌چرخند و به محض اعلام داور، همگی باید بتوانند روی صندلی‌ها بنشینند و هیچ‌کس نباید ایستاده بماند و هرچه صندلی‌ها کم می‌شوند، ‌افراد بیشتری مجبورند روی صندلی‌های کمتری روی پای همدیگر بنشینند و در ‌‌نهایت، همگی روی یک صندلی می‌نشینند و اصولا بازی بازنده هم ندارد! به عبارت دیگر تمام فکر و ذکر بچه‌ها در بازی این است که امکانی فراهم کنند که همگی بتوانند بنشینند.  مستحضرید که چه شباهت شگفت‌انگیزی میان رفتارهای کودکانه ما زمانی که تنها سن‌مان بیشتر شده با بازی‌های دوران کودکی‌مان وجود دارد! و مستحضرید تفاوت رفتاری ما با ژاپنی‌ها را از این منظر!


تعداد بازدید :  297