ایران ازجمله کشورهایی است که ایمنی کارگران در آن، (بسیار پایین حتی) درحد صفر است، کافی است در همین تهران به خانههای درحال ساخت نگاهی بیندازیم، کارگرانی را میشود دید که بدون لباس ایمنی در بلندترین و خطرناکترین ساختمانها مشغول به کار هستند، بدون هیچ الزامی برای ایمنی از سوی کارفرماها؛ فرقی هم نمیکند این کارفرما خصوصی باشد یا دولتی یا حتی نهادی مثل دانشگاه آزاد.
مرگ «اصغر» از کارگران خدماتی مجتمع ولیعصر، نمونهای از این دست است. اصغر را تقریبا همه دانشجویانی که در مجتمع ولیعصر درس خواندهاند میشناسند، مردی آرام و بیسروصدا که به نوعی آچار فرانسه دانشگاه بود و تنها زمانی میشد صدایش را شنید که بچهها سر به سرش میگذاشتند و اذیتش میکردند وگرنه کمتر کسی دیده بود او نسبت به وضعیتش اعتراضی داشته باشد، فقط یادم میآید هنگام تمیز کردن ته سیگارهای کف حیاط، غر میزد و عصبانی میشد.
مرگ اصغر قطعا دردناک است نه به خاطر آشنایی ما با او بلکه به خاطر نوع مرگش، مرگی که میشد با این ایمنی بیشتر رخ ندهد. مرگ اصغر بهانهای است که به جای او فریاد بزنیم بر سر مسئولان مرگ او که بیتوجهیشان به کارگران و کارمندانش شهره آفاق است.
از صفحهفیس بوک
نوید عابدینپور با کمی ویرایش