شماره ۴۵۷ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۳ دي
صفحه را ببند
پرسشی از شهروندان درباره نسبت مطالعه و کاهش آسیب‌های اجتماعی
نوشداروی همه‌کاره

طرح نو| کتاب خواندن برای کتاب خواندن یا کتاب خواندن برای یاد گرفتن یا...  می‌شود انتظارات زیادی از مطالعه داشت و بار خیلی از مسائل اجتماعی را به دوش آن گذاشت. حتی می‌شود مثل رئیس کتابخانه‌های عمومی سمنان ترویج فرهنگ مطالعه را در جلوگیری از بروز آسیب اجتماعی موثر دانست. کمتر کسی است که از مطالعه انتظار بهبود فرهنگ فردی و اجتماعی و از کتابخوان انتظار انسان مدنی بودن را نداشته باشد و مطالعه مثل نوشدارویی است که می‌تواند انسانیت، تفکر روشن، نگاه انتقادی، پذیرش تفاوت‌ها و بسیاری لوازم مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر زیستن را محقق کند. یعنی همه آن چیزهایی که در یک جامعه مدنی از افراد آن جامعه انتظار داریم.
 بسیاری از این نقش‌ها نیز به‌طور مستقیم از مطالعه متون ادبی انتظار می‌رود. همان‌طور که «دیوید اینده کید» و «امانوئل کاستانو»، روانشناسان مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی نیویورک در مقاله‌ای در گاردین به اثبات رسانده‌اند که خواندن داستان‌های ادبی توانایی تشخیص و درک دیگران را که یک مهارت بسیار مهم در روابط اجتماعی پیچیده است، افزایش می‌دهد. «کید» در همین مقاله نقش مطالعه را تا جایی گسترده کرده که آن را نه یک شبیه‌ساز برای درک موقعیت‌ها و روابط اجتماعی که خود تجربه‌اجتماعی می‌داند: «انتقال تجربه از خواندن داستان به موقعیت‌های دنیای واقعی یک جهش طبیعی است چرا که فرآیندهای روانی آن همان فرآیندهای روابط واقعی است. داستان فقط یک شبیه‌ساز از یک تجربه اجتماعی نیست، بلکه یک تجربه‌اجتماعی است.» نقشی که از مطالعه به‌عنوان افزایش‌دهنده همدلی اجتماعی انتظار می‌رود قرار است در آینده چه نتیجه‌ای در جامعه بگذارد؟ شاید کاهش آسیب‌های اجتماعی یکی از آنها باشد. اما مردم و حتی آنهایی که کم و بیش با مطالعه خو کرده‌اند چقدر این نتایج مطالعه را انتظار دارند؟
«سحر» دانشجویی است که بخش زیادی از وقت خود را به مطالعه اختصاص می‌دهد که فقط هم مطالعه کتاب‌های درسی را شامل نمی‌شود. او فکر می‌کند مطالعه اگرچه درک و اندیشه فرد را بهبود ببخشد و به او قدرت فکر کردن بدهد اما نمی‌تواند به کم‌شدن آسیب‌های اجتماعی کمک کند. او می‌گوید: «فکر می‌کنم آسیب‌های اجتماعی از جای دیگری نشأت می‌گیرند نه این‌که به خاطر کمبود مطالعه در بین مردم. چون وقتی کسی غم نان داشته باشد دیگر کتاب خواندن برایش راه چاره نیست، ممکن است دست به کارهای خلاف بزند، دزدی کند یا سراغ آسیب‌های دیگر برود.» وقتی از او می‌پرسم که آیا به این اعتقاد ندارد که فردی که مطالعه می‌کند می‌تواند توانمندی کسب کند تا زندگی‌اش را دست خودش بگیرد، می‌گوید: «باز هم به نظرم چیزی که بیشتر باعث آسیب‌های اجتماعی جامعه ما می‌شود بیشتر از فقر فرهنگی، فقر اقتصادی است. این مسأله اصلا آینده‌نگری یا امیدواری را از فرد می‌گیرد چه برسد به روابط اجتماعی یا کسب توانمندی و بهبود زندگی.»
شاید در بین آشنایانمان کسانی باشند که خواندن یک کتاب توانسته باشد مسیر زندگی‌شان را عوض کند. یا اگر اهل مرور زندگی شخصیت‌های بزرگ و موفق باشیم حتما کسانی را به یاد می‌آوریم که مطالعه بخش مهمی از زندگی‌شان بوده است. تا حدی که حتما فکر می‌کنیم توقع این تأثیر از کتاب امری بدیهی است. «فریبا» که کارمند است و بخشی از وقت روزانه‌اش را به مطالعه اختصاص می‌دهد، می‌گوید: «شاید به راحتی نتوان گفت که بین خواندن کتاب و کاهش آسیب‌اجتماعی ارتباط مستقیمی وجود دارد اما این نکته را هم نمی‌توان نادیده گرفت که افرادی که کتابخوان هستند و کتاب عنصر اصلی سبد زندگی شخصی‌شان است، دارای خلقیات متفاوتی به نسبت دیگر افرادند. کتاب‌خواندن خیلی وقت‌ها سبب می‌شود که حال و هوا و شخصیت رفتاری فرد متفاوت شود و از بسیاری از اخلاقیات نادرست اجتماعی دور شود و این امر درنهایت می‌تواند عامل کاهش آسیب‌های اجتماعی شود اما در کل باید بگویم که به نظر من نمی‌توان میان این دو رابطه مستقیمی قایل شد و به همین دلیل با این نظر مخالفم که میان خواندن کتاب و کاهش آسیب‌های اجتماعی می‌توان نسبت مستقیمی قایل شد و این امر را بر آن یکی اثرگذار دانست.»
«مجید» 51 ساله است و اگرچه در جوانی بیشتر اهل مطالعه بود اما  الان فرصت کمتری برای آن دارد. او می‌گوید: «این‌که کتابخوانی بتواند عامل کاهش آسیب اجتماعی شود، خود نکته تأمل‌برانگیزی است. چرا که به نظر من این امر بسته به کتابی که فرد می‌خواند متفاوت است و البته از نظر من این امر بسته به شخصیت فرد کتابخوان نیز تغییر می‌کند. در نتیجه نمی‌توان حکم کلی صادر کرد و گفت که کتابخوانی می‌تواند عامل کاهش آسیب اجتماعی شود. از طرفی ما همواره شاهد این واقعیت هستیم که افرادی درگیر آسیب‌های اجتماعی می‌شوند که از بعد خانوادگی یا اقتصادی در وضع مطلوبی قرار ندارند. این افراد بدون‌شک توانایی در دست داشتن کتاب یا محیطی که بتوانند در آن به مطالعه بپردازند را ندارند یا محیط زندگی و خانواده‌شان کشش این امر را ندارد. در نتیجه این افراد همچنان از فضای کتابخوانی به دور خواهند بود و امکان تغییر از این طریق برایشان ممکن نخواهد شد. به این ترتیب چنانچه نظری در این راستا وجود دارد باید با توجه به این قشر جامعه عملی شود و پس از آن به سمت دیگر اقشار سوق داده شود. چرا که در غیر این صورت بدون‌شک آن تاثیری که انتظارش وجود دارد را برجا نخواهد گذاشت.»
همه آن کسانی‌که برای احداث کتابخانه در مناطق محروم تلاش یا وقت و انرژی خود را صرف گسترش فرهنگ کتابخوانی بین افرادی که از نظر اجتماعی آسیب دیده‌اند، کرده اند به اثر کتاب در بهبود شخصیت اجتماعی و کاهش آسیب‌ها اعتقاد دارند. بارها شده در آثار هنری سینمایی، معلم‌ها یا مربیان کتابخوانی را دیده‌ایم که با معرفی یک کتاب یا ترویج کتابخوانی بین افرادی که رفتارهای ناهنجار دارند، مسیر زندگی آنها را تغییر داده‌اند. در فیلم «رستگاری در شاوشنگ» اثر «فرانک دارابونت»، ساختن یک کتابخانه در زندان به یکی از مهم‌ترین اهداف شخصیت اصلی بدل می‌شود که با آن می‌تواند تعداد زیادی از زندانیان متهم به اعمال خشونت‌آمیز را با سواد و دنیای جدیدی پیش‌رویشان باز کند. در ادبیات داستانی همچنین ناجیانی کم نیستند.
اما ما مردم کتابخوانی نیستیم و این را دیگر لازم نیست آمارها بگویند. سبک زندگی‌مان به خوبی این را نشان می‌دهد. درباره دلایل آن هم فرضیه‌های زیادی از قول متخصصان گفته شده که کیفیت کتاب‌ها یا نقش سانسور در آن انکار ناشدنی است. در سال‌های اخیر تلاش‌های زیادی برای اصلاح بعضی سیستم‌های آموزشی در جهت رسیدن به فرهنگ کتابخوانی بین مردم صورت گرفته است. در بسیاری از این تلاش‌ها سازمان‌های مردم نهاد، با تمرکز بر کودکان و نوجوانان پیش قدم شده‌اند. دیدن نتایج این تلاش‌ها به این زودی محقق نمی‌شود. با این وجود شناختن دنیاهای دیگر، تجربه زندگی دیگران، فرصت اندیشیدن و درک تفاوت‌ها نتایجی است که گاه حتی با خواندن یک کتاب با کیفیت در فرد به وجود می‌آید. حالا باید دید نسل بعدی که برای کتابخوان شدنشان تلاش می‌کنیم چقدر بهتر از ما با مسائل اجتماعی کنار می‌آیند و چقدر کمتر از ما دچار آسیب‌های اجتماعی می‌شوند.


تعداد بازدید :  78