شماره ۴۵۷ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۳ دي
صفحه را ببند
ناامنی اجتماعی چیست؟

|  الهه فرزعلیان *  |

از خانه بیرون می‌روم، سر کوچه چند پسر ایستاده‌اند. با احتیاط از منتهی‌الیه دور از آنها عبور می‌کنم، به مترو که وارد می‌شوم کوله‌ام را از پشتم برمی‌دارم و از جلو می‌اندازم اما باز هم احساس می‌کنم کسی در جست‌وجوی فرصتی برای زدن کوله‌ام می‌گردد. برای صحبت در مورد حقوق و شرایط کار جدیدم با کارفرما قرار دارم و روزهاست که جوانب کامل را می‌سنجم شاید که کمتر سرم را کلاه بگذارد. برای معامله خانه به همراه همسرم به بنگاه می‌روم و تمام مدت شب پیش در اضطراب به سر می‌برم که آیا همه مدارک خانه صحیح است و کسی نمی‌خواهد سرمان را کلاه بگذارد؟ در محیط کار جدید از نزدیک شدن به همکاران دوری می‌کنم چراکه اطمینان ندارم آنها افراد محرمی باشند. برای دوست شدن با آدم‌ها خیلی آهسته حرکت می‌کنم و دایم با خودم می‌گویم که ممکن است این آدم همانی که نشان می‌دهد نباشد یا در فرصتی از اطلاعاتی که از من به‌دست می‌آورد بر ضدم استفاده کند و...
این داستان‌ها برای همه ما آشناست، اما این همه احساس ناامنی از کجا نشأت گرفته است؟ دکتر پرویز پیران معتقد است که ایرانیان به دلیل قرار داشتن در موقعیت جغرافیایی خاصی که همیشه تحت حملات همسایگان بوده‌اند همواره این احساس ناامنی را در حافظه جمعی خود دارند. شاید این‌گونه باشد ولی وقتی بارها به تجربه دریافته‌ایم که این احساس بی‌پشتوانه هم نیست و بارها مورد ضربه به حقوق از طرف افراد دیگر واقع شدیم نمی‌توان گفت که این احساس بی‌پایه است (البته نظر دکتر پیران هم این نیست). از قضا با آغاز عصر مدرن و گذر از دوران سنت (که البته به عقیده بیشتر جامعه‌شناسان در کشور ما هنوز این دوران گذار طی نشده است) جامعه ما با ویژگی‌های دوران مدرن و مقتضیات آن درگیر شد. ازجمله این ویژگی‌ها که کشورهای پیشرفته هم دارای آن هستند فردگرایی است. اما فردگرایی ایرانی به خودخواهی تبدیل شد چراکه ما زیرساخت‌هایش را آماده نکرده بودیم. ما قوانین متقنی در حمایت از افراد جامعه نداریم. ما هنوز نتوانسته بودیم جمع‌گرایی را در افراد درونی کنیم. فردگرایی ایرانی به افراد اجازه می‌دهد که به هر قیمتی شده به دنبال مقاصد و لذايذ خود باشند و در این راه فقط منافع خودشان را در نظر داشته باشند. در نتیجه بی‌اخلاقی اجتماعی کشوری را که تمام خیابان‌هایش به نام شهیدان مزین است فراگرفته است. احساس ناامنی تنها مربوط به وجود بزهکاری آشکار در جامعه یا دزدی و قتل نیست. ایرانی حتی در جایی که هیچ‌کس هم نیست از سایه خودش می‌هراسد. بنابراین احساس تعلق به اجتماع نمی‌کنیم و همین امر باعث به وجودآمدن دور دیالکتیکی خودخواهی اجتماعی می‌شود. احساس اضطراب، تنهایی و ترس از پیامدهای انکارناپذیر این پدیده است که در نوع شدید خود در برخی موارد منجر به عزلت‌گزینی و دوری از اجتماع خواهد شد و این‌گونه است که جامعه ایران به جامعه‌ای ذره‌ای و  ازهم‌گسسته تبدیل می‌شود.
* دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه سراسری کاشان (گرایش بررسی مسائل اجتماعی ایران)


تعداد بازدید :  121