| مصطفی عابدی | روزنامهنگار|
ازسال ۱۳۷۶، روز ۲۶ آذر را روز ملی حملونقل نامیدهاند، بنابراین مناسب است که به بحث درباره ابعاد اجتماعی موضوع حملونقل پرداخت. ولی در این یادداشت فقط به یک نمونه خاص از وضع اجتماعی حملونقل در ایران اشاره میشود تا معلوم گردد فقدان برنامهریزی و مدیریت متناسب با برنامهریزی شهری و زندگی جدید چه عوارض جبران ناپذیری را ایجاد میکند.
ایران یکی از معدود و شاید تنها کشورهایی است که نوع خاصی از حملونقل شهری در آن وجود دارد که به مسافرکشهای شخصی معروف هستند. نکته جالبتر آن، سوار کردن همزمان چندین مسافر است. پدیدهای که در سایر کشورها به ندرت دیده میشود و اگر در بعضی کشورها سوار کردن چند مسافر در یک اتومبیل وجود داشته باشد مختص ماشینهای خطی یا بینشهری و با ضوابط مشخص است. جالبتر اینکه قبلا دو نفر کنار راننده مینشستند که خوشبختانه این مورد چند سالی است حداقل در تهران منتفی شده است. هر چند سوار کردن بیش از ظرفیت قانونی هنوز هم دیده میشود. برای نمونه تاکنون چند خودرو که مهاجران غیرقانونی را میان شهرها حمل میکردند تصادف کردهاند و تا ۱۳ نفر هم کشته و زخمی از خود به جای گذاشتهاند!! در هر حال این شیوهی حملونقل غیررسمی بین و درونشهری عوارض جدی اجتماعی دارد که مهمترین آن ربودن مسافران بهویژه زنان به قصد گرفتن اموال و نیز آزار و اذیت جنسی آنان است که در موارد متعددی هم به قتل منجر میشود بهطوری که مهمترین پرونده قتلهای سریالی در کشور از طریق مسافرکشی با خودروهای شخصی رخ داده است. ترفندهای به کار رفته در این زمینه بسیار گوناگون است. کافی است صفحهی حوادث روزنامهها را بخوانیم تا با انواع این ترفندها و حجم بالای ارتکاب جرم از این طریق آشنا شویم. نوع دیگر جرائم ارتکابی از این طریق، اقداماتی است که علیه راننده و خودروی او انجام میشود که در بیشتر موارد راننده کشته و خودرو نیز به سرقت میرود. این فقط بخشی و البته بخش مهم از جرایم مرتبط با این نوع حملونقل غیررسمی است. جرایم دیگر ازجمله آشنا شدن در محیط خصوصی خودرو و مسائل مرتبط با آن نیز هست که انعکاس آن در مطبوعات کمتر دیده میشود.
پرسش این است که بهرغم تمامی این تبعات منفی و نیز وجود قوانین روشن مبنی بر ممنوعیت حملونقل مسافران از طریق خودروهای شخصی، چرا این شغل رواج دارد؟ پاسخ روشن است، کمبود شغل و نیز کمبود درآمد از یک سو و علاقه ما به استفاده از حملونقل ارزانتر. هر کس که شغلی پیدا نکند و بتواند خودرویی جور کند میتواند در هر ساعت از شبانهروز و از هر نقطه شهر، کار مسافرکشی را آغاز کند و کسانی هم که درآمد ناشی از یک شغل کفاف زندگی آنان را نمیدهد و خودروی شخصی دارند، در کنار استفاده شخصی از خودرو به حملونقل مسافر نیز میپردازند.
چرا مردم سوار این خودروها میشوند درحالیکه میدانند خطرات خاص خود را دارد؟ یک دلیل آن، احتمال ضعیف دانستن خطر برای خود است. ولی دلایل اقتصادی مهمتر است. فقدان و ضعف شبکه حملونقل عمومی شهری مثل اتوبوس و مترو و... که یا در دسترس نیستند یا سرعت کافی ندارند یا مناطق مورد نظر را پوشش نمیدهند. استفاده از تاکسی هم از نظر مردم گران است و متناسب با جیب بسیاری از مردم نیست. علت دیگر آن، ارزان بودن نگهداری خودرو و افزایش نسبی قیمت آن یا حداقل عدم کاهش چشمگیر قیمت خودروی دست دوم است. به همین دلیل سالها پیش هر کس پول داشت میتوانست با خریدن یک خودرو ضمن حفظ نسبی ارزش پول خود، برای استفاده شخصی و نیز مسافرکشی از آن استفاده کند.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت تا وقتی که در وضع اشتغال کشور تغییری رخ ندهد و درآمدها به حد کفایت نسبی نرسد و نگهداری خودرو نیز ارزان و به صرفه باشد و حملونقل عمومی با تحول قابل قبولی مواجه نشود، این فرآیند تغییر نخواهد کرد و هیچ دولتی نمیتواند مانع از کار این مسافرکشها شود و هزینههای ناشی از آن که رویدادهای مجرمانه از قبیل سرقت و قتل است همچنان پابرجا خواهند ماند. همچنین تا وقتی که مردم حاضر باشند خطرات ناشی از سوار شدن بر این خودروها را به قیمت سفری ارزانتر و راحتتر بخرند، این وضع ادامه خواهد داشت.