آرش خیراندیش فعال محیط زیست
[email protected]
مصداق تخریبهای زیستمحیطی در دنیا و ایران بسیار زیادند اما وقتی همه بر درمان یک مورد خاص، یکدل و همراه شوند هم نتیجه سریعتری گرفته میشود و هم برای موارد دیگر تجربه ارزشمندی بهدست میآید. این بار خوشبختانه تخریب هنوز شروع نشده - اگرچه دستور آن داده شده- و میتوان جلوی آن را به موقع گرفت. مکان مورد نظر هم کوچک و محدود است و بسیار حساس و شکننده به گونهای که باید مانند جواهری ارزشمند - خیلی با ارزشتر از الماس دریای نور و میلیونها قطعه مانند آن- برای این ملت حفظ شود. حال که صحبت از الماس دریای نور شد بد نیست بدانید که این قطعه جواهر با ارزش که در موزه جواهرات نگاه داری میشود به دستور فتحعلیشاه قاجار مخدوش شد تا نام آن پادشاه روی آن حک شود! لابد فکر میکرد اینگونه نامش جاویدان میشود. البته نامش ماندگار شد اما نه به خوشنامی. جدا از کارهای ننگین او این یک کار هم به کارنامهاش اضافه شد؛ بدین شکل که مقداری از وزن الماس دریای نور با این کار کم شد!
قضیه چیست؟ دستور دادهاند که جزیره آشوراده، به جای حفاظت دقیق زیستمحیطی تحویل عدهای شود که به بهانه اجرای پروژههای گردشگری فقط به فکر ثروتاندوزی هستند. همین و بس. این هم که در ایران و جهان تازگی ندارد. همیشه طبیعت و فرهنگ را قربانی سیاست و پول کردهاند.
جزیره آشوراده تنها جزیره دریایخزر است. به روایتی همان جزیره آبسکون است که سلطان محمد خوارزمشاه بعد از رزمی شجاعانه و شکست در برابر سپاه متجاوز چنگیزخان مغول، بدان پناه برد. هرچه بوده اکنون به مانند جواهری است در شمال ایران که چندان دستنخورده است. هنوز صدهاهزار پرنده مهاجر هر سال در پاییز و زمستان از سیبری بدان مهاجرت میکنند تا چند ماه را از یخبندان سیبری بهدور باشند و رزق و روزیای که پروردگار مهربان تعیین فرموده از آب و خشکی بهدست آورند. آبهای اطراف آن هنوز پر است از انواع ماهیانی که ایرانیان سالهاست آنها را میشناسند. حتی ماهیانی با معروفیت جهانی یعنی انواع ماهیان خاویاری. آری آشوراده هنوز آرام و باوقار است. هنوز زیبا و با برکت است. اما گویا عدهای نمیخواهند هیچ چیز سالم، بکر و اصیلی در این کشور باقی بماند. لابد دیدهاید کسانی را که بر اماکن تاریخی با خط زشت خود یادگاری مینویسند. همیشه در این فکرم که این افراد چرا نمیخواهند حتی یک میراث این کشور سالم بماند. چرا میخواهند به هر چیزی خدشه وارد کنند. چرا برای لذت کوتاهمدت خود- از تسکین عقدههای فروخفته گرفته تا بهدست آوردن ثروتهای افسانهای- به هر کاری دست میزنند. عجیب اینکه این اقدامات، دیگر آنها را نگران نمیکند.
فرقی نمیکند که یک یادگارینویس روی ستونهای تخت جمشید باشد یا سازنده هتلی در آشوراده. به یاد میآورم همین جماعت را که بیش از 2 دهه پیش در مورد کلاردشت گفتند که اینجا بهشت پنهان است که البته منظورشان این بود که چرا تاکنون بهشت مانده! خیلی زود آن را به جهنمی تبدیل کردند- از ساختمانهای سیمانی گرفته تا معدن کاوی- که هویت، فرهنگ، طبیعت و اخلاق مردم آن منطقه را زیر و رو کرده است. آری اینان هیچ بهشتی را برنمیتابند. درواقع چیزی که این جماعت از آن بیبهرهاند «اصالت» است. همین است که در ناخودآگاهشان نمیخواهند که هیچ چیز اصیلی - از فرهنگی گرفته تا طبیعی- باقی بماند. آنها به پول و ثروت بیشتر که نیاز ندارند اما همین طبع نااصیلشان آنان را به حرص و آز کشانده است.
اکنون کارزاری جدید پیشروی فرهیختگان جامعه ایران قرار دارد. این یک مواجهه کاملا قانونی و هوشمندانه از طرف کسانی است که دنبال حفظ اصالتهای ایرانی هستند. برای چنین فرهیختگانی طبیعت و فرهنگ ایران در هم تنیده است. بدون هیچیک از آنها هویت ایرانی باقی نمیماند. تاکنون دلسوزان این کشور، بسیار رنج کشیدهاند از اینکه بیش از حدود 2 دهه است که هر گوشهای از این مملکت زیر هجوم هموطنان بیاطلاع خود- بهنام گردشگران- لگدمال شده است. بهرغم این رنج فزاینده فرصتی برای اصلاح دست نمیداده یا کسی راهی نمیشناخته است. اکنون دفاع از جزیره آشوراده در برابر تأسیسات گردشگری، آن فرصت بزرگی است.
آیا ما با دیدار مردم از آشوراده مخالفیم؟ هرگز! ولی مگر جواهرات را در اختیار هرکسی قرار میدهند؟! آن کسانی حق دارند بدانجا بروند که قدر آن را بدانند و در برابر نشانههای خلقت خاضع باشند. چنین است که گردشگری پایدار در اندازهای کوچک را پیشنهاد میکنیم.
آیا ما با اشتغالزایی برای ساکنان استان گلستان مخالفیم؟ البته که نه! اما این را میدانیم که فشار ناشی از بیکاری در آن استان حاصل خشک شدن دریاچههامون در سوی دیگر کشورمان است که باعث شده سیل مهاجران بیکار بدین سو روانه شوند. مشکل بیکاری عزیزان سیستانیمان را در سیستان حل خواهیم کرد نه در گلستان.
هیچ فراموش نکردهایم زمانی را که برای نجات دریاچه ارومیه تبلیغات میکردند. آری چون اقبال عمومی بدانسو بود پس چنین شعارهایی هم کاربرد فراوان داشت اگرچه هیچ برای آن دریاچه نکردند. اکنون اقبال عموم آگاهان جامعه، مانع خواهد شد تا دریاچه ارومیه جدیدی از دریاچه خزر بسازند چه با تخریب آشوراده چه با انتقال آب آن به سمنان.
به واقع آشوراده به نماد پایداری در برابر تخریبات دستوری محیطزیست تبدیل شده است. دفاع آگاهان و دلسوزان جامعه از این جزیره در این زمان حساس بسیار تعیینکننده است. باشد که تخریبهای ناشی از رفتارهای فردی و نیز فرهنگ عمومی را به همان اندازه و درواقع بسیار بیشتر جدی بگیریم. همه میراث طبیعی و فرهنگی ما باید چنین غیرتمندانه پاس داشته شوند. وضع آشوراده در زمان حساسی قرار گرفته است. اکنون حفاظت از زحمات چند دهه گذشته دلسوزان محیطزیست ایران به این بستگی دارد که زیر بار چنین دستوری نرویم. از طرفی دیگر آبروی کشورمان میان علاقهمندان محیطزیست جهان در معرض خطر قرار گرفته است. همه علاقهمندان ایران و ایرانی - نامدار و گمنام و دولتی و غیردولتی - اکنون مسئولیت دارند. هرگز به تعداد خود نیز نباید بیندیشیم زیرا که به حکم کتاب آسمانی قرآن: چه بسا گروهی اندک که به خواست خدا بر گروهی بسیار پیروز شدهاند و خدا با شکیبایان است.
اما پس از آشوراده نوبت احیای هامون در سیستان عزیز است. همان زادگاه رستم دستان.