شماره ۴۵۴ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۶ آذر
صفحه را ببند
هیچ‌کس دل شیر ندارد

|  امیرحسین خرم  |    جانباز شیمیایی جنگ‌تحمیلی  |

من چطور می‌توانم قضیه جانبازان را به مردم مرتبط بدانم؟! وقتی که مسئولان وظیفه‌ای که برعهده‌شان گذاشته شده را انجام نمی‌دهند؛ حالا تقاضا از مردم چه معنی‌ای می‌دهد؟! وقتی که ما مدارک اصلی آسیب‌دیدگی خود را در همه روزنامه‌ها و فضای مجازی منتشر می‌کنیم و آنها حاضر به تن دادن به اعطای ‌درصد مناسب برای ما نیستند، چطور می‌توان از مردم تقاضای فعالیت‌داوطلبانه داشت؟! وقتی که درمورد مدارک ما می‌گویند:  «جعل است» وقتی که برای ما پرونده‌سازی می‌کنند، وقتی که نمی‌گذارند برای دفاع از خودمان صحبت کنیم... چه انتظاری می‌توان از مردم داشت؟! وقتی که حقوقت را قطع و با تو بدرفتاری می‌کنند چه انتظاری از رفتار داوطلبانه مردم می‌توان داشت؟!
واقعیت این است که کمتر کسی در این سرزمین دل شیر دارد. با کمال تاسف باید بگویم که قضیه جانبازان بغرنج‌تر از آن چیزی است که همه فکر می‌کنند و ساماندهی آن هم تنها به انجام وظایفی که برعهده مسئولان گذاشته شده برمی‌گردد. البته مردم می‌توانند با انتخابات‌هایی که برای آنها درنظر گرفته شده، آدم‌هایی را بر کرسی ریاست بنشانند که به فکر مردم باشند و بتوانند از حقوق پایمال‌شده افراد جامعه دفاع کنند. مردم خودشان به قدر کافی گرفتار و با مشکلات مختلف روبه‌رو هستند. مسأله آن‌جاست که در بحث جانبازان اصلا نباید گذاشت که قضیه به جایی برسد که کسی بخواهد با ترحم وارد قضیه شود، جانباز گدا نیست که کسی بخواهد برای او دلسوزی کند و از سر ترحم قدمی بردارد.
من بار‌ها سعی کرده‌ام که با مسئولان ارتباط بگیرم اما آنها حتی در حد 10 دقیقه هم برای ما وقت نگذاشتند، در صورتی که ما کسانی بودیم که باعث شدیم آنها به جایی که حالا ایستاده‌اند، برسند. 5‌ سال است که حقوق ما را به بهانه‌های مختلف قطع کرده‌اند، در صورتی که همین حالا که صحبت می‌کنم، سرفه امانم را بریده و نمی‌توانم ادامه حرف‌هایم را بگویم. اگر رفقای جبهه و جنگ من نبودند و از من پشتیبانی نمی‌کردند، الان آژانس‌شیشه‌ای را برای همه اجرا می‌کردم.
آنقدر به جانباز ظلم می‌شود که حد ندارد؛ در نحوه تعیین درصد، نحوه برخورد و آنقدر آنها را درگیر بروو بیا می‌کنند که امانشان بریده شود. من شماره مسئولان و نمایندگان مجلس را گیر آوردم و هر شب نزدیک به 100 پیامک برای آنها می‌فرستادم، اما کک آنها هم نمی‌گزید و می‌گفتند: «به ما مربوط نمی‌شود.» یک سوال:  «پس من به شما رأی داده‌ام که در آن خانه سبز و مجلسی و شیک چه کار کنید؟ من به‌قدر یک رأی خودم هم نمی‌توانم پرسشگر باشم؟»
امان ما بریده است، اگر عزم داوطلبانه آنان دردی از کلکسیون درد‌های ما دوا می‌کند، بسم‌الله، وارد قضیه شوید.


تعداد بازدید :  187