شماره ۱۷۴۴ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۷ تير
صفحه را ببند
در حاشیه پیشنهاد وزیرامورخارجه آمریکا و تعلل رسانه ملی
IRIB یا صداوسیما؟

همین روزها که خبر علاقه وزیرامورخارجه آمریکا برای مصاحبه با تلویزیون ایران به گوش رسید، ‌نظرسنجی‌ها و پیش‌بینی‌های مختلف دست به دست شد که اگر قرار بود کسی روبه‌روی پمپئو بنشیند، چه کسی خواهد بود؟ هر قدر این نظرهای مختلف را بالا و پایین کنید و اسم‌های متنوع را از نظر بگذرانید، به نتیجه قاطع و مشخصی نمی‌رسید؛ مرتضی حیدری، محمدرضا شهیدی‌فرد، عادل فردوسی‌پور، رضا رشیدپور، احسان علیخانی، کامران نجف‌زاده، فرزاد حسنی، حسن عابدینی، علی‌اکبر عبدالرشیدی و حتی وحید یامین‌پور هرکدام به اندازه قوت‌هایی که برخوردارند، ضعف‌های آشکاری هم دارند. یکی زبان نمی‌فهمد، یکی چالش‌ نمی‌داند، یکی جاه‌طلبی ندارد، یکی به سیاست وارد نیست، یکی زیادی حراف است، یکی اصول مصاحبه را دوره نکرده و... چرا تلویزیون ما در همه این ۴۰‌سال با انبوه شبکه‌های تلویزیونی و ساعت‌های پخش بالا، به لزوم راه‌اندازی کارخانه مجری‌سازی نرسیده که در چنین مواقعی (حتی در یک تصور محال) با قاطعیت دو سه گزینه داشته باشیم تا فقط انتخاب از بین بهترین‌ها سخت باشد.
۱. تجربه این سال‌های طولانی نشان داده که تلویزیون ما با ستاره‌سازی میانه‌ای ندارد؛ یعنی در حوزه اجرا و حتی بازیگری و کارگردانی، برای تازه‌کارها هزینه می‌کند، آنتن در اختیارشان قرار می‌دهد، تجربه به آنها می‌بخشد، شهرت تقدیم‌شان می‌کند ولی به محض این‌که اندکی به چشم می‌آیند، درجهت محدودیت‌شان گام برمی‌دارد. آن‌قدر قوانین و محدودیت‌های دست‌وپاگیر می‌سازد که چهره متولدشده، ترک تلویزیون کند و به همه زحمت‌های کشیده‌شده پشت‌پا بزند یا در چارچوب‌ها حل شود. نمونه‌هایش بسیار زیاد است؛ از اصغر فرهادی و نوید محمدزاده بگیر تا همین مجری‌هایی که این بالا می‌خوانید و به تناوب طعم ممنوعیت را چشیده‌اند. تا وقتی تصمیم‌گیران صداوسیما بر سر این تناقض و فرصت‌سوزی با خودشان کنار نیایند، ‌آش همان ‌آش است و کاسه همان.
 ۲. دانشکده صداوسیما بودجه ثابت و مشخصی دارد، هیأت‌علمی فعالی دارد، سالانه دانشجو می‌گیرد، مدعی است در کار خودش (یعنی تربیت نیرو برای صداوسیما)‌ خبره است و خب آخرین محصول آن چه بوده؟ کدام‌یک از مجریان کنونی و قدیمی تلویزیون از فیلتر این دانشکده به جام‌جم پا گذاشته‌اند؟ جز این‌که بیشترشان براساس استعداد و توانایی ذاتی و خوش‌شانسی روی آنتن دیده شده‌اند؟ دانشکده‌ای این همه خروجی دارد، جز چند «کارشناس رسانه» چه عایدی‌ برای آنتن داشته؟ در واقع دانشکده صداوسیما در قسمت بزرگی از ضعف‌های مجریان نامبرده شده در ابتدای این متن سهیم است. تجربه مصاحبه، یادگیری و تسلط به زبان بین‌المللی، توانایی تحلیل لحظه‌ای و‌ هزار مورد دیگر به ظرف «تجربه و زمان» وابسته هست ولی چیزی نیست که روی آنتن کنونی صداوسیما به دست بیاید و جای آموختنش در همان دانشکده‌ای است که باید کارخانه تولید نیرو باشد.
۳. نام جهانی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران که در مجامع مختلف به آن شناخته می‌شود، IRIB است، زمانی هم مد بود در لوگوها و نشانه‌های صداوسیما می‌دیدیمش. اما این رسانه بزرگ و پهن‌پیکر چقدر درعرصه‌های بین‌المللی حضور فعال دارد؟ اگر یک اتفاق در جهان بیفتد، جز حسینی‌بای، کدام خبرنگار صداوسیمایی به صحنه خواهد رفت؟ پمپئو مهم نیست و حرفش جز یک ادعای زودگذر پشیزی ارزش ندارد (سکوت صداوسیما را به همین تعبیر می‌کنیم)، ولی کدام خبرنگار/ مصاحبه‌کننده ایرانی با سران یکی از هم‌پیمانان و دوستان ما در منطقه و جهان گفت‌وگو کرده که حالا آماده نبرد رسانه‌ای با مخالف شماره یک این روزهای ما باشد؟ رئیس‌جمهوری روسیه، عراق، ترکیه و اصلا همین نخست‌وزیر ژاپن که به ایران آمده بود، چرا هیچگاه روبه‌روی دوربین‌های IRIB ننشسته‌اند؟ درخواست گفت‌وگو با کدام چهره‌های سیاسی درجه اول در دودهه گذشته ارسال شده و بی‌پاسخ مانده؟ (تلاش‌های شخصی و 30‌سال قبل عبدالرشیدی را از این معادله کنار بگذاریم). دلیلش جز این است که صداوسیمای ما در اغلب حوزه‌ها (بخصوص در بخش زبان فارسی) از یک رسانه پویا در منطقه، به یک رسانه محلی بدل شده؟ رسانه‌ای که در مرزهای خودش باقی بماند و به‌ جای حضور در عرصه‌های جهانی به پاسخ‌دادن به من‌وتو و گاندوسازی سرگرم شود، نتیجه‌ای جز این ندارد. در روزهایی که باید چپش پر باشد، برای تاثیرگذاری، دستش عجیب خالی است!


تعداد بازدید :  638