بهزاد فراهانی بازیگر
از سالهای دور انوشیروان را میشناختم. زمانی که در تئاتر کار میکردم و تازه با خانواده ارجمند آشنا شده بودم. او در خانواده اهل فرهنگی بزرگ شده بود و مثل خانوادهاش به کارش علاقه داشت. انوشیروان ارجمند یکی از هنرمندان خاص این مرز و بوم به حساب میآمد؛ هنرمندی باسواد، اندیشمند و بزرگوار که هنر بازیگریاش را آسان به دست نیاورده بود برایش از ارزش والایی برخوردار بود. چهره و فیزیک خاصش او را به یک آدم محترم و قابل ستودنی تبدیل کرده بود. اهالی هنر او را بهعنوان یک هنرمند باهویت و ارزشمندی میشناختند و برخوردی که نسبت به کارهایش زبانزد اهالی تئاتر بود.
او از تئاتریهای بااخلاق و فکور این مملکت بود. عشق والایی نسبت به حرفهاش داشت. سالهای سال برای هنر این مملکت کار کرد. مثل خانواده ارجمندش سبک و سیاق داشت و این مسأله برایش یک ارزش به حساب میآمد. انسان بزرگواری بود و مورد علاقه همه تئاتریها. یک مولف بود یک انسان تأثیرگذار. البته وضع او هم چندان با وضع دیگر هنرمندان فاصلهای نداشت و مثل آدمهای دیگر تئاتر بود. متاسفانه این روزها خانواده تئاتر مجموعا در مصیبت زندگی میکنند. جایگاه هنر از نگاه سیاست کلان ایران، جایگاه دلپذیری نیست و طبیعی است که وقتی چیزی را دوست داشته باشند همان را اعمال میکنند. چون دوست دارند. او یکی از هنرمندانی بود که با همین شرایط زندگی میکرد. از دست دادن او غصه بسیار بزرگی است. هم برای خانواده و هم برای تئاتر ایران.