شماره ۴۵۲ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۴ آذر
صفحه را ببند
دومينوي اجتماعي
| مصطفی عابدی | روزنامه‌نگار |

حتماً با لغت دومينو آشنا هستيد. معادل آن در فارسي «پشتاپشت آيند» گفته شده است! نوعي بازي با مهره يا قطعه‌هاي كوچك است كه با افتادن اولين مهره، ساير مهره‌ها نيز به صورت موجي فرو مي‌افتند و با استفاده از اين خاصيت، پديده‌هاي دومينويي زيبايي را درست مي‌كنند. با استفاده از اين ويژگي، اصطلاح دومينو را در رويدادهاي سياسي و اجتماعي نيز به كار مي‌برند. يكي از موارد كاربرد آن، درباره اتفاقات منجر به تحولات اجتماعی بزرگ است. رويدادهاي سه‌سال پيش تونس و سپس مصر از اين نمونه‌اند. رخدادهاي دومينويي خطرناك هم هستند. مديريت اجتماعي بايد به گونه‌اي عمل كند كه با اولين سقوط يا رويداد، مسأله را همان جا به پايان برساند و اجازه ندهد كه به مراحل پيشرفته‌تر سرايت كند. در غير اين صورت با افزايش سقوط‌ها، قدرت تخريبي نيز بيشتر خواهد شد. يكي از مصاديق اتفاقات دومينويي در جامعه، پديده‌هاي مجرمانه است. به‌طور معمول و در بیشتر موارد اولين رويداد منتهی به ارتکاب جرم خيلي مسأله مهم و حادي نيست و احتمال دارد كه بتوان مشكل را در همان مراحل حل كرد. ولي اگر اين پيشگيري رخ ندهد، به صورت زنجيره‌اي و تصاعدي اقدامات مجرمانه بعدي رخ خواهد داد و با فرو رفتن بيشتر به عرصه جرم، بيرون آمدن از آن نيز مشكل‌تر خواهد شد. اجازه دهيد سرگذشت يك نمونه از اين افراد را با هم مرور كنيم. جوان 29ساله‌اي كه با دانش نرم‌افزار و رايانه آشنايي دارد، پس از سربازي با دختري ازدواج کرده و به دلیل پیدا نکردن شغل مناسب از طريق مسافركشي با خودروي پدرش، امرارمعاش مي‌كند. فردي كه او را به همسرش معرفي كرده بود، درصدد اين بوده كه او همسرش را طلاق دهد تا خودش آن زن را صيغه كند. اين جوان به وي اعتراض و حتي به دادگستری شكايت مي‌كند، ولي نتيجه‌اي حاصل نمي‌شود. درنتیجه وارد راه‌حل شخصي مي‌شود. اگر نهادهای موثر رفع اختلاف رسمی و غیررسمی در این مرحله وجود می‌داشتند احتمالا اتفاقات بعدی رخ نمی‌داد. وی به مناطق مرزي جنوب كشور رفته و يك كلت مي‌خرد و اقدام به كشتن فرد مزاحم مي‌كند. ولی او نمي‌ميرد فقط از سمت راست بدنش فلج مي‌شود. ضارب به دليل شكايت قبلي از مضروب، با تخفيف به 3‌سال زندان و 120 ميليون تومان ديه محكوم مي‌شود. در ادامه همسرش از او جدا مي‌شود. 10 ميليون پرداخت مي‌كند و متعهد مي‌شود كه ماهي يك ميليون نيز به فرد فلج‌شده بپردازد.

فردي كه او را به همسرش معرفي كرده بود، درصدد اين بوده كه او همسرش را طلاق دهد تا خودش آن زن را صيغه كند. اين جوان به وي اعتراض و حتي به دادگستری شكايت مي‌كند، ولي نتيجه‌اي حاصل نمي‌شود. درنتیجه وارد راه‌حل شخصي مي‌شود. اگر نهادهای موثر رفع اختلاف رسمی و غیررسمی در این مرحله وجود می‌داشتند احتمالا اتفاقات بعدی رخ نمی‌داد. وی به مناطق مرزي جنوب كشور رفته و يك كلت مي‌خرد و اقدام به كشتن فرد مزاحم مي‌كند. ولی او نمي‌ميرد فقط از سمت راست بدنش فلج مي‌شود. ضارب به دليل شكايت قبلي از مضروب، با تخفيف به 3‌سال زندان و 120 ميليون تومان ديه محكوم مي‌شود. در ادامه همسرش از او جدا مي‌شود. 10 ميليون پرداخت مي‌كند و متعهد مي‌شود كه ماهي يك ميليون نيز به فرد فلج‌شده بپردازد.
پس از زندان، يك شركت كامپيوتري تأسيس مي‌كند. يك بار و در اثر يك اتفاق، به فكر كلاهبرداري از طريق كارت‌هاي بانكي مي‌افتد تا از اين طريق بتواند هزينه ماهانه يك ميليون توماني كه محكوم و متعهد به پرداخت شده بود را تأمين كند. از صدها نفر كلاهبرداري مي‌كند. دوباره ازدواج مي‌كند. همسر دومش از او قول مي‌گيرد كه ديگر خلاف نكند. ولي چند هفته بعد دستگير مي‌شود. اكنون بايد رضايت ده‌ها و شايد صدها شاكي را جلب كند و زندان دوباره‌اي را تحمل كند و معلوم نيست كه آيا همسر دومش هم مسير همسر اول را طي خواهد كرد يا خير؟ از همه اينها گذشته، پس از آزادي چه خواهد كرد؟ وي وقتي كه از زندان بيرون مي‌آيد، به دليل داشتن سوءسابقه، نمي‌توانسته كاري پيدا كند. بنابراین اين بار به طريق اولي براي يافتن كار ناتوان‌تر هم خواهد شد.
خسارت‌هايي كه از خلال اين زندگي وارد شد، بسيار است. يك زن مطلقه شده، يك زن ديگر در مسير ناخواسته و احتمالا طلاق قرار گرفته، يك فرد فلج شده و ده‌ها شهروند با كلاهبرداري مواجه شده‌اند كه موجب بي‌اعتمادي آنان به جامعه شده است. ضمن اين كه هنوز نمي‌دانيم افرادي كه مورد سوءاستفاده و كلاهبرداري قرار گرفته‌اند، با چه عوارض دیگری مواجه شده‌اند. آيا فقط يك خسارت مادي بوده يا مشكلات ديگري هم براي آنان ايجاد شده است. در كنار همه اينها، وجود يك جوان با دو بار سابقه زندان به اتهام اقدام به قتل و نيز كلاهبرداري. درحالي‌كه او به لحاظ نرم‌افزار رايانه‌اي مي‌توانست جوان مفيد و موثرتري براي خود، خانواده و جامعه‌اش باشد.
در تمام مراحل زندگي او، نهادهاي جامعه غايب هستند و كاري براي جلوگيري از افتادن مهره‌هاي بعدي این دومینو نمي‌كنند. به همين دليل است كه مراحل سقوط مهره‌هاي بعدي پياپي هم مي‌آيند و هنوز هم معلوم نيست كه افتادن این مهره‌ها به پايان خود رسيده باشد.
قبول كنيم كه مديريت اجتماعي كاري سخت و مسئوليت‌آور است. همين‌طور به قول معروف «الله بختكي» نمي‌توان جامعه را مديريت كرد. تعداد اين نوع دومينوها در جامعه زياد است. كافي است به هر دليلي اولين مهره سقوط كند. در اين صورت اگر دانش مدیریتی نداشته باشیم تا آخرين مهره خواهد افتاد. تقصير هيچ توطئه‌گر و بیگانه‌اي هم نيست، زيرا از ماست كه بر ماست.


تعداد بازدید :  168