نیره خادمی روزنامهنگار
نوشتن از کسی که نزدیک به 70سال نغمههایش را به جانمان روانه کرده است، بهانه میخواهد؟ خیر بهانه نمیخواهد. نوشتن از خسرو آواز ایران، محمدرضا شجریان و یادکردن از او در روزهایی که آدمها دنبال زر و سیم سر از پا نمیشناسند، بهانه نمیخواهد. چه خوب گفت حسین علیزاده که محمدرضا شجریان سرمایه ملی و جهانی است و چه تلخ که قدر این سرمایه ملی و جهانی را دانسته و ندانسته، ندانستیم. شجریان از طرف رسانه ملی که میتوانست خانهاش باشد، طرد شد و بعد دیگر حتی ربنای پرخاطرهاش را هم پخش نکردند، چرا؟ چون از کپیرایت صحبت و از پخش سرودهایش روی تصاویر مونتاژشده اعتراض کرده بود. محمدرضا شجریان یادآور ترانههای میهنی است که با کانون چاوش برای انقلاب ایران خواند. بیماری او که از اوایل دهه80 شروع شده بود، در روزهای پایانی تابستان 94 شدت بیشتری گرفت و در سال 95 به اوج رسید، آنجایی که استاد در یک پیام ویدیویی از میهمان 15سالهای صحبت کرد که از دیرباز با او رفیق بوده است. چندماه بعد هم حسین علیزاده، یار و همدوره دیرینهاش بغض در گلو انداخت و در گفتوگو با روزنامه شرق از حرفها و رنجهای رفیقش گفت: «شجریان کسی بود که هیچوقت نمیدانست افسردگی چیست. بیماریاش هم طوری نبود که بتواند شجریان را از راه خودش باز دارد! امیدوارم معجزهای باشد که استاد شجریان صحیح و سالم به ایران برگردد و همه مردم و ما را خوشحال کند. موضعی که در قبال شجریان اتخاذ شد، باعث افسردگی او شد. شجریان بلد بود با این بیماری مقابله کند؛ کمااینکه سالهایسال مقابله کرد و کسی از بیماریاش خبر نداشت، همیشه قدش را افراشته دیدیم و لبش را خندان و آوازش را شنیدیم و نمیدانستیم چنین مریضی هست و او میتوانست تا آخر عمرش هم به خوبی با بیماری مقابله کند ولی وقتی گرما و قدرت و انرژی مردم از او گرفته شد، بیماری شجریان عمیق شد و این اتفاق افتاد.» بعد دیگر از خسروی آواز ایران خبری نبود، اگر هم بود، خوب نبود. از شما چه پنهان، استادمان محمدرضا شجریان از همه طرف رنجیده. یک طرف کسانی که نادیدهاش گرفتند و یک طرف دیگر مایی که هر روز خبر دردناک نبودش را دست به دست کردیم تا لایک بگیریم و فالوور جمع کنیم. استادمان اما هنوز زنده است و نفس میکشد، اگرچه دیگر هیچکدام رفقایش، رخصت دیدار و ملاقات او را ندارند و خدا را چه دیدید شاید یک روز هم این خبر را شنیدیم و تیتر یک روزنامهمان کردیم که از بستر بیماری بیرون آمده است، از حکمت پروردگار و عاقبت آدمها چه کسی خبر دارد، جز او که درد میدهد با درمانش. محمدرضا شجریان متولد مشهد به سال 1319 برای نخستینبار در سال 1331 برای رادیو خراسان قرآن را تلاوت کرد. از کودکی و تحت تعلیم پدر، آواز خوانده بود اما دقیقا از 19سالگی نزد معلم موسیقی رفت و بعد شد آنچه که باید میشد. همان سالها که نه دقیقا در دهه سوم زندگیاش همزمان با موسیقی مشق خوشنویسی کرد، چون از نظرش خطاطی، شعر و موسیقی پیوندی جدانشدنی بودند. بگذریم! این نوشته حتی ذرهای توان ندارد از میراث ملیمان بگوید اما آنچه آرزو دارد، شنیدن خبر سلامت استادی است که در زندگی لحظات وصفنشدنی را نصیبمان کرده.