| نادر ابراهیمی |
یک شب همه کاغذها را از همه گوشه اتاقم و پستوی کوچکم جمع کردم، پارهپاره کردم، دور ریختم و بهجای آنها یک جمله خیلی بزرگ نوشتم:
«من تصمیم گرفتهام عادتهای بدم را ترک کنم».
و چند روز بعد کمی تعمیرش کردم:
«من تصمیم گرفتهام تمام عادتهایم را ترک کنم».
از کلمه «عادت» بدم میآمد. چشمم را آزار میداد، روح درماندهام را و مرا به وحشت و اضطراب میانداخت. اصلا از این کلمه خجالت میکشیدم. انسان برای تسلیم شدن به تکرار نیامده است. حتی مغلوب تکرار خوبترین چیزها نباید شد، چراکه آنچه تکرار میشود، بدون تفکر تکرار میشود، ممکن نیست خوب باشد. چیزی نفرتانگیزتر از عادت به آنچه که دوست داریم نیست. نقاشی که به نقاشیکردن عادت کند یک حیوان خالص است و نویسندهای که به نوشتن. این شد که باری کلمه «عادت» را برداشتم. جمله به این صورت درآمد:
«من تصمیم گرفتهام ... ترک کنم»
و بعد جملهای را یافتم که وحشت مرا از لغت «ترککردن» نیز تسکین میداد:
«من بر خود غلبه خواهم کرد».
برشی از کتاب
«فردا شکل امروز نیست»