افسر افشار نادري جامعهشناس
شادي در فرهنگ عامه جامعه ايراني يك امر منفي است. چرا كه در ميان عوام فردي كه شاد بوده و شادي ميكند، با نگاه مثبت ارزيابي نميشود و در اين كار آنقدر تندروي و افراط ميكنيم كه حتي خنديدن در ميان عامه مردم موجب ميشود كه ديگران به شما نسبتهاي منفي داده و متهم به بياخلاقي و ناهنجاري ميشويد.
به همين دليل است كه ميبينيم مردم ما در جامعه از فردي كه در ميان ديگران زياد بخندد و از خنديدن در ملأعام ابايي نداشته باشد، كنارهگيري كرده و در مقابل چهرههاي عبوس، اخمو، غمگين و افسرده را در فرهنگ عامه افراد آقامنش و سنگين و با شخصيت قلمداد ميكنند.
اين نگاه بهطور قطع ريشه در فرهنگ ملت ايران دارد و اساسا در فرهنگ اجتماعي ايران شاد بودن و شاد زيستن نهتنها جايگاهي نداشته، بلكه امري مذموم و منفي تصور ميشود. متاسفانه اين نگاه در تمام شئونات زندگي ايراني تاثير منفي گذاشته و نمونه عيني آن را ميتوانيم در تقويم رسمي كشور مشاهده كنيم. در تقويم ايران روزهاي عزاداري به وفور يافت ميشود، اما در مقابل اعياد ملي و مذهبي و روزهايي كه ميتوانيم شاد باشيم، به تعداد انگشتان دو دست نرسيده و بسيار اندك است. اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر براي ترويج روحيه نشاط، شادابي و شاد بودن مردم، دولتها و حكومتها هزينههاي سنگيني را متحمل شده و در تقويم رسمي خود روزهايي را اختصاص ميدهند كه در آن به هر بهانهاي ميتوان شاد بود و خنديد. نتيجه توجه مسئولان ارشد و عاليرتبه و حكومتها و دولتها اين ميشود كه مردم آنها به بهانههاي مختلف و حتي كوچك ميخندند و شاد ميشوند، اما برعكس در ايران اگر بزرگترين كمدينها را هم به خدمت بگيريم، نهايتا ميتوانند لبخندي كوچك را بر لبها بنشانند. اين شيوه امروز به يك روال ثابت و فرهنگ غالب مردم ما تبديل شده و ميبينيم كه اقشار مختلف به سمتي ميروند كه در زندگي روزمره خود جايي براي شاد بودن نداشته و رفتارها و گفتار آنها نشان نميدهد كه امروز شاد هستند يا غمگين. به عنوان نمونه، نواهايي كه مردم ما گوش ميكنند، همگي يك ساختار غمگين دارند و ملوديهايي كه در برخی شادیها و عزاداريها استفاده ميشود، يكسان است. به عبارتي ما نواهايي كه در مراسم شادي استفاده ميكنيم، در برخی برنامههاي عزاداري نيز همانها را گوش كرده و نميتوانيم تفاوتي ميان آنها احساس كنيم. ادبيات ما نيز داراي ساختاري سنگين و عاري از شادي و نشاط است. اشعار و ترانههايي كه استفاده ميكنيم و در جامعه رواج دارد، همگي در غم دوري يار و فراق دوست نگاشته شده و اشعار كمي داريم كه از شادي و شادابي ميگويند. حال اين پرسش مطرح ميشود كه آيا اساسا جمع شادي و خنديدن با رعايت اصول و هنجارهاي اجتماعي ممكن است؟ آيا خنديدن ميان مردم نشانه سبکسري و ناهنجاري نيست؟
اگرچه در جامعه ما درك اين مفهوم سخت شده، اما بايد گفت كه شاد بودن، شاد زيستن و خنديدن جزو ذات و طبيعت انسان است. اگر ما نيازي به شادي نداشتيم، چرا خداوند چنين خصوصياتي به انسان بخشيده است. سلامت جسماني نيز مانند شادي ازجمله خصوصيات انسانها است و در طول زندگي يك فرد روزهايي كه وي سالم بوده بسيار بيشتر از روزهايي است كه به بيماري مبتلا شده و مريض است.
در نتيجه روزهايي كه ما شاد هستيم نيز بايد چندين برابر ايامي باشد كه غمگين و غصهدار هستيم. متاسفانه در سالهاي اخير به فرهنگ شاد نبودن ما ايرانيان نيز دامن زده شده است. بهعنوان نمونه مراكز فرهنگي و دستگاههاي متولي امور فرهنگي مانند صدا و سيما هيچ برنامهاي براي شادي مردم ندارد. اگر به برنامههاي طنز صدا و سيما نگاه كنيم درمييابيم كه توليدات طنز حتي يك دهم فيلمها و سريالهاي درام و غصهدار نيست.
در صدا و سيما به ندرت آهنگها و نواهاي شاد پخش ميشود و اگر موسيقي شادي نيز منتشر ميشود، اكثر آنها بدون كلام است. اين در حالي است كه در دين مبين اسلام هرگز افراد به غمگين بودن توصيه نشدهاند و در مقابل تفريحات سالم و شاد بودن مسلمانان مورد تاكيد قرار گرفته است.
دولت يازدهم كه با شعار تدبير و اميد از مردم رأي اعتماد گرفت، يكي از برنامهها و اهداف خود را ترويج روحيه نشاط در جامعه معرفي كرد. اما متاسفانه بايد بگوييم كه طي يكسالونيم اخير تغيير چندانی را در اين حوزه شاهد نبودهايم. به عنوان نمونه آيا در برنامههاي آموزشي مدارس ما تغييري مشاهده ميشود؟ آيا در مدارس ما برنامهاي براي ترويج روحيه شادابي و نشاط ميان دانشآموزان تدارك ديده شده است؟ وقتي ما در مدارس كه نخستين نهاد آموزشي و تربيتي و تاثيرگذار در سنين پايه است، برنامهاي نداريم، چگونه انتظار داريم كه جامعهاي شاداب و با نشاط داشته باشيم. از سوي ديگر برنامهاي نيز براي ترويج ورزش همگاني در كشور نداريم. ورزش كردن به ويژه ورزش همگاني يكي از راههاي اصلي ترويج روحيه نشاط در جامعه است كه ما در اين بخش نيز مشكلات و غفلتهاي زيادي داريم و در نهايت اينكه بايد گفت در جامعه ايران براي شادي مردم هيچ برنامهاي نداشته و اساسا شادی و شادابي براي ما تعريف نشده است.