شماره ۱۶۹۷ | ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۹ ارديبهشت
صفحه را ببند
اژدهای سریال بازی تاج و تخت در گفت‌وگو با شهروند
«شمال به ما نمی‌سازه»

آیدین سیارسریع طنزنویس

توجه: خطر از دست رفتن جان نویسنده به دلیل لو دادن داستان / آنهایی که کل سریال بازی تاج و تخت یا فصل هشتم آن را ندیده‌اند، این متن را نخوانند تا ما را ندرند.
ما: سلام. لطفا خودتون رو برای خوانندگان ما معرفی کنید.
دراگون: با سلام و عرض ادب خدمت شما و خوانندگان محترم، بنده کوچیک شما دراگون آخرین بازمانده اژدهایان خانم دنریس تارگرین هستم. در خدمتم.
ما: همه فکر می‌کردند شما دیگه به افسانه‌ها پیوستید و واقعیت ندارید، ولی خانم دنریس تارگرین ظاهرا نسل شما رو احیا کردن.
دراگون: بله. ما هم خیلی وقت بود نبودیم. خانم دنریس زحمت کشیدن تو عالم لوطی‌گری مشتی‌گری تخم ما رو بردن گذاشتن تو آتیش و اونجا بود که ما سه تا پا به عرصه وجود گذاشتیم.  
ما: متاسفانه در طول این دو فصل دو تا از برادرانتون کشته شدن. نظرتون چیه؟
دراگون: بله. یکی ریگال بود که خودتون دیدین اون نایت کینگ از خدا بی‌خبر باهاش چی‌کار کرد و چطور حیثیت ما رو به بازی گرفت. یکی‌شم ویسریون بود که این فصل تیر خورد افتاد کف دریا.  
ما: بله. ریگال فصل پیش به عالم مرده‌ها پیوست و این فصل هم که از بین رفت. حالا چه ربطی به حیثیت داره؟
دراگون: داش من این چه حرفیه؟ اژدها باس آتیش بده بیرون، ولی یه کاری کردن این بچه چند قسمت فقط داشت یخ در بهشت بالا می‌آورد.
ما: البته ظاهرا شمال هم بهتون نمی‌سازه. مشکلتون با شمال چیه؟
دراگون: آب به آب شدیم دیگه. یهو از گرمسیر اومدیم سردسیر. معمولا سیاه بیشه‌رو رد می‌کنیم، دل و روده یه کم می‌ریزه به هم.
ما: شمال هم دیگه اون شمال قدیم نیست.
دراگون: احسنت. ملت اومدن طبیعت رو از بین بردن و خراب کردن. حالا درسته خانم تارگرین تو اون دیالوگی که با خانم سانسا داشتن گفتن اژدهاها هر چی دلشون بخواد می‌خورن، ولی به والله اینا همه تو رجزهای عروس خواهرشوهریه. خدا شاهده هر روز واسه پیدا کردن یه گوسفند زنده باید کل وینترفل رو شخم می‌زدیم.
ما: شما از رابطه نَسَبی خانم دنریس با جان اسنو باخبر بودین؟
دراگون: نه نبودیم.
ما: اما تو اون سکانس معروف که دنریس و جان اسنو با هم تنها بودند، شما چشم غره خطرناکی به جان اسنو رفتید. داستان چی بود؟
دراگون: بالاخره خانم دنریس هم جای ننه ماست. جدا از اون رو مسأله عمه هم حساسیت‌های ویژه‌ای داریم. انتظار داشتیم آقای جان اسنو هم مثل ما حرمت عمه رو نگه داره که خب عذرش موجه بود. غافل بود. نمی‌دونست. هر چی بود گذشت.
ما: در این فصل به شما انتقاداتی وارد بود. یه جوک هم براتون ساخته بودن.
دراگون: جل‌الخالق. مردم واسه ما جوک ساختن؟
ما: بله. می‌گفتن اونجا که داشتین ردکیپ رو می‌سوزوندین، دلیل این‌که آتیش‌تون تموم نمی‌شد این بود که به لوله گاز وصل بودین.
دراگون: به هرحال مردم محبت دارن. ما تو این وضع بتونیم یه لبخند هم رو لب این مردم بیاریم خدا رو شاکریم.
ما:  البته بیشتر گریه آوردین!
دراگون: به سبیلت قسم ما خودمون اصلا موافق این کشت و کشتارا نیستیم. ولی چی کار باید می‌کردیم؟ خانم دنریس نشسته رو ما هی میگه برن ایت! برن ایت! به جان تو آخراش دیگه می‌گفتم دیگه ندارم! اینا کربن دی‌اکسیده میاد بیرون، ولی گوشش بدهکار نبود.
ما: خیلی ممنون که وقتتون رو در اختیار ما قرار دادین. در پایان اگر پیامی به مردم دارین بفرمایین.
دراگون:   پیامم اینه که آدمی اگه اژدها باشه صدبار، به از این‌که کفتار باشه و دور مردار. این آتیشی که از دهن اژدها درمیاد شرف داره به اون آتیشی که از نزول‌خوری درمیاد و شعله می‌کشه تو خونه و کاشونه مردم. شرف داره به ...
ما: عذر می‌خوام وسط دیالوگتون، اولا وقت برنامه تموم شده. ثانیا یک اژدها چرا باید با این لحن حرف بزنه، ثالثا چرا رفتین رو به پنجره پشت به ما این جملات سنگین رو ادا می‌کنین؟
دراگون: داداش درک کن دیگه! این گیم آو ترونز یه قسمت دیگه تموم می‌شه و ما می‌مونیم و بیکاری و قسط و اجاره غار. دارم سعی می‌کنم توانایی‌هام رو به سعید نعمت‌الله نشون بدم تو فیلمنامه بعدی یه نقشی واسه‌م بنویسه. بذار تو دلش جا باز کنم...
ما: بله بفرمایید!
دراگون: داشتم می‌گفتم خان داداش، آتیشی که ...

 


تعداد بازدید :  607